افشاريه

افشاريه (1148 – 1218 ق)
“نادرشاه افشار” سردودمان افشاريه، در ايل افشار و در ناحية دستگرد از توابع درگز در شمال خراسان به دنيا آمد. اين ايل به دو شاخة بزرگ تقسيم مي‌شد: يكي قاسملو و ديگري ارخلو يا قرخلو؛ نادرشاه افشار از شاخة قرخلو بود. شاه اسماعيل صفوي اين طايفه را از آذربايجان به خراسان كوچ داد و در شمال آن سرزمين، در نواحي ابيورد، درگز و باخرز تا حدود مرو، سكني داد تا در برابر ازبكان و تركمانان مهاجم، ایستادگی کنند.
نام اصلي نادرشاه، “نَدرقلي” بود و هنوز به هجده سالگي نرسيده بود كه همراه با مادرش، در يكي از يورش‌هاي ازبك‌هاي خوارزم به اسارت درآمد. پس از مدت كوتاهي از اسارت گريخت و به خراسان باز‌گشت. او نزد حاكم ابيورد رفت و با دختر او ازدواج كرد و پس از مرگ او، حاكم ابيورد شد.
نادر در زمان ملك محمود سيستاني، حاكم خراسان، از طرف او مأمور شد تا ازبكان را دفع كند، نادر از اين كار سرپيچي كرد. در اين هنگام شاه تهماسب، قشوني را براي فتح خراسان فرستاده بود. ملك محمود براي دفاع از خراسان از نادر كمك خواست، اما نادر خود نيز به جنگ با ملك محمود پرداخت و در نتيجه هر دوي آنان، يعني شاه تهماسب و نادر، شكست خوردند. ملك محمود به نيشابور رفت و خود را پادشاه آن ناحيه خواند. نادر بار ديگر با ملك محمود وارد جنگ شد و اين بار او را شكست داد.
شاه تهماسب كه آوازة شهرت نادر را شنيده بود، نماينده‌اي به خراسان فرستاد و او را به خدمتگزاري فراخواند؛ نادر موافقت كرد و او را به خراسان دعوت كرد. بنابراين شاه تهماسب به همراه فتحعلي‌خان قاجار، سردار سپاه خود، رهسپار خراسان شد.
با منتشر شدن اين خبر، بيشتر قبايل خراسان، از جمله كردان خبوشان، براي اتحاد با شاه تهماسب به سپاه نادر پيوستند. فتحعلي‌خان كه مي‌خواست شاه فقط مطيع طايفة خودش باشد از زياد شدن قبايل غير قاجار در سپاه او به هراس افتاد و يكي از بزرگان خبوشان را كشت؛ همين مسئله باعث شوريدن كردها شد، اما اين شورش با وساطت نادر پايان گرفت. فتحعلي‌خان كه از بزرگي و جلال نادر ترسيده بود، از شاه خواست تا به استرآباد بازگردد، ولي شاه موافقت نكرد و نادر در يكي از شب‌ها دستور قتل فتحعلي‌خان را صادر كرد. پس از مرگ فتحعلي‌خان، نادر سردار كل سپاه شاه تهماسب شد.
نادر سپس از روسيه خواست تا شهرهاي ساحلي درياي خزر را كه با استفاده از اوضاع آشفتة ايران تصرف كرده بودند به ايران بازگرداند. روسيه از آنجايي كه مي‌دانست عثماني‌ها هم به اين شهرها نظر دارند، براي آنكه اين شهرها به عثماني‌ها نرسد، موافقت كرد و طي قراردادي اين زمين‌ها به دولت ايران بازگردانده شد.
در اين هنگام افغان‌ها، بر هرات مسلط شده بودند؛ نادر براي سركوبي آن‌ها به سمت بخش شرقي ايران رفت. پس از آن نادر سفيري نزد عثماني‌ها فرستاد و از آن‌ها خواست تا سپاهيان خود را از ايران خارج كنند، اما عثماني‌ها روي خوشي به اين تقاضا نشان ندادند، نادر با سپاهي به سمت نهاوند و همدان، كه در تصرف سپاهيان عثماني بود رفت و همدان را از آن‌ها باز پس گرفت. سپاهيان ديگر عثماني كه در لرستان و كردستان بودند به بغداد گريختند و به اين ترتيب اين شهرها از وجود عثماني‌ها پاك شدند. نادر سپس به سمت آذربايجان رفت و تبريز را فتح كرد. در حالي كه او درگير اين كارها بود، با خبر شد كه افغان‌ها از سمت شرق به مشهد هجوم آورده‌اند، بنابراين نادر براي سركوبي افغان‌ها به سمت خراسان رفت. نادرشاه در نزديكي دامغان، با اشرف افغان وارد جنگ شد و افغان‌ها شكست سختی خوردند و به سمت تهران عقب‌نشيني كردند، اما در بين راه بار ديگر از نادر شكست خوردند و اين بار اشرف به سمت اصفهان رفت و دست به قتل عام صفويه زد. نادرشاه به سرعت خود را به اصفهان رساند و دوباره بر افاغنه پيروز شد. افغان‌ها به سمت فارس رفتند و بار ديگر در آن ديار توسط نادرشاه شكست خوردند. اشرف به سمت فسا حركت كرد و گفته شده به قدري با شتاب مي‌گريختند كه بسياري از لشگريان وي در راه تلف مي‌شدند و يا توسط مردم به قتل مي‌رسيدند. اشرف در بلوچستان كشته شد، به اين ترتيب شرّ افاغنه براي هميشه از ايران دفع شد.
نادر مشغول اين نبردها بود كه شاه تهماسب از فرصت استفـاده كـرد و به جاي نادر در نزديكي ايروان با عثماني‌ها جنگيد و آن‌ها را شكست داد و ايروان را محاصره كرد. عثماني‌ها سريع به فكر تصرف همدان افتادند، شاه تهماسب به سرعت خود را به همدان رساند، ولي شكست سختي خورد و بار ديگر كرمانشاه، همدان و از طرف ديگر مراغه و تبريز به دست عثماني‌ها افتاد و شاه تهماسب به اصفهان گريخت. عثماني‌ها كه از نادر وحشت داشتند، از نبود او استفاده كرده، به سرعت معاهد‌ه‌اي با شاه تهماسب بستند كه به موجب آن تبريز، لرستان، كرمانشاه و همدان به ايران و شهرهاي گنجه، تفليس، ايروان، داغستان و نخجوان به عثماني‌ها واگذار شد. همچنين نمايندگان ديگر شاه تهماسب در رشت، معاهدة ننگين ديگري با روسيه بستند كه طي آن ولايات اطراف رود كورا در قفقاز به روسيه واگذار شد.
هنگامي كه نادر از مفاد قرارداد شاه تهماسب با عثماني‌ها آگاه شد، سفيري به عثماني فرستاد و گفت بايد تمام شهرهاي ايران را پس دهند وگرنه با آن‌ها وارد جنگ مي‌شود. بنابراين، به سمت اصفهان رفت و شاه تهماسب را عزل و فرزند او، “عباس ميرزا” (شاه عباس سوم) را جانشين او كرد. سپس به سمت بغداد رفت تا با عثماني‌ها وارد جنگ شود، ولي در اولين جنگ با آن‌ها شكست خورد. در جنگ دوم، سپاهيان ايران شكست سختي به عثماني‌ها دادند و طي قراردادي، اسراي هر دو طرف آزاد شدند و مرزهاي دو دولت به دوران سلطنت شاه سلطان حسين برگشت. پس از آن به قفقازيه و داغستان لشگر كشيد و بار ديگر شكست سختي به عثمانيان وارد ساخت و گنجه، تفليس و ايروان را باز پس گرفت.
پس از آن، نادر كلية حكمرانان و سركردگان ايران را در دشت مُغان جمع كرد و اعلام كرد كه وظايف خود را انجام داده و تصميم به استراحت دارد. بزرگان كشور كه مي‌دانستند نادر باطناً ميل به حكومت دارد، او را به پادشاهي برگزيدند. به اين ترتيب شاه عباس سوم صفوي از سلطنت بركنار و حكومت دودمان افشاريه با پادشاهي نادر، آغاز شد. او دوازده سال پادشاهي كرد و در اين مدت دائماً مشغول لشگركشي به نواحي گوناگون بود و توانست بحرين، قندهار، خوارزم، بخارا و بسياري نواحي ديگر را كه مدت‌ها از ايران جـدا شده بودند به ايـران بازگرداند. مهم‌تـرين افتخـار او فتح هنـدوستان بود كه در جنگي كـه ميـان او و محمدشاه، فرمانرواي گوركاني هند درگرفت ايران پيروز شد و متصرفاتش گسترش يافت. نادر از اين فتح بزرگ غنائم ارزشمندي از جمله دو قطعه الماس بي‌مانند “كوه نور” و “درياي نور” و تخت طاووس را به دست آورد.
كوه نور كه گفته شده بزرگ‌ترين الماس جهان است، که پیش از تراش دادن 625/186 قیراط برابر 21/37 گرم بوده و پس از تراشیده شدن، 062/105 قيراط، برابر با 61/21 مي‌باشد؛ چهار هزار سال قدمت دارد و از قلعة‌ باستاني “گُلکُنده” به دست آمده است. اين قلعه در نزدیكي حيدرآباد هند قرار دارد كه از روزگار قديم محل استخراج الماس بوده است. اين الماس، پس از نادر توسط “احمدشاه دراني” به افغانستان منتقل شد، ولي بار ديگر توسط شاه شجاع به هند بازگردانده شد كه بعدها به دست انگليسي‌ها افتاد و هم اكنون در موزة بريتانياي لندن مي‌باشد.
درياي نور كه زوج كوه نور است، زيباترين و بزرگ‌ترين برليان‌هاي جهان با وزن 175 تا 195 قيراط است. اين الماس پس از نادر به “شاهرخ ميرزا افشار” و سپس به قاجاريه رسيد. هنگام شكست محمدعلي شاه از مشروطه‌خواهان، اين الماس به سفارت روسيه فرستاده شد؛ ولي به كوشش مشروطه‌خواهان پس گرفته شد و هم اكنون در موزة بانك مركزي تهران نگهداري مي‌شود.
از ديگر غنائم ارزشمندي كه نادر با خود از هند به ايران آورد، “تخت طاووس” است كه به دليل وجود طرح دو طاووس، به اين نام شهرت گرفته است كه توسط هنرمند ايراني به نام “سعيداي گيلاني” براي پادشاه گوركاني ساخته شده بود؛ اين تخت هم اكنون در موزة كاخ گلستان، نگهداري مي‌شود.
بدون ترديد نادرشاه افشار يكي از پادشاهان دلير، كاردان، مقتدر، ميهن‌پرست و برجستة ايران بود، اما متأسفانه در اواخر عمر خلق و خوی او تغيير کرد. پس از يك سوء قصد طراحي شده به جان نادر، كه آن را به پسر وي نسبت دادند، پسر خود،”رضاقلي ميرزا” را كور كرد؛ ولي اندكي بعد، از كار خود پشيمان شد و برخي از اطرافيان خود را كه در اين كار مقصر مي‌دانست، كشت. او همچنين براي تأمين هزينة جنگ‌هاي خود مجبور شد ماليات‌هاي گزاف از مردم بگيرد؛ به همين سبب، شورش‌هايي در جاي‌ جاي كشور آغاز شد و بالاخره زماني كه نادر براي رفع يكي از شورش‌ها به خراسان رفته بود، جمعي از سردارانش شبانه به چادر وي حمله كردند و او را به قتل رساندند.
پس از كشتن نادر، “علي‌قلي‌خان”، برادرزادة نادرشاه، تمام ثروت و گنجينه‌هاي نادر را تصاحب كرد و تمام فرزندان او را كشت، تنها شاهرخ ميرزا جـان سالم به ‌در برد. سپس علي‌قلي‌خان بـا لقـب علـيشاه يا عادلشاه در مشهد بر تخت پادشاهي نشست.
در طول حكومت عادلشاه، از يك سو محمدحسن‌خان قاجار قيام كرد و از سوي ديگر، برادر عادلشاه عليه او به پا خاست. عادلشاه كه در برابر شورش برادرش ناتوان بود، به تهران گريخت، ولي طرفداران ابراهيم‌خان او را دستگير و كور كردند. پس از مدتي با همكاري حاكم طبس، ابراهيم‌خان بركنار شد و “شاهرخ ميرزا” براي مدت 48 سال به سلطنت رسيد. سرانجام، پس از گذشت هفتاد سال، حكومت ‌افشاريه در سال 1218 ق، به پايان آمد.

در اواخر عهد قاجار (1296 خ)، قوام‌السلطنه در محل يكي از مقبره‌هاي ويران شدة نادري، آرامگاه جديدي براي نادرشاه ساخت.

این سکه به ‌مناسـبت جلوس نادر بر تخت سـلطنت در ایروان ضرب شد و در پشت آن، شعر زیر حک شده است:

“سکه بر زر کرد نام سـلطنت را در جهان        نادر ایران‌زمین و خسرو گیتی‌ستان”

اشتراک گذاری مقاله : Array
نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *