زرتشتیان

زرتشتیان
تاريخ زرتشتيان، با پيدايش اَشوزرتشت آغاز مي‌شود. در دوران پادشاهي گشتاسب كياني، تعداد زرتشتيان افزايش یافت. در دوران هخامنشي، بیشتر پادشاهان و مردمان زرتشتي بودند، بدون آنكه آيين زرتشت دین رسمی کشور باشد. در واقع در دوران هخامنشي، كه دين رسمي برای کشور پهناور ایران وجود نداشت و پادشاهان به ساير دين‌ها نیز احترام مي‌گذاشتند، ايران زمين مهد آزادی انديشه و دین بود و به این ترتیب آفرينندة حقوق بشر شد.
ساسانيان دين زرتشت را دين رسمي کشور اعلام نمودند و معتقد بودند که دين و حکومت مي‌توانند يكديگر را نیرومندتر کنند. ولي درگذشته، تاريخ همواره نشان داده است كه هر زمان دين‌سالاران با كشورمداران يكي شده‌اند، بنیاد دين تحريف و نهاد حكومت تضعیف شده است.
دربارة زادگاه زرتشت، پیامبر ایرانی‌، در یشت‌های کهن چنین آمده است: در ایران‌ویج (اَریّانَ و یَوچَه) در ساحل‌ رود “دائیتی” در سرزمین‌ قبایل‌ ایرانی‌ زاده شده؛در زامیادیشت،‌ زیستگاه‌ زرتشت‌ در ناحیة دریاچة‌ “کوسَویّ” (که ممکن است همان دریاچة هامون باشد) ذکر شده است‌. ناحیة‌ “ایران‌ویج” گاه‌ خوارزم پنداشته‌ می‌شود و گاه‌ آن را آذربایجان می‌دانند و بعضی هم به سبب مراسم‌ مