پيشينه پرچم ايران

پيشينه پرچم ايران
(از 2500 سال پیش تا کنون)
سرآغاز

استفاده از پرچم، از روزگاران پیش از تاریخ در میان تیره‌ها و ملیت‌های مختلف، مرسوم بود که البته بیشتر در جنگ‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت. پرچم هر قوم، با رنگی خاص و نقش‌هایی که به شعار و علامت آن قوم مزّین بوده در مراسم رسمی، در کاخ‌ها و مکان‌های دولتی، سیاسی و شاید مرزها، مورد استفاده بوده است. پرچم‌ همواره و در هر جا که چادر فرمانده برپا ‌بود، افراشته می‌شد و نشان پایگاه فرماندهی و شـاخص آمادگی، پایداری و جنگندگی آن سپاه بود. در پهنة کارزار، معمولاً پرچم به وسیلة پرچمداری نیرومند در میان سپاه حمل می‌شد و مردانی ورزیده و چالاک از آن پاسداری می‌کردند. اهتزاز پرچم، سبب می‌شده که افراد روحیه‌ای قوی داشته باشند و واژگونی آن سبب تزلزل و شکست روحی سربازان شده و گاهی نیزعلامت کشته شدن فرمانده بود که این موجب تفرقه و پراکندگی سپاهیان می‌شد، لذا در نبردها همواره کوشش فرماندهان بر این بود که پرچم را افراشته نگهدارند که از این راه جنگجویان، با دیدن آن، نیرومندی و پایمردی بگیرند.
برگزیدن رنگ‌ها، پیکره‌ها و نشانه‌های پرچم‌، بی‌شک با طرز تفکر، صلح دوستی، دین، ملیت و موقعیت جغرافیایی و سرانجام با توتمیسم (Toteemism) اقوام بستگی داشته و هنوز هم دارد. مثلاً مردمانی که از گذشتة دور، در کنـار دریاها و اقیانوس‌ها زندگی می‌کردند و به داد و ستد و بازرگانی از راه دریا می‌پرداختند، رنگ آبی اثری خوشایند و ماندگار در فکر و روح آنان می‌گذاشت. این پدیده را هنوز هم می‌توان در پرچم کشورهایی مانند استرالیا، انگلیس، سومالی، هلند، فرانسه، هندوراس، گواتمالا، یونان، زولاند نو و فنلاند دید که یکی از رنگ‌های پرچمشان، آبی است. به همین ترتب انتخاب علائم نیز با عقاید مردم دربارة سرزمین خود ارتباط داشت. مثلاً چین (سرزمین خورشید) بر گوشة پرچم خود نقش خورشید را دارد.
گویا نخستین بیرق و پرچم، آوردۀ ایرانیان آریایی بوده است. شاهین و نیزه، مظهر آسمان بودند که بعدها به صورت نشان فروهر درآمد. ایرانیان، فرّ و شکوه را که مظهر خداوندی است، به صورت مرغ شاهین و شیر را به جای خورشید نشان می‌دادند.
از آنجایی که در این کتاب، شرح جامع و کلی از تاریخچة دودمان‌های ایرانی آورده شده است، صلاح دیده شد که در مورد تاریخچة پرچم ایران، از دیرباز و مراحل تحول و تغییر آن تا به امروز، نیز با سخنی کوتاه و نگاهی گذرا، پرداخته شود. برای رسیدن به این هدف، از منابعی چون پرچم و پیکرة خورشید (تألیف نصرالله بختورتاش)، تاریخچة تغییرات و تحولات درفش و علامت دولت ایران (یحیی ذکاء) و … استفاده شده است. دیگر منابع نیز، به ترتیب الفبایی، در پایان همین بخش آورده شده‌اند.
چگونگی پیدایش پرچم و نقش‌های آن
در زندگی پیشینیان به ویژه زمان‌های دور، اشیاء و عوامل ناشناخته و ترسناک یا عناصری که زندگی بشر بسته به آن بود یا از آن خوراک و پوشاک خود را تأمین می‌کرد و به طور کلی مجهولات و نادانسته‌ها، برای انسان‌ها در خور احترام، ستایش و قربانی بوده‌اند. مثلاً رودها، دریاها و کوه‌ها مورد احترام و گاهی سزاوار قربانی بودند. آسمان، ماه، خورشید، رعد و برق و سایر اختران، با عناوین مختلف، خدایانی داشتند که بشر خـود را مجبـور به ستایش آنان می‌دانست. خورشید، مظهر حرارت و گرمی و روشنی‌ بخش جهان و موجب رشد گیاهان بود و آن را به سبب محسنات و قدرتش و اینکه موجب جنبش و بیداری موجودات شد و بشر از فهمش عاجز بوده، ستایش می‌کردند و برای آن الهه‌ای منظور کرده و به آن ایمان داشتند. چون بـرای هر خیر، روحی تصور می‌شد و به عبارت دیگر خدایی را در آن نهفته می‌دانسته، شمارِ اشیاء پرستیدنی نامحدود بود. به همین دلیل نشان پرچم‌ها همواره یکی از این نیروهای ربانی بود که موجب تقویت روحیه مردم و سپاهیان می‌شده است.
به عنوان نمونه در افسانه‌های قدیم آمده است که “مردی در ماه به سر می‌برد”، از این رو ماه، خدای محبوب زنان بوده و آن را به عنوان خدای حامی خود می‌پرستیدند و او را حاکم بر اوضاع جوی می‌دانستند. در اساطیر آمده که حتی قورباغه‌ها نیز برای باران، به درگاه ماه تضرّع می‌کنند.
پارسیان، همیشه پرچم و کلاه خود را به ستاره و خورشید مزین می‌کردند. موجودات زمینی که به علت قدرت، خشم، زیبایی و باروری توجـه مردم را به خـود جلب می‌کردنـد، مورد ستایش قرار می‌گرفتند. پلنگ مغرور و عقاب بلند پرواز، مظهر قدرت بودند و از آن‌ها مجسمه می‌تراشیدند و یا نگاره آن‌ها را بر دیوارها و درها و پرچم‌های خود، ترسیم می‌کردند.
شیر، دلیرترین جانور بود و نمادِ نیرومندی به شمار می‌رفت. بسیاری از مردم کشورها، در زمان‌های مختلف به فرزندان خود نام شیر داده‌اند. پرستش گاو، گوسفند، بره و مار در نزد قوم یهود سابقه داشته، زیرا آن‌ها را جانورانی مقدّس و قابل ستایش می‌دانستند.
واژه پرچم در قرن پنجم و ششم هجری وارد ایران شده و در هیـچ یـک از نوشته‌های نثر و نظم فارسی پیش از آن دیده نشده است و شکي نیست که لغت پرچم از لغات وارد شده به زبان فارسی است و امروزه با مفهوم درفش، عَلَم، رایت، لوا و بیرق همسان است. در آثار نظم و نثر قدیم به معنی ریشه، منگوله، طُرّه و کاکل گرفتـه شده است. این ریشه یا طُـرّه، اصلاً از مـوی گاو سـاخته می‌شـد که آن را “غژغـاو” می‌نـامیدنـد و در فرهنگ‌های فارسی، پرچم چیزی جز همین طُرّه تعریف نشده است. پرچم به زبان مغولی دُم گاو تبتی بوده است که آن را بر سر نیزه می‌بستند و زوزة گرگ سر می‌دادند و یورش می‌بردند. گفته شده که پرچم واژة ترکی است، در حالی که درفش واژة چندین هزار سالة ایرانی است که در اوستا هم آورده شده است.
درفش در کتاب‌های دینی
در کتاب‌های دینی زرتشتی، در بخش‌های گوناگون به واژه‌های سپاه، مرز و درفش که نشان‌های سازمانی ارتش آن روز بوده، برمی‌خوریم. آن‌ها درفش را نشانة نیرومندی، پیروزی و حاکمیت می‌دانستند و هربار که از سپاه، آبادانی و لشکرکشی صحبت ‌شده، نام درفش نیز به چشم می‌خورد.
درفش در شاهنامة فردوسی
در ایران باستان پرچم‌های گوناگونی از زرد و سرخ و بنفش که روی آن‌ها پیکرة خورشید، ماه، شیر و پلنگ نقش بسته و به نوک آن‌ها تندیسه‌های زرین یا سیمین از ستارگان یا جانوران گذاشته می‌‌شده، فراوان بوده ‌ است. روایات ملی و کهن، دربارة درفش کاویانی که باستانی‌ترین پرچم ایران بوده، آورده شده است.
در داستان رستم و سهراب نیز از درفش‌هایی یاد شده که هر کدام گویای برنامه و مراسمی بوده‌اند، مثلاً درفش زرد رنگ با پیکرة خورشید و ماه زرین بر بالای چوب پرچم، ویژة پادشاه بود. بیرق فرماندة سپاه توس، پیکرة پیل داشته است. بیرق گودرز، بنفش رنگ و آراسته به پیکر شیر و گوهر نشان بوده و بر بیرق رستم، نقش پیکر اژدها داشته است.
داستان درفش کاویان
مقدمة به وجود آمدن درفش (پرچم) در ایران باستان در روایت ملی ” کاوه آهنگر” جایگاه ویژه‌ای دارد. او که در زمان ضحاک قیام کرد و پیش‌بند چرمی خود را روی نیزه‌ای قرار داد که این مبنای درفش شاهنشاهی ایران شد که “درفش کاویان” یعنی درفش کاوه نام گرفت.
آورده‌اند که در زمان حکومت ضحاک، سلطان تازی تبار، بساط خرد و دانش‌ فرو ریخت و نادانی، چاپلوسی و بی‌مایگی، جای درستی و شایستگی را گرفت. خردمندان و فرزانگان خوار شدند و دیوانگان و دژخیمان کارهای ادارة کشور را در دست گرفتند. دیوخویان چاپلوس و هرزه، هر روز بر فشار و بیدادگری‌های خود می‌افزودند و مردم را در زیر چنگال اهریمنی خود با اتکاء به نیروی پلید ضحاک بیدادگر می‌فشردند. او جز در بند کشیدن، شکنجه دادن و زشتی‌های دیگر هیچ نمی‌دانست. فجایع ضحاک به قدری هولناک شده بود که هیچ‌کس بر جان خود امان نداشت و حتی کانون زندگی خانواده‌ها مختل و پریشان شده بود.
در داستان‌ها آمده که ابلیس به صورت جوانی بر او ظاهر و آشپز خاص او شد. هر روز خوراک‌های گوارا و لذیذ برای ضحاک آماده می‌کرد و شانه‌های او را می‌بوسید. دیری نگذشت که دو مار سیاه رنگ بر شانه‌های ضحاک پدید آمدند که پزشکان از درمان آن‌ها عاجز و ناتوان شدند. ابلیس به ضحاک گفت که درمان درد او و خواباندن خروش مارها، مغز جوانان سرزمین اوست. این پیشنهاد، ضحاک را در وحشیگری‌های خود جسورتر ساخت. ابلیس از مغز جوانان، خورش تهیه می‌کرد و او را به خورد مـارها می‌داد تا آهسته آهسته به خواب بروند. مأموران ضحاک، جوانان را در نیمه‌های شب در خواب می‌دزدید و به دست ابلیس می‌سپردند و او آن‌ها را ستمکارانه می‌کشت و برای درمان و آرامش مارهاي شانة ضحاک، خورش می‌ساخت.
مردم همیشه این انتظار رنج‌آور را داشتند که چه وقت، زمان ربوده شدن فرزندان آن‌ها فراخواهد رسید. تا اینکه دو مرد به نام‌‌های “ارمایل” و “کرمایـل” به استخـدام آشپز‌خانة ضحاک درآمـدند. آنـان که از بیـدادگری‌های ضحاک و بی‌کیشی مأمورانش به تنگ آمده بودند با دلی پر از خون و چشمانی پر از اشک، شاهد فجـایع مـأموران ضحاک بودند و هـر روز یکـی دو نفر را که قرعة مـرگ به نـامشــان زده ‌می‌شد، می‌کشتند، اما مـغز آن را با مغز گوسفند (به جای مغز انسان) می‌آمیختند تا به این ترتیب بتوانند هر روز یک جوان را فراری دهند. به این ترتیب در ماه، سی جوان از مرگ رها شده و سـر به کوه و بیـابان می‌گذاشتند، تا لشگری برای برانداختن ضحاک ستمگر بیارایند.
شبی ضحـاک در خواب دیـد که دو مـرد، با گرزی از سر گاو، به سوی او پیش می‌آیند و آن را بر سر او می‌کوبند. با فریادی بلند از خواب پرید. از موبدان و اخترشناسان جهت تعبیر خواب خویش راهنمایی گرفت. موبدان و اخترشناسان سه روز انجمن کردند ولی جرأت گفتن، نتیجة خواب را نداشتند. سرانجام تعبیر خواب را بیان داشتند که مردی به نام “فریدون” که پدرش آبتین و مادرش فرانک نام دارد، باعث گرفتن تاج و تخت شما خواهد شد و ایـن کودک همین امـروز پا به عرصة وجـود گذاشته است. ضحاک خانه به خانه به دنبال فریدون و خانواده‌اش می‌گشت. اما فرانک و آبتین از دست ضحاک فرار کردند تا بتوانند فرزند خود را بزرگ کنند. فرانک در دامنة کوه البرز رفت و در آنجا فرزندش را به مردی وارسته و پارسا که به سکوت و آرامش کوهستان دل خوش کرده بود، سپرد تا از دست ضحاک ستمگر در امان باشد. ضحاک از این کار با خبر شد و به آن منطقه لشکر کشید و همه را کشت، حتی جانواران سودمند را هم نابود کرد، ولی فریدون را نیافت.
ضحاکِ عرب تبار، روز و شب در اندیشة فریدون آرام و قرار نداشت و از ترس آینده در فکر بسیج نیروی عظیمی بود. فرمان داد تا کتابی در مورد داد و دهش و کارهای نیک او بنویسند. مردان چاپلوس کشور، به دور از آیین راستی و فرزانگی به پا خاستند و فرمان بردند و نوشتند و گواهی دادند که ضحاک جز به راستی و درستی و دادگری فرمان نداده است. در این هنگام، فریادی ستُرگ، سکـوت و بی‌خبری را به هم ریخت و پردة غفلت را از جلوی چشمان حیرت‌زدة بزرگان کنار زد و ایشان را از دروغ و بیدادگری خودشان آگاه کرد. او آهنگری بود که هجده فرزند او را خورش مارها کرده بودند. ضحاک از بیم جان و حکومت خود، از او دلجویی بسیار کرد و از آهنگر خواست که در یک انجمن بزرگ، به دوستی او گواهی دهد. آهنگر وقتی دید سران و بزرگان دل به گفتار ضحاک سپرده و از خود نیرویی ندارند، غرّید و فریاد زد که همة شما اهریمنی و دوزخی هستید، ننگ بر شما باد. کاوه، مردم ایران را به شورش و انقلاب دعوت کرد. هیجانی سترگ پدید آمد و زمانی که جنگجویان فراوان گرد آمدند، سپاه عظیمی برای دادخواهی و درهم شکستن قدرت اهریمنی این حاکم بیگانه، با تکیه به گروه‌های ملی و میهنی، برای رهایی مردم از بیداد و ستم، به راه افتاد و به فرماندهی کاوه به نهانگاه فریدون رفتند. فریدون، چرم پاره کاوه را به عنوان درفش و مظهر استقلال این نیروی انقلابی، با دیبای رومی آراست و گوهرنشان کرد و آن را با رنگ‌های سرخ، زرد و بنفش، زینت بخشید و نامش را “درفش کاویانی” گذاشت که این درفش در همة جنگ‌ها مایة فراخی، پیروزی، تندرستی و سرافرازی سپاهیان ایران شد.
فریدون توانست به همراه نژاد کیان، بر ضحاک چیره شود و در آغاز مهر ماه ، تاجگذاری کند و زمام امور کشور را به دست گیرد. آیین مهرگان در حقیقت ارج بر دادگستری و جشن پیروزی حق بر باطل و یادبودی از نجات مردم از چنگال مهیب دیو ستم، می‌باشد.
متأسفانه درفش کاویانی که یادگار افتخارآمیز این دوران بود، پایانی تلخ و غم‌انگیز داشت و در سال چهاردهم هجری با هجوم اعراب مسلمان به ایران، به همراه فرش بهارستان (در مدائن) پاره پاره و به غنیمت برده شد.
چرم پاره‌ای که کاوه آهنگر نخستین بار برای واژگونی حاکمیت یک سلطان تازی در آسمان ایران به اهتزاز درآورد، سرانجام با پشت سرگذاشتن سال‌های پرافتخار، دوباره به دست تازیان پاره شد و گوهرهایش به غارت رفت.
پرچم در دوران هخامنشیان
در سال 1327 خ در کاوش‌های تخت جمشید در آپادانا، قطعه‌ای سنگ لاجوردی رنگ به دست آمد که برآن نقش عقاب با بال‌های گشوده، تارک آن رو به خارج، یک گوی بر سر و دو گوی زیر پاهای خود داشت. این سه گوی نشانه‌ای از پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک است که به رنگ‌های سبز و سفید و قرمز آراسته شده بود. (نگاره شمارة 1)
در موزة لوور پاریس، بر روی یک نقاشی، نقش یک یونانی در کنار بیرقدار ایرانی دیده می‌شود، پارچة بیرق مستطیل است، که دو زاویه رسم شده و آن را به چهار مثلث مساوی تقسیم کرده، نگاره‌ها دوبه‌دو و از نقطة راستشان با هم تماس پیدا می‌کنند که دوتا سفید و دوتای دیگر، سیاه هستند.
هرودوت بارها از بیرق سرداران و فرمانروایان ایرانی یاد کرده، ولی از چگونگی رنگ و نقش آن چیزی ننوشته است. گزنفون در کتاب خود به نام “تربیت کوروش” یا “کورش‌نامه”در بخش لشگرکشی و حمله به سرزمین ماد می‌نویسد: “… کوروش با سرعت پیش رفت. ترتیب حرکت قشون چنین بود، که سواره نظام در جلو حرکت می‌کرد، پس از آن بار و بنه و در آخر پیاده نظام می‌آمد، هر دسته از آن‌ها بیرقی داشتند.”
در جایی دیگر گزنفون پرچم هخامنشی را اینگونه توصیف کرده است: “بیرق شاه، عقابی است از طلا، که بال‌های خود را گشوده و بر نوک نیزه‌ای قرار گرفته است.”
از سلسله پادشاهانی که در منطقة فارس سکنی و فرمانروایی داشتند و در واقـع نیاکان پادشاهان ساسـانی شمرده می‌شدند، سکه‌هایی در دست است که در یک روی سکه تصویر شاه و در روی دیگر آن آتشگاهی در وسط و بیرقی در سمت راستِ آتشگاه قرار دارد. این درفش که نمونه‌های متعددی از آن بر سکّه‌ها منقوش است، شبیه بیرقی است که در تصویر جنگ دارا (داریوش سوم) و اسکندر و جام پنهانی را نشان می‌دهد، در موزة لوور پاریس نگهداری می‌شود و به صورت صفحه‌ای که بر نیزه‌ای آویخته شده‌ است. البته در تمام این تصویرها نگاره عقاب به صورت نیم‌رخ با بال‌های گشوده دیده می‌شود. عقاب مظهر بلندپروازی و نشانة آسمان بی‌پایان بوده است. فرّ کیانی در اوستا به چهرة مرغی با نام “وارغن” که از تیرة شاهین و عقاب است، نشان داده ‌شده است.
پرچم در دوران اشکانیان
ارشک از قوم پارت و سر دودمان اشکانیان (250 پ م ـ 226 م) بود که بر سلوکیان ستمگر و سرمست که از کشورگشایی‌های اسکندر، در سرزمین آباد، وسیع و چند پارچه شدة ایران حکومت می‌کردند، شورید. در این دوران ایران با روم وارد جنگ شده بود. در نبردی که به جنگ کاره (حران) معروف است، ارتش ایران به فرمانروایی سورنا، سردار بزرگ ایرانی، نیروی روم را در هم شکست و پرچم‌های گرانبهای روم به دست ارتش ایران افتاد. رومیان چند افسر را برای گفتگو به اردوگاه ایران نزد فرهاد چهارم فرستادند، اما نتوانستند پرچمشان را که همانند پرچم ایران نشان عقاب داشت، باز پس بگیرند. بعدها دختری خنیاگر به نام موزا را به دربار ایران فرستادند و او توانست با ترفندهایی با فرهاد چهارم ازدواج کند و تا آن اندازه در دربار اشکانی مورد توجه قرار گرفت که به نامش سکه زده شد (نگاره شماره 2). این دختر توانست در تصمیمات فرهاد اثر گذاشته و سرانجام پرچم را به دولت روم بازگرداند. با این همه نمونة کاملی از پرچم آن زمان در دست نیست، اما گویا پرچم اشکانیان مزین به خورشید بوده است (نگاره شماره 3). روی سکه‌ها گاهی”ستاره ـ ماه” برابر “آفتاب ـ ماه” دیده می‌شد، زیرا در آن زمان خورشید، ماه و ستارگان جنبة الوهیت داشتند (نگاره شماره 4).
پرچم در دوران ساسانیان
آمین مارسلن، تاریخ‌نگار رومی، می‌نویسد: “هربار کـه ایرانیان مـی‌خواستند حمله کنند، بیرقی آتشین می‌افراشتند”. واحدهای بزرگ ارتش را در دورة ساسانی “گُند” می‌گفتند، تقسیمات کوچک‌تر را “درفش” و از آن کوچک‌تر را “وَشت” می‌نامیدند.
در سنگ تراشه‌هایی که از زمان ساسانیان به جای مـانده، نمونه‌هایی از بیـرق‌های ساسانی دیده می‌شود. یکی از این بیرق‌ها، پارچه‌ای دراز و باریک داشت که برفراز نیزه‌ای بسته شده بود. در سنگ تراشه‌های نقش رستم، نزدیک تخت جمشید، یکی از پادشاهان ساسانی سوار بـر اسب و به همراه او بیرق‌داری است که چوبی بلند به دست دارند و بر بالای آن میله‌ای نهاده که سه گوی برفراز و دو گوی در زیر آن دیده می‌شود، شاید این پیکر تراشه، نقش شاپور ساسانی بوده باشد.
با وجود این، درفش کاویانی در دورة ساسانی بیرق رسمی ایران بود که نام و نگاره آن از چرم پارة کاوه گرفته شده، با این تفاوت که هفت متر درازا و پنج متر پهنا داشته و هر پادشاه مقداری جواهر بر آن می‌افزود. “محمد بن جریر طبری” در کتاب الاسم و الملوک، نقل کرده که این درفش از پوست پلنگ به درازای دوازده ارش و به پهنای هشت ارش بوده است. مسعودی در مروج الذهب نیز این درفش را از پوست پلنگ دانسته است. (نگاره شمارة 5)
تمام تاریخ نویسان زمـان اسلام، عقیـده دارند که درفش کاویانی از پـوست شیر یـا پلنگ ساخته شده و پدیده ویژه‌ایداشته است. این پرچم در جنگ ایرانیان و تازیان به دست دشمن افتاد و آن را با خود بردند و گویا عُمَر از آن همه جواهر گرانبهایی که درآن نشانده بودند، تعجب کرده بوده است.
“اوسکارمان” ایران‌شناس آلمانی، راجع به نگاره درفش کاویانی این طور می نویسد: “یک قطعه چرم مربع که بر بالای یک نیزه نصب شده و نوک نیزه از پشت آن از طرف بالا پیدا بوده و بر روی چرم، که مزین به حریر و گوهر است، نگاره یک ستاره، مرکب از چهار پره و در مرکز و بالای آن نیز دایره‌ای کوچک بوده. قریب به یقین همان است که فردوسی از آن به اختر کاویانی یاد می‌کند و از طرف پایین چرم، چهار رشته حریر به رنگ‌های مختلف سرخ و زرد و بنفش آویخته بوده و نوک این ریشه‌ها مزین به جواهرات بوده است.”
پرچم در دوران اسلامی
پس از آنکه عمر، خلیفة دوم، به ایران زمین، تاخت و در جنگ‌های قادسیه، جلولا و نهاوند، ارتش ایران، با ناکامی روبرو شد و آخرین مقاومت رستم فرّخزاد (در جنگ گند سالار) نیز نتیجه‌ای نداد، عرب‌های پا برهنه ولی متحد، با ایمان و متعصب و سیراب از سرچشمة یک دین نوین،یه تدریج بر سراسر کشور ایران چیره شدند و همه چیز ایران تحت تأثیر اسلام قرار گرفت. بـه تدریج آداب اسلام بر ایـران مستولی شد و بیرق‌های ساسانی نیز از این تأثیر بی‌بهره نماند، به ویژه که در آیین اسلام، نقاشی، تندیس‌سازی و پیکرتراشی، کاری ناروا و ناستوده به شمار می‌آمد و به کار بردن پیکره‌های جانوران یا خورشید و ماه و ستارگان، که یادگاری از آیین دیرین ایران بود، از بین رفت.
گویا نزد برخی عرب‌های پیش از اسلام پرچم وجود داشت. در مجمل‌التواریخ آمده که پیامبر اسلام(ص) دو بیرق داشته، یکی سیاه، به نام عقاب و دیگری سفید از چادر عایشه. خلفای اسلامی روی پرچم‌های خود، آیاتی از قرآن می‌نوشتند. پرچم امویان “سرخ”، پرچم علویان “سفید” و پرچم عباسیان “سیاه” بود.
زمانی که مأمون عباسی (198 – 205 ق)، امام رضا (ع) را ولیعهد خود قرار داد، بیرق‌های سیاه را برانداخت و آن‌ها را به رنگ سبز درآورد. در پایان سده چهارم هجری، هر خلیفه یا هر پادشاه دو بیرق داشت، سیاه رنگ را “رایت” و سفید رنگ را “لوا” می‌گفتند که بسیار بلند و سنگین بوده است. بقایای اینگونه پرچم‌ها که بیشتر به رنگ سبز و یا سیاه است هنوز هم در گوشه و کنار کشور در مراسم سوگواری و یا جشن‌های مذهبی دیده می‌شود. خلفا بزرگی و بلندی و سنگینی بیرق‌ها را نشانۀ نیرومندی و عظمت خود می‌دانستند. رفته رفته بنیان و شالوده فرمانروایی خلفا سست شد و در کشور ایران جنبش‌های ملی و استقلال جویی آغاز گشت و فرمانروایان بومی حکومت مستقل و خودمختار برپا کردند، پرچم‌های خود را با پیکره‌هایی آراستند، ولی رنگ بیرق‌ها تحت تأثیر مذهب قرار داشت.
دو قهرمان ملی ایران، یعنی “ابومسلم خراسانی” و “بابک خرّمدین”، دارای پرچم‌های خاص خود بودند. ابومسلم پرچمی سیاه رنگ و بابک، پرچم سرخ رنگ داشت، به همین دلیل طرفداران این دو را “سیاه جامگان” و “سرخ جامگان” می‌خواندند.
تصویر بر روی پرچم ایران، پس از اسلام
زمانی که غزنویان زمام امور را در دست گرفتند، سلطان محمود غزنوی (387 – 421 ق) برای نخستین بار دستور داد نقش یک ماه را روی پرچم خود که رنگ زمینة آن سیاه بود، زری دوزی کنند (نگاره شمارة 6). فرخی سیستانی (373 ـ 429 ق) از شعرای دربار محمود غزنوی، در شعری در ستایش او می‌گوید:

ای برگذشته از ملکان پایگاه تو
قدر تو بر سپهر برآورده گاه تو

ماه منیر صورت ماه درفش تو
روز سپید سایه چتر سیاه تو

سلطان مسعود غزنوی (421 – 432 ق) به جهت دلبستگی به شکار شیر، دستـور داد نقش شیر، جایگزین ماه شود و از آن پس هیچ‌گاه تصویر شیر از روی پرچم ملی ایران برداشته نشد. اما بر طبق نگاره‌ای از کتاب تاریخ رشیدالدّین، پرچم غزنویان معمولاً قرمز و اغلب دارای طرح شطرنجی بود (نگاره شماره 7 ). البته امکان دارد که غزنویان نیز مانند برخی دیگر، دارای چند پرچم بوده‌اند.
ناصرخسرو قبادیانی (394 – 481 ق) نیز که هم عهد سلطان محمود و سلطان مسعود بوده، پرچم این پادشاهان را با چهرۀ شیر و پلنگ توصیف کرده است.
خواستگاه شیر و خورشید
یکی از قدیم‌ترین آثار موجود مربوط به شیر و خورشید، استوانه‌ایست مربوط به پادشاه میتانی که در حدود 1450 پ م، سلطنت می‌کرده و در آن مُهر استوانه‌ای، نگاره خورشید، نشان داده شده که بالی به آن متصل است و میله‌ای در زیر دارد که دو طرف آن، دو شیر محافظ نشسته‌اند.
قدیم‌ترین پرچـم شیر و خورشید شناخته شده، به دورة تیموریان (771 ـ 913 ق) باز می‌گردد. این پرچـم در مینیاتوری از شاهنامة شمس‌الدّین کاشانی به تصویر کشیده شده است. این مینیاتور حملة مغولان به حصار شهر نیشابور را نشان می‌دهد. آن‌ها پرچمی با نشان شیر و خورشید در کنار پرچمی دیگر مزین به هلال ماه، حمل می‌کردند. مغولان از دورة سلطان اولجایتو (703 ـ 716 ق) به بعد، تحت تأثیر آداب و رسوم ایران، علامت شیر و خورشید را پذیرفتند و این علامت را بر سکه‌های خود نقش کرده و نیز بر بیرق‌های خود قرار دادند (نگاره شماره 8). از اشعار انوری ( ؟ /585 یا587 ق) درباره سلطان سنجر سلجوقی (511 ـ 552 ق)، می‌توان دریافت که همچنان شکل شیر بر روی پرچم وجود داشته است:

شیر گردون پیش شیر رایتت
سخره چون آهوی دست آموز باد

از زمان سلجوقیان (429 ـ 552 ق)، سکه‌هایی در دست است که بر روی آن نقش خورشید بر پشت شیر آمده است؛ رسمی که به سرعت در مورد پرچم‌ها نیز رعایت شد.
(نگاره شمارة 9)
در مورد علت استفاده از شیر و خورشید، دو نظریه وجود دارد: یکی اینکه شیر نماد دلاوری و قدرت و همچنین نشانة ماه مرداد (اسد) بوده و خورشید در ماه مرداد در اوج بلندی و گرمای خود است، نظریة دیگر بر تأثیر آیین مهرپرستی و میترائیسم در ایران دلالت دارد. (نگاره
شمارة 10)
در سنگ‌نبشته‌هایی که در منطقه‌ای در شهر زور کردستان (شهر قدیم کردستان) پیدا شده، اسامی هفته به بیش از یازده هزار سال پیش برمی‌گردد. روز یکشنبه، روز خورشید بوده که، در غرب به سان دی sundayبرگردانده شده است و سان در اوستایی به معنای “خورشید” است.
ترکمانان قراقویونلو (782 ـ873 ق) گوسفند سیاه، با زمینه سفید و آق قویونلو (780 ـ920 ق) گوسفند سفید با زمینه سیاه.
پرچم در دوران صفویه
نقش شیر و خورشید از زمان صفویه (906 ـ 1148 ق)، علامت رسمی کشور ایران شد و نخست شیخ جنید (864 ـ 851 ق)، پدر بزرگ شاه اسماعیل صفوی، این علامت را پذیرفت. بنابراین می‌توان گفت که از حدود 860 ق یعنی اواسط قرن نهم هجری، بیرق شیر و خورشید رسماً در ایران به کار می‌رفته و پرچم عمومی کشور بوده است. پرچم شاه اسماعیل سبز رنگ بود که بر بالای آن تصویر ماه قرار داشت (نگاره شمارة 11). شاه تهماسب بر روی پرچم خود نقش شیر و خورشید نداشت، چون او خود، زادة ماه فروردین (برج حمل) بود، دستور داد به جای شیر و خورشید تصویر گوسفند (نماد برج حمل ) را بر روی پرچم‌ها و سکه‌ها ترسیم کنند. (نگاره شمارة 12)
از زمان شاه عباس بزرگ (996 ـ 1038 ق)، پیکرة شیر و خورشید دوباره بر روی سکه‌ها دیده می‌شود، یعنی از این تاریخ به بعد شیر و خورشید نشان نیمه رسمی دولت ایران گردید. در این زمان، اروپاییانی که از ایران بازدید کردنده بودند، پرچم‌های ایران را مزین به نقش‌های شیر و خورشید، توصیف کرده‌اند. همانگونه گفته شد، شیر را مظهر قدرت و خورشید را مظهر نـور یـا عظمت خداونـدی، که همـان فرّ ایـزدی، از آیین زرتشت بوده است، می‌دانستند. (نگاره شمارة 13)
“موریس هربرت” نویسنده فرانسوی، کتابی به نام فرستاده ایران به دربار لویی چهاردم، تهیه کرد که مربوط به محمدرضا بیگ، سفیر شاه سلطان حسین است. در این کتاب در چند جا سفیر را در حال گذشتن از خیابان‌ها و کوچه‌های شهر پاریس نشان می‌دهد که بیرق ایران بر فراز سر محمدرضا بیگ افراشته شده است. بر روی این بیرق، پیکره شیری ایستاده که دم علم کرده و خورشیدی بر بالای آن، دیده می‌شود و دو زبانه دارد. (نگاره شماره 14)
پرچم در دوران نادرشاه افشار
نادرشاه بزرگ، دو نوع پرچم پادشاهی داشت، یکی با راه‌های قرمز و آبی و سفید و دیگری با راه‌های قرمز و آبی و زرد، ولی عاری از تزئینات دیگر. (نگاره شمارة 15)
اما درفش ملی ایرانیان در زمان نادرشاه، سه رنگ سبز و سفید و سرخ با شیری در حالت نیم‌رخ و در حال راه رفتن داشته که خورشیدی نیمه برآمده بر پشت آن بود. براین اساس، می‌توان گفت پرچم سه رنگ عهد نادری، مادر پرچم سه رنگ فعلی ایران است. زیرا در این زمان بود که برای نخستین بار سه رنگ بر روی پرچم‌های نظامی و ملی نقش بست (نگاره شمارة 16). علت بزرگی این بیرق‌ها این بود که دشمن نتواند جز در موارد پیروزی قطعی و کامل، آن بیرق‌ها را به غنیمت برد.
پرچم در دوران آغامحمدخان قاجار (؟1157 ـ 1175 خ)
در دوران آغامحمدخان قاجار، سر دودمان قاجاریه، چند تغییر اساسی در شکل و رنگ پرچم داده شد. آغامحمدخان، تنها رنگ سرخ را روی پرچم گذاشت. دایرة سفید رنگ بزرگی در میان این پرچم بود که در آن تصویر شیر و خورشید به رسم گذشته وجود داشت، با این تفاوت که برای نخستین بار شمشیری در دست شیر قرار داده شده بود (نگاره شمارة 17). از دوران این پادشاه سکه‌هایی نیز وجود دارد که روی آن شیری نیم خفته با دم رو به بالا دیده می‌شود. بر پشت شیر، خورشیدی درخشان قرار دارد که بر پشت شیر “یا محمد” و در زیر شکم شیر “یاعلی” نوشته شده است. روی دیگر سکه نوشته شده (ضرت دارالسطلنه طهران) و در بالا الملک الله و در پایین آن سال 1174 خ که سال تاجگذاری آغامحمدخان در تهران بوده است، دیده می‌شود (نگاره شماره 18).
پرچم در دوران فتحعلی‌شاه قاجار (1176 ـ 1213 خ)
در زمان فتحعلی‌شاه قاجار بود که استفاده از پرچم سفید رنگ برای موارد و مراسم سیاسی شد (نگاره شمارة 19). در این دوران برای قدردانی از خدمات مردان ایرانی، نشانی به نام شیر و خورشید درست کردند و به کسانی که خدمتی شایسته انجام داده بودند، اعطا می‌شد. “لانگه”، نویسنده فرانسوی در کتابی درباره ایران، از شیر و خورشید نام برده و آن را “مِهر و خورشید” نوشته و آن را یادگاری از ایران باستان دانسته و می‌نویسد از آنجایی که سلطان سلیم سوم عثمانی نشان هلال داشت فتحعلی‌شاه نیز نشان مهر و خورشید را پدید آورد. (نگاره شماره 20)
در نقاشی در قصر عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه در تبریز، صحنۀ پیروزی ایرانیان بر روس‌ها، در نبرد سلطان‌آباد و در خلال جنگ‌های ایران و روس ترسیم ‌شده است. لشگر ایران در این نبرد درفشی با نشان شیر و خورشید حمل می‌نمایند و شیر در این تصویر شمشیری در دست دارد. (نگاره شماره 21)
پرچم در دوران محمدشاه قاجار (1213 ـ 1226 خ)
برای نخستین بار در زمان محمدشاه قاجار، تاجی بالای خورشید قرار گرفت (نگاره شمارة 22) . “لویی دوبوا” فرانسوی در کتاب خود به نام ایران، در زمان محمدشاه: “از شیوه پادشاهان ایران بود که بیرق‌های بسیار به کار می‌بردند. بر روی یکی از این بیرق‌ها تیغ دوسر ذوالفقار علی و بر روی دیگر، پیکره ورود خورشید به برج شیر دیده می‌شود که شیر خوابیده و خورشیدی از پشت او بیرون می‌آید.” نقش شیر و خورشید بر روی کاشیکاری‌های دروازه عباس‌آباد سابق تهران نیز وجود داشته که نوشته این نویسنده را تأیید می‌کند.
در زمان محمدشاه، به علت رفت و آمد با کشورهای اروپایی و برقراری روابط سیاسی و بستن عهدنامه‌های مکرر، ایران نیز خواستار نشانه‌ای بود که بتواند آن را بر روی بیرق‌ها، سکه‌ها و نامه‌های دولتی، به کار ببرد و نیز نشان دوستی برای نمایندگان خارجی در تحکیم روابط دیپلماسی و نیز به خدمتگزاران ایرانی، به منظور قدردانی، اعطا شود و بهتر آن دیده شد که از نشان شیر و خورشید پیکره‌ای زیبا بسازند.
در سال 1260 ق، احمد نقاش در تابلوی رنگینی از محاصره قلعه غوریان، در حمله به هرات در سال 1216 خ، ترسیم کرده که در آن محمدشاه با لباس جواهر نشان و نیز پاره‌ای از شاهزادگان و سرداران در صف سربازان، همراه با بیرق‌های سه گوشه‌ای با زمینه سفید و در پیرامون حاشیه‌ای سبز رنگ، نقاشی شده است. در میان زمینه سفید پرچم، نقش شیر و خورشید، بدون شمشیر با رنگ زرد ترسیم گردیده است. (نگاره شماره 23)
تا زمان فتحعلی‌شاه، کشور ایران دو بیرق داشت که بر روی یکی از آن‌ها شیر و خورشید و بر روی دیگری شمشیر ذوالفقار بود. در دوران پادشاهی محمدشاه، برای آنکه ایران دارای یک نشانه و بیرق رسمی باشد، شیر را که تا آن زمان گاهی خوابیده و گاه نیم خوابیده بود ایستاده کشیدند، شمشیر در دست شیر، تا نشان دهد که دولت حامی روشنایی و فروزندگی و نیرومندی و شجاعت است. شمشیر که از گذشته‌های کهن تا به امروز مظهر مردانگی، قدرت و جوانمردی بوده، کم کم روی پرچم‌ها آورده شد و رفته رفته سه نقش “شیر”، “خورشید” و “شمشیر” با هم ترکیب شدند.
گفته شده که در زمان فتحعلی‌شاه، به تدریج جنبه مذهبی حکومت و شاهان ایران کمرنگ شد و به دنبال آن، تفسیر شیعی شیر و خورشید، جایش را به تفسیری ملی گرایانه داد. خورشید استعاره‌ای از شاه ایران است و اشاره به جمشید، شاه اسطوره‌ای ایران در شاهنامه فردوسی دارد و شیر نشانگر پهلوانان و دلاوران ایرانی دارد که از میهن پاسداری می‌کنند.
پرچم در دوران ناصرالدّین شاه قاجار (1226 ـ 1274 خ)
دوران سلطنت پنجاه سالة ناصرالدّین شاه، دورة تحول شیر و خورشید و تنوع درفش‌های ایران است. در این زمان هم شیر نشسته و هم شیر ایستاده، در علامت‌ها و نشانه‌ها دیده می‌شدند.
از 1245 خ، مجدداً سکه‌هایی با شیر ایستاده ضرب شد که تا حدود ده سال، دم شیر رو به پایین و پس از حدود 1254 خ، دم شیر رو به بالا بود. (نگاره شماره 24)، همچنین تمبرهایی در دست است که چگونگی قرارگرفتن شیر و خورشید و شمشیر را نشان می‌دهد. (نگاره شماره 25)
راجع به درفش‌ها و عَلَم‌های دورة ناصرالدّین شاه، مدارک بسیار ارزنده و مهمی وجود دارند که نگاره و رنگ و موارد استفاده هر یک از درفش‌ها را تشریح کرده است، از جمله رسالـه‌ای مختصر با یادداشت‌های مصوری در مجلة ” کراسه” مرحوم “غلامحسین افضل‌الملک مستوفی”، گردآوری شده که اکنون در کتابخانة مجلس شورای اسلامی ایران، نگهداری می‌شود.
“میرزا تقی‌خان امیرکبیر”، بزرگ مرد تاریخ ایران، دلبستگی ویژه‌ای به نادرشاه داشت و به همین سبب پیوسته به ناصرالدّین شاه توصیه می‌کرد که زندگینامة نادر را بخواند. امیرکبیر همـان رنگ‌های پرچم نادر را پذیرفت، اما سراسر پرچم سفید، با یک نوار سبز به عرض تقریبی ده سانتیمتر در گوشة بالایی و نواری سرخ رنگ به همان اندازه در قسمت پایین پرچم دوخته شد و نشان شیر و خورشید و شمشیر، در میان‌ پرچم قرارگرفت. (نگاره شمارة 26)
پرچم در دوران مظفرالدّین شاه قاجار (1274 ـ 1284 خ)
در دورة سلطنت مظفرالدّین شاه نیز درفش‌های دوران ناصری هنوز به کار گرفته می‌شدند، یعنی دارای متنی سفید با نقش شیر و خورشید و دو حاشیة باریک سبز و سرخ در بالا و پایین، ولی از حدود 1280 خ به بعد ناگهان نگاره درفش ایران تغییر داده شد، یعنی حاشیة سرخ آن حذف و به جایش حاشیة سبز قرار داده شد. سبب این تغییر مشخص نیست و تا تصویب متمم قانون اساسی و ایجاد درفش سه رنگ دورة مشروطه، درفش رسمی ایران همین نگاره و وضع را داشته است. (نگاره شمارة 27)
در زمان محمدشاه در امور لشکری و نظامی، شیر را ایستاده و در امور کشوری و غیر نظامی، شیر را نشسته رسم می‌کردند.
بررسی‌های نویسندگان تاکنون نتوانسته مدارک لازم در مورد مساوی بودن رنگ‌ها و یا اینکه چـرا سبز بـالا، سفید وسط و سرخ در پایین قرار دارد را ارائه دهد. اینکه، این ابتکار سیاسی بوده یا به دلایل دیگر، داستان‌های زیادی وجود دارد.
نخستین پرچم پس از انقلاب مشروطه
هنوز مشخص نشده که سه رنگ پرچم با چه تعبیری در زمان مشروطه انتخاب شده است. ولی انتخاب رنگ‌های سبز و سفید بی ارتباط به سنت‌های شیعی و اسلامی نبوده و رنگ سرخ، نشان دهنده قدرت نظامی بوده است. گفته شده در زمان مشروطیت عده‌ای قصد داشتند پرچمی سرخ رنگ با نشان شیر و خورشید را جایگزین پرچم سه رنگ کنند. ولی سرانجام طبق الحاقیه پنجم قانون اساسی 1285 خ مشروطه، پرچم سه رنگ سبز و سفید و سرخ با نشان شیر و خورشید، نشان رسمی ایران اعلام شد. اولین بیرق پس از مشروطیت با وضع مرتب و یکنواخت از نظر قرار گرفتن رنگ‌ها، آماده و با قانون اساسی مطابقت داده شد. این بیرق در کرمانشاه دوخته شد و در سال 1294 خ، حدود ده سال پس از فرمان مشروطیت، با هواپیما به تهران آورده شد. (نگاره شمارة 28)
پرچم در دوران رضاشاه پهلوي (1304 -1320 خ)
در ایران باستان، بنابر یک رسم و سنت کهن مربوط به آیین مِهرپرستی، در اغلب موارد خورشید را که با مِهر یکی شده بود به صورت جوانی زیباروی که پـرتوهای فراوانی از دور سر و صورت او بـه اطراف ساطع بود، نمایش می‌دادند. این رسم و عقاید در دورة ساسانی به سبب غلبة آیین زرتشتی، مفهوم خود را از دست داده، رفته رفته تغییر نگاره داد و پس از اسلام به کلی فراموش شد. بعدها صنعتـگران هـنری، همواره خورشید را به نگاره زنی زیبا بر روی اشیاء مختلف نقاشی و حکاکی می‌کردند. این رسم از قرن‌های سوم و چهارم هجری تا شصت، هفتاد سال پیش هنوز در ایران رایج بود، ولـی در زمـان رضاشـاه، در حـدود سال‌های 15 ـ 1314 خ، دستور داده شد در شیر و خورشید درفش‌ها، از ترسیم صورت انسانی خودداری شود و تنها به نقش قرص یا دایره‌ای اکتفا نمایند و همچنین تاج کیانی بالای شیر و خورشید، به تاج پهلوی تغییر و کلمة بیرق به پرچم تبدیل شود. (نگاره شمارة 29)
در زمان رضاشاه، برای اینکه نونهالان و جوانان ایران، از همان اوان تحصیل و کودکی با مفهوم میهن پرستی و نقش حقیقی درفش و پاسداری از آن به خوبی آشنا شوند، مراسم برافراشتن درفش و ادای احترام لازم به آن، در مدارس سراسر کشور به شدت به کار بسته شد و در تعلیمات پیشاهنگی که احترام به درفش یکی از آداب مهم آن به شمار می‌رفت، برای نخستین بار “سرود درفش” ساخته شد و به رنگ‌های درفش و علامت شیر و خورشید برای اولین بار معنای نمادین داده شد.
پرچم در دوران محمدرضا شاه پهلوی (1320 – 1357 خ)
در دوران محمدرضا شاه، درفش‌های مؤسسات دولتی و رسمی از گذشته یکی نبود و رنگ‌های سبز و سفید و سرخ آن با رنگ‌های مصوب اصلی متفاوت بود و شیر و خورشید وسط آن‌ها نیز به انواع مـختلف و رنگ‌های سیاه و سرخ و قهوه‌ای نقاشی می‌شد. از سوی دیگر سلیقه نقش شیـر و خورشید نامـه‌ها و اوراق و اسنـاد دولتی نیز در دست چاپخـانه‌ها افتاده بود و به هر تـرتیبی که می‌خواستند شیر را نقاشی می‌کردند. این اختلافات شدید و بی‌نظمی‌ها در درفش‌ها و شیر و خورشیدها باعث شـد که در سال 1336 و 1337 خ، تـصویب‌نامه‌هایی در همین زمینه از سوی هیأت دولت صادر گردد و به این ترتیب نظم و نسق لازم برای همة رنگ‌ها، نگاره‌ها و اندازه‌های پرچم‌های لشکری، کشوری و درباری ایران داده شد.
شكل پرچم، پس از انقلاب اسلامی
پرچم جمهوری اسلامی ایران، در تاریخ هفتم مرداد 1358 خ توسط “حمید ندیمی” طراحی و پس از تأیید هیأت هجده نفرة کارشناسان و طراحان، به تأیید نهایی حضرت آیت الله روح‌الله موسوی خمینی (ره)، رهبر و بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ایران رسید. این پرچم شامل سه نوار افقی سبز، سفید و قرمز است که کلمة الله (به جای شیر و خورشید) در وسط آن نقش بسته است.
چهار هلال در وسط نوار سفید نشان‌دهندة کلمة الله و پنج عنصر موجود در آن نشان‌دهندة پنج رکعت نمازهای واجب روزانه در اسلام است. به عقیدة طراحان، طرح موجود در وسط پرچم نگاره گل لاله را دارد که نماد شهادت است و یـادآور شهیدانی است که جان خود را در راه عشق به میهن از دست داده‌اند. بر اساس باوری دیرینه، اگر کسی برای دفاع از میهن جان خود را از دست بدهد، گل لاله‌ای روی مزار او می‌روید. همچنین می‌توان به تکرار کلمة الله اکبر بر روی نوارهای سبز و قرمز، در حاشیة نوار سفید، به تعداد یازده عدد در بالا و یازده عدد در پایین اشاره کرد که نشان دهندة عدد 22 و نمایانگر روز پیروزی جمهوری اسلامی ایران در 22 بهمن 1357 است. (نگاره شمارة 30)

