گیلکها
گیلکها
گیل یا گیلک، نام قومی ساکن کرانههای جنوب و جنوب غربی دریای خزر است که در مناطق گیلان و غرب مازندران زندگی میکنند. در شمال استان تهران و قزوین به ویژه مناطق طالقان و الموت نیز این اقوام حضور دارند. جمعیت گیلکها بر پایة برخی از منابع، ۴ میلیون نفر برآورد شده است. مردمان کوههای مازندران، هنوز هم خود را گالش (تیرهای از گیلکان و در واقع همان گیلکهای کوهنشین) و زبان خویش را “گِلِکی” مینامند. گیلکها به زبانی از شاخة زبانهای ایرانی، از خانوادة زبانهای هندواروپایی گویش میکنند.
گیلکان در قدیم، بر مبنای شیوه، محل زندگی و تولید است، به سه دسته تقسیم میشدند:
ساکنان جلگه؛ که کارشان کشاورزی آبی بود و بیشتر به کشت برنج و چای و بعدها باغداری (مرکبات) میپرداختند و “گیلهمرد” یا “گیل” نامیده میشدند.
ساکنان ارتفاعات گیلان و مازندران؛ که بیشتر به کار کشاورزی دیم، گندم و جو مشغول بودند و “کلایی” نامیده میشدند.
دستة سوم که “گالش” نامیده میشدند و دامدار و کوچنشین بودند؛ البته با پیشرفت تکنولوژی، امروزه گالشها نیزسکنی یافتهاند.
به طور کلی با تحول در شیوههای تولید، این تقسیمبندی تنها در حد عنوان باقی مانده و شیوة زیستن گیلکیزبانان تحولات بسیاری پیدا کرده است.
اقوامی همچون کاسپیها، کادوسیها و آماردها، پیش از میلاد، در کرانههای دریای کاسپین ساکن بودهاند. نام دریای کاسپین، به ویژه غرب و جنوب همچنین شهر قزوین، نیز برگرفته از همین قوم کاسپی(کاسیها) میباشد. در دانشنامة ایرانیکا، دربارة مدخل Caspians در مورد کاسپها یا کاسپیها آمده است: “به طور کلی آنها از سوی پژوهشگران، مردمانی پیش هندواروپایی و پیش ایرانی معرفی شدهاند و برخی پژوهشگران مانند “هرتسفلد”، آنها را با کاسیها (Kassite) یکی دانستهاند. کاسیها را یکی از اقوامی میدانند که در هزارة سوم پیش از میلاد وارد فلات ایران و بعدها در نواحی قزوین، همدان و به ویژه لرستان امروزی، ساکن شدند. اما با بررسی نامهای کاسپی در اسناد آرامی که به تازگی در مصر یافت شده، نشان میدهد که بخشی از این نامها ریشة ایرانی دارند.
“دانشنامة ایرانیکا میافزاید:”کاسپیها را یا باید از اقوام ایرانی به حساب آورد و یا اقوامی که به شدت تحت تأثیر فرهنگ ایرانی بودهاند.” همچنین “اشمیت”، در دانشنامة ایرانیکا، کادوسیان را نیز از تبار ایرانی میداند.
گیل که به زبان پهلوی “گِل=Gel” و به تازی “الجیل” ثبت شده، در قرن اول میلادی از طرف “کاپوس پلینوس” با نام “گلای = Gelaee” معرفی شده است. “خودزکو” در کتاب تاریخ گیلان، به نقل از “پلین ـ و ـ دوسنت کروآ” و “دنیس لوپری یه ژت”، قوم گیل را از اخلاف کادوس قدیم معرفی میکند که از زمان “ژوستینین”، امپراتور روم، پس از دفع حملة آماردها، بر ارتفاعات شرقی گیلان مسلط شدند. سلاح این قوم عبارت بود از سپر، نیزه و شمشیری که از شانه آویزان میکردند و سه زوبین و یک خنجر که به دست چپ میگرفتند. “اریستوفن”، اقوام جنوب خزر را چنین معرفی میکند: “از شرق به غرب هیرکانیان، ماردها، اناریاکان، کادوس، البانی، کاسپی و اوتیان”.
“استرابون”، جغرافیدان و تاریخنگار یونانی عهد قدیم که در فاصلة سالهای27 پیش از میلاد تا 14 پس از میلاد میزیسته، آورده است که: “در نواحی شمالی کوههای پراخواتراس (همان رشتهکوههای البرز که مرز بین نجد ایران، گیلان و مازندران است)، اقوام گلای، کادوسیCadusi، ماردی و بعضی قبایل گرگانی زندگی میکنند.”
“استرابون”، سه بار از مردمی به نام گلای نام برده، با وجود این، سخنِ او دربارة محل آنها متناقض است؛ یک جا آنها را در شمال، آن سوی ارس و در جای دیگر آنها را در سایرس (کورا) در بین آلبانیاییها قرار داده است. گلای، همانند ایلامیهای قدیم، نامشان را به گیلان، یکی از استانهای ایران دادند. به نظر میرسد که با وجودی که گلای توسط “اراتوستنس” یا “پاتروکلس” نام برده نشدهاند، آنها همواره در آنجا میزیستهاند.
مردم کاسپی، به مردم قدیم این سرزمین، پیش از آمدن مادها گفته میشده است. برخی از قبایل پیش آریایی، توسط مهاجمان از هم جدا و بهطور پراکنده به کوهها رانده شدند؛ از جملة اینها کادوسیان بودند، که نشانیهای بسیاری از خود بر جای گذاشتهاند. اختصاص یک نقطة معین برای استقرار چهار قومی که توسط پلیبیوس فهرست شدهاند، بسیار دشـوار و بحثانگیز است. آنها همگی بازماندههای دورة پیش از آریایی تاریخ ماد هستند. کادوسیان ممکن است یک واژة فراگیر باشد ولی دیلمیان نیز همچنان با نامهای عمومی ماردها یا کادوسیان در آثار مؤلفان دیگر ظاهر میشوند.
استرابون، بارها نام ماردها را در پیوند با کرانههای جنوبی دریای کاسپین ذکر کرده است. او با اشاره به مردمی که در سراشیبیهای شمالی رشتهکوه جنوب دریای کاسپین (البرز) زندگی میکردند، میگوید: “همانطور که گفته شد، در دامنة شمالی، ابتدا گلای، کادوسیان، آماردها و برخی هیرکانیها سکونت داشتند و پس از آنها قبایل پارتی.” این مسئله نشان میدهد که ماردها، از غرب با کادوسیان (گیـلان) و از شرق با هیرکانیها (مازندران) همسایه بودند. استرابون در نقشه خود، به طور مشخص، منطقة سفیدرود را به آماردها اختصاص میدهد. علی حاکمی، باستانشناس”کلورز” (در رودبار گیلان) را که در نزدیکی رودی به همین نام در نزدیکی درة سفیدرود قرار دارد، کاوش کرده است، او نیز این بخش از کشور را بر اساس یادداشتهای باستانی هرودوت، زیستگاه ماردها میداند.
“پلینی”، تاریخنگار یونانی، اقوام گلای را با کادوسیها میشناسد که در قدیم ساکن گیلان بودند. به قول ایرانشناس و تاریخنگار آلمانی”ویلفورد مدلونگ”، اقوام گلای در حدود قرن دوم پیش از میلاد، از قفقاز به نواحی جنوب کاسپین سرازیر شدند و احتمالاً جدا از کادوسیان بودند و به تدریج جایگزین آنها گشتند. آنها سپس از ناحیة سفیدرود گذشتند و همراه با دیلمیان، جایگزین اقوام آماردی شدند.
“بارتولد”، ایرانشناس روسی، جایگاه “گل”ها را این چنین توضیح داده است: “از شرق به غرب، ابتدا گلها، بعد کادوسها، سپس ماردها و در غرب، کاسپیها سکنی داشتند.”
به نوشتة ایرانیکا، چنین به نظر میرسد که گلای (گیلها) در قرن اول یا دوم پیش از میلاد، وارد منطقة جنوب ساحل کاسپین و غرب رودخانة آماردوس، برگرفته از نام آمارد و بعدها سفیدرود شده باشند. “پلینی” آنها را با کادوسیها که قبلاً آنجا ساکن بودند مشابه میداند. ولی به احتمال قویتر، آنها مردمان مجزایی بودند، که شاید از منطقة داغستان آمده و جانشین کادوسیان شدند. در نتیجه آنها از رود آماردوس گذشتند و به همراه دیلمیان جانشین آماردیها شدند. همچون دیلمیان، از آنها به عنوان سربازان کرایهای شاهان ساسانی یاد شده است، ولی به نظر نمیرسد تحت فرمانروایی مؤثر و دراز مدت آنان درآمده باشند. گفته شده است که سلسلة دبوئیان پیش از انتقال به طبرستان در گیلان آغاز شده بود.
خانوادههای شیعه و بانفوذ گیلانی، در دو کشور افغانستان و پاکستان نیز زندگی میکنند و از تبار گیلک و از نوادگان عبدالقادرگیلانی هستند. لازم به یادآوری است که یوسف رضا گیلانی، نخستوزیر پیشین پاکستان نیز از همان تیره است.
تصویری از یک زن گیلک