خوارزمشاهيان
خوارزمشاهيان (340 – 628 ق)
تاريخ دقيقي از شروع حكومت خوارزمشاهيان در دست نيست. برابر آنچه در كتاب ابوريحان بيروني آمده، اين دودمان از چندين سال پيش از اسلام در منطقهاي بسيار كوچك حاكميت داشتهاند و در زمان فتح اسلام به خود لقب خوارزمشاه را داده بودند. در سال 470 ق حكومت خوارزمشاهيان به حكومت بزرگ و مستقلي تبديل شد.
حكومت خوارزمشاهيان به سه دوره تقسيم ميشود:
ايشان در ابتدا به “آل عراق” معروف بودند، كه طبق نوشتة ابوريحان بيروني مربوط به دوران پيش ازاسلام و شامل منطقة گرگانج و اطراف آن بوده است كه نسَب خود را به كيخسرو ساساني ميرساندند و آخرين فرمانرواي اين طايفه به دست مأمون ابن محمد به قتل رسيد و اين شروع دومين دورة دودمان خوارزمشاهيان بود.
اين دودمان به نام فرمانرواي آن، “مأمون ابن محمد”، به مأمونيان شهرت يافتند. مأمون ابن محمد، حاكم كات بود و بعد گرگانج را نيز به قلمرو خود اضافه كرد؛ آنها دست نشاندة سامانيان بودند و پس از انقراض سامانيان، مدت كوتاهي استقلال يافتند. اين منطقه در زمان غزنويان از سلطة خوارزمشاهيان خارج شد؛ تا اينكه در سال 470 ق، “نوشتكين”، نياي بزرگ خوارزمشاهيان، كه غلامي بود از اهالي غرجستان كه توسط سپهسالار كل سپاه خراسان در زمان سامانيان خريداري شده بود، به دليل خوش خدمتي به سلجوقيان، از طرف ملكشاه، به حكومت خوارزم رسيد. پس از نوشتكين، فرزندش قطبالدّين محمد به فرماندهي خوارزم رسيد؛ بدين ترتيب دولت جديدي بنيانگذاري شد. “قطبالدّين محمد” به مدت 30 سال مطيع سلجوقيان بود. او مردی عادل، نیکو سیرت و ادبپرور بود و مجدداً نام خوارزمشاه را بر خود نهاد. پس از مرگ وی، پسرش، “اَتْسِز” فرماندار خوارزم شد. او نیز در ابتدا همانند پدر، مطیع و خدمتگزار سلطان سنجر بود، اما پس از مدتي بر عليه او قيام كرد. اَتسز به تدريج حكومت مستقلي را در آذربايجان، فارس و خراسان تشكيل داد. در زمان او، جرجانیه از مراکز مهم علم و ادب و محل اجتماع فضلای بزرگ بود. پس از مرگ اتسز، پسرش “آلپ ارسلان”، امیر خوارزم شد. از دیگر پادشاهان مهم خوارزم، سلطان “محمد خوارزمشاه” بود که در زمان خود، یکی از عظیمالشأنترین پادشاهان اسلام بود که فتوحات زیادی انجام داد. قلمرو وی علاوه بر بیشتر شهرهای ایران، ماوراءالنهر و خوارزم، قسمتی از ترکستان، قسمتی از عراق و حتی آذربایجان را نیز شامل میشد.
هرچند آنها خصايل اقوام ترك را داشتند، اما از نژاد ايرانيان شمال شرق بودند و به همين دليل به ايران علاقه داشتند و براي آباداني آن كوشيدند و در زمان تكش، تمامي خراسان، ري و عراق را تصرف كردند. دستاوردهاي دولت خوارزمشاهي كه با سعي و كوشش بنيانگذاران آن، ميتوانست آيندة بهتري را براي ايران زمين رقم بزند، در نكبت استبداد مطلق، ماجراجوييهاي شاهانه و تنگنظريهاي مذهبي و سياسي رنگ باخت و پس از 288 سال از بين رفت.