حكيم عمر خيام
حكيم عمر خيام
ابوالفتح يا ابوحفض غیاثالدّین عمر
خیام، در سال 439 ق، در شهر نیشابور متولد شد. وی حکیم، ریاضیدان و منجم بزرگ عهد خویش بود. معاصران او، وی را در حکمت، همانند ابوعلی سینا میدانستند و در احکام نجوم، سخن او را مُسلّم میداشتند و در کارهای بزرگ علمی، از قبیل ترتیب رصد و اصلاح تقویم و نظایر آن به او رجوع میکردند. شهرت او به خيام يا خيامي را به دليل شغل پدرش، كه چادردوزی (خیمه) بود، ميدانند.
در زمان جلالالدّين ملكشاه سلجوقي، گروهي از رياضيدانان و اخترشناسان، از جمله حکیم عمر خیام، مأمور شدند تا گاهشماری با مبدأ هجرت پیامبر اسلام (ص)، بر پایة سال خورشیدی (اعتدالی) که از روزگار باستان در ایران رایج بود، تدوین کنند. در این گاهشماری که از سال 458 ق (1079 م) كامل شد، اعتدال بهاری در نوروز آغاز میشود و کاملاً با چهار فصل طبیعت مطابقت دارد. در اثبات دقت و صحّت محاسبة این تقویم باید گفته شود که این گاهشماری در هر 038،319،2 سـال فقط یک روز با زمان حقیقی مبتنی بر حرکت انتقالی زمین، تفاوت پیدا میکند که آن نیز در عمل در دورههای 2820 سالی جبران میشود. برای مقایسه، گاهشماری گریگوری که در سال 1582 م، يعني 503 سال پس از تدوین تقویم جلالی برقرار شد، در هر3322 سال یک روز زمان نجومی کسر دارد.
خیام در جبر و حل معادلات ریاضی، روشهایی برای حل معادلات درجة سوم با استفاده از مقاطع مخروطی را نیز ارائه داد و با دستیابی به نظم اتحادهای ریاضی بسط دو جملهای و تعمیم آنها، نام خود را با مثلث خیام (که به نام مثلث پاسکال نیز معروف است) همراه ساخت.
قدیمترین مأخذی که در آن از رباعیات خیام ذکری آورده شده، تاریخ الحکماء شهروزی و مرصاد العباد نجمالدّین رازی است. پس از آن جهانگشای جوینی، تاریخ گزیده و مونس الاحرار نیز دربارة وی مطالبی نوشتهاند.
به جرأت ميتوان گفت كه خيام يكي از معدود اندیشمندان در تاريخ ايران بوده است، زيرا به مسائلي كه كسي جرأت فكر كردن به آن را نداشته، پرداخته و پرسش و پاسخهايي نيز در اين زمينه مطرح كرده است. از كساني كه در ابتدا در مورد خيام تحقيق كردند، فيتز جرالد بود كه در شناساندن وي به جهانیان، سهم بسزايي داشته است. رباعيات خيام مشهورترين بخشهاي مربوط به زندگي خيام را تشكيل ميدهد كه در آن مهمترين مسائل زندگي مانند مرگ و حيات، هدف از خلقت، جهان پس از مرگ، آزادي و جبر و … بيان شده است، كه البته بعضي از كارشناسان در انتساب برخی از آن رباعیات به خيام ترديد دارند.
هیچکس خیام را تا زمانی که فیتز جرالد (۱۸۰۹ – ۱۸۸۳ م) اشعار وی را ترجمه کرد، به عنوان شاعر نمیشناخت؛ اما پس از این ترجمه وی به سرعت در تمام دنیا به شهرت رسید. فیتز جرالد حتی ایرانیان را نیز متوجه اهمیت این شاعر و متفکر بزرگ کرد.
به گفتة اسلامی ندوشن، خیام پردهپوشی خاصی که گویندگان دیگر مانند عطار و سنایی و مولوی و حافظ داشتند را نداشته، یعنی کنایهگویی، استعاره و … در اشعار او بسیار کم است یا اصلاً نیست و خواستهها، نظریات و یافتههای خود را به صورت کاملاً شفاف و بیپرده، کوتاه و در عین حال بسیار زیبا بیان کرده است. مضمون اشعارش دربارة سه موضوع حسرت و تأسف بر گذر عمر، گذشت روزگار، غنیمت شمردن زمان و بهره بردن از زندگی را به گونهای سروده که استقبال بیمانند متفكران جهان را به خود جلب کرده است. این اندیشهها به گونهای در تمام دنیا گسترش یافته که در جهان به «اندیشههای خیامی» معروف شده است.
آن قصر كه جمشيد در او جام گرفت
آهو، بَچه كرد و شير آرام گرفت
بهرام كه گور ميگرفتي همه عمر
ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت
يك چند به كودكي به استاد شديم
يك چند به استادي خود شاد شديم
پايان سخن شنو كه ما را چه رسيد
از خاك در آمديم و بر باد شديم
گر كار فلك به عدل سنجيده بُدي
احوال فلك جمله پسنـديده بُدي
ور عدل بُدي به كارها در گردون
كي خاطر اهل فضل رنجيده بُدي
نگاهي به مجموعه اشعار خيام، به خوبي نشان ميدهد كه او همچون متفكران دوران پسامدرن به ناتواني عقل بشر و عدم مطلقنگاري در فكر و انديشه معتقد بوده است و حضور و فضولي عقل را در امور غيرمادي و ماورايي، نابجا، بیهوده و ناتوان ميشمرد.
شايد در سراسر دوران اسلامي كسي چون او با تفكر زمانهاش به مقابله برنخاست و بيشك راز انزوا و عدم توجه به انديشة او را در طي حدود نهصد سال، بايد در همين نكته جست كه بيترديد اگر موج تفكر نوين به ايران نرسيده بود و خصوصاً خاورشناسان در آثار كهن ايراني به كنكاش نپرداخته بودند، هنوز نامي از خيام برده نمیشد. نگاه خيام به انسان، عقل، جهان و متافيزيك كه جملگي از مهمترين مسائل هستيشناسي انسان محسوب ميشوند؛ به تفكر دوران معاصر يعني عصر پسامدرن شباهت دارد. با اين تفاوت كه خيام آن را در قالب شعر در حدود نهصد سال پيش بيان داشت و قالبي پیچیده و دشوار فلسفي به آن نداد.
خيام، با نقد بديهيات پذيرفته شدة عصر خود، به نفي نگرش حاكم پرداخت. او جهان را از زاوية نگاه افلاطون يا ارسطو و نوافلاطونيان (عرفا، فقها و فلاسفه) نمينگريست. او دفاع از عقل علمي كه متافيزيك و ماوراءالطبیعت را خارج از حوزۀ عقل بشر ميدانست، به نقد انديشههاي زمان خود برخاست. همعصران او با توجه به مبادي فهم ديني و تفسیرهای مذهبی دريافتي كه از تواناييهاي عقل بشر داشتند، جهان را پديدهاي كامل و بدون نقص ميدانستند و با پشت پا زدن به زندگي اين جهاني، سعادت و خوشي را به جهانی پس از مرگ حوالت ميدادند و همه چیز را به پای تقدیر مینوشتند و پای تدبیر را میبستند اين چيزي بود كه خيام با صراحت و شجاعت كامل به نقد و نفي آن برخاست.
از جمله رفتگان اين راه دراز
باز آمدهاي كو كه به ما گويد راز؟
هان بر سر اين دو راهه از روي نياز
چيزي نگذاريد كه نميآيد باز
خيام در عملي متقابل با تفكر عصر خود، با تأكيد بر زندگي دنيوي و بهرهوري كامل از آنها، كامجويي از زندگي جاري را به عنوان يك اصل، مطرح نمود و اين در حالي بود كه تفكر زمانة او، در تمام قالبهاي فكري، فقهي، فلسفي و عرفاني، بر نفي زندگي اين جهاني و تأكيد بر حيات آن جهاني پايبند بود.
به عبارتی دیگر خداوند تبارک و تعالی، انسان را برای مردن نیافریده است، بلکه برای زندگی و اثرگذاری خلق کرده است.
وي با تأكيد وافر بر تساهل و مدارا در عرصة حيات جمعي انسان، اعم از ديني و عُرفي بر نفي قطعيتانديشي، در تمام عرصهها تأكيد نمود و همنسلها و نسلهاي بعدي خود را به نفي مطلق انگاري دعوت نمود.
قومي متفكرند در مذهب و دين
قـومي به گمان، فتاده در راه يقين
ميترسم از آنكه بانگ آيد روزي
كاي بيخبران، راه نه آنست و نه اين
بنا به درخواست خيام و دستور خواجه نظامالملك، وزير ملكشاه، قرار بود رصدخانهاي نيز در حوالي نيشابور ساخته شود كه اين آرزو به عُمر حكومت ملكشاه نرسيد.
ساخت آرامگاه یا بنای یادبود خیام که از ساختمانهای شاخص طراحی شده در ایران است به دستور پهلوی دوم انجام شد، که تلفیقی موفق از عناصر سنتی و مدرن را به نمایش گذاشته است. طراح و معمار این آرامگاه و محوطه پیرامونی آن مهندس هوشنگ سیحون بوده است.
در کتیبههای لوزی شکل و کاشیکاری شده بنای یادبود خیام، بیست رباعی از خود او به خط تعلیق توسط مرتضی عبدالرسولی در سال ۱۳۳۹ خ نگاشته شده است. خط تعلیق هرچند امروزه فراموش شده، اما نخستین خط ایرانی است و در روزگار خیام در میان کاتبان کاربرد فراوانی داشت.
هوشنگ سیحون خود دربارة این بنا میگوید: «آرامگاه خیام در باغ امامزاده محروق نیشابور قرار داشت. اولین کاری که باید انجام میدادم این بود که به گونهای طراحی کنم که آرامگاه خیام و امامزاده محروق تداخل پیدا نکنند، به همین منظور من برای باغ محوری عرضی تعریف کردم تا آرامگاه را که در گوشه شمال شرقی باغ قرار داشت از امامزاده جدا کنم. از طرفی دیگر در چهار مقالة عروضی گفتاری از خیام آمده، مبنی بر اینکه ایشان گفتهاند: من آرزو دارم مزارم در جایی باشد که در بهاران برگ گل روی مزارم بریزد. بنابراین من مکانی در باغ را که اختلاف ارتفاع سه متری نسبت به درختان زردآلوی باغ داشت انتخاب کردم چون این مکان سه متر پائینتر قرار دارد، فصل بهار شکوفههای زردآلو روی مزار میریزد. خیام ریاضیدان، منجم و فیلسوف بود؛ سعی داشتم که این سه جنبه شخصیتی در مزارش تجلی پیدا کند. من ده پایه برای آرامگاه در نظر گرفتم عدد ده اولین عدد دو رقمی است و پایه و اساس بسیاری از اعداد میباشد از هر پایه دو تیغه بر پایة مدل ریاضی خاصی به صورت مورب بالا میرود و با دیگر تیغهها برخورد میکنند و از روبهرو بر روی پایه مقابلشان پائین میآید. همه این تیغههای مورب در محور عمودی وسط برج همدیگر را قطع میکنند، سطح پیچیده حاصله، بر اثر یک فرمول ریاضی به وجود آمده که سنبل جنبة ریاضیات خیام است. از طرف دیگر تقاطع تیغهها در سقف آرامگاه یک ستاره به وجود میآورد که سمبول ستارهشناسی خیام محسوب میشود. در سال 1338 خ، ساخت آرامگاه شروع شد و در سال 1341 خ، پس از سه سال کار مداوم، کار ساختمان آرامگاه به پایان رسید».
آرامگاه خیام، از لحاظ معماری و ساخت یکی از مهمترین ساختمانهای ساخته شده در آن زمان است.
بلندی مقبره 22 متر است و استخوانبندی اصلی آن فلزی محاط در پوشش بتنی است.
اين بناي شكوهمند و خيرهكننده، به ظاهر تجسم شب كلاه از نماي بالا و كلاه عرفا و نيز شبيه به قطعة الماس تراشخورده و نيز جام وارونه است كه بر اساس يكي از رباعيات حكيم نيشابوري طراحي شده است.
جامي است كه عقل آفرين ميزندش
صـد بوسه ز مهر بر جبين ميزندش
اين كوزهگر دهر چنين جام لطيف
ميسازد و باز بر زمين ميزندش
اگر اين بنا را به صورت انگشتري تجسم كنيم، رباعيات فناناپذير و جاودانة خيام، چونان نگين درخشاني بر اطراف اين انگشتر، جلوهنمايي كرده است. رنگ فيروزهاي بنا، نماد نيشابور است که نيشابور خود شهر فيروزه، شهري با آسمان هميشه فيروزهاي و سپیدهدماني لاجوردي كه تمامي تاريخ سرزمين سراينده را در خود متجلي میکند، است.
از كساني كه در شناساندن خيام نقش بسيار مهمي داشتهاند، ميتوان از صادق هدايت، محمدعلي فروغي (ذكاءالملك)، قاسم غني، محمدعلی اسلامی ندوشن، محسن فرزانه و كريستين سن نام برد.
هرگز دل من ز علم، محروم نشد
كم ماند ز اسرار، كه معلوم نشد
هفتاد و دو سال فكر كردم شب و روز
معلومم شد، كه هيچ معلوم نشد
اين مرد بزرگ و نماد دانش و انديشه، در سال 517 ق، در سن 76 سالگي درگذشت و در نيشابور به خاك سپرده شد.
بيست و هشتم ارديبهشت هر سال، روز بزرگداشت حكيم عمر خيام است.