نگاره شمارة 1 ـ پرچم دوران هخامنشیان

نگاره شماره 2 – سکه فرهاد چهارم اشکانی و ملکه موزا

نگاره شماره 3 – نگاره خیالی از پرچم دوران اشکانی

نگاره شمارة 5 ـ درفش کاویانی

نگاره شمارة 6 ـ پرچم محمود غزنوی

نگاره شماره 7 – نمونه پرچم غزنویان به نقل از کتاب تاریخ رشیدالدّین

نگاره شماره 8 – بیرق مغولان در زمان حمله به نیشابور

نگاره شمارة 9 ـ سكة شیر و خورشید دوران سلجوقیان روم

نگاره شمارة 10 ـ بـرگة بسیار ارزشمندی که از قـرن چهارم پیش از میلاد به جای مانده و در موزة “ارمتیاژ” لنین گراد نگهداری می‌شود. این تصویر، خشایارشا (یا اردشیر دوم) را در حال نیایش و ستایش بهرام که سـوار بر شیر است نشان می‌دهد.

نگاره شمارة 11 ـ پرچم شاه اسماعیل صفوی

نگاره شمارة 12 ـ پرچم شاه طهماسب صفوی

نگاره شمارة 13 ـ پرچم شاه عباس بزرگ

این تصویر دارای صفت خالی alt است؛ نام پروندهٔ آن image-13.png است

نگاره شماره 14 – پرچم محمد بیگ فرستاده شاه سلطان حسین صفوی، در هنگام ورود به کاخ ورسای

نگاره شمارة 15 ـ پرچم نادرشاه افشار

نگاره شمارة 16 ـ پرچم سه رنگ نادرشاه افشار

نگاره شمارة 17 ـ پرچم

نگاره شماره 18 – سکه آغامحمدخان قاجار

نگاره شمارة 19 ـ درفش زمان محد شاه قاجار است که میرزا آغاسی طرح داد. شیر نشسته برخاسته و به دستش شمشیر دادند.

نگاره شماره 20 – پرچم فتحعلی‌شاه قاجار‌

نگاره شماره 21 – نمایی از جنگ ایران و روس

نگاره شمارة 22 ـ پرچم محمدشاه قاجار

نگاره شماره 23 – یکی از بیرق‌های ایران در زمان محمدشاه، در جنگ غوریان سه گوشه وسط سفید، شیر و خورشید زرد و حاشیه سبز رنگ

نگاره شماره 24 – پشت و روی سکه دوران ناصرالدّین شاه

نگاره شماره 25 – تمبر دوران ناصرالدّین شاه

نگاره شمارة 26 ـ پرچم دوران ناصرالدّین شاه قاجار

نگاره شمارة 27 ـ پرچم دوران مظفرالدّین شاه قاجار

نگاره شمارة 28 ـ پرچم شير و خورشيد ايران

نگاره شمارة 29 ـ پرچم شیر و خورشید ایران منقش به تاج شاهنشاهی

نگاره شمارة 30 ـ پرچم جمهوری اسلامی ایران

اشتراک گذاری مقاله : Array
نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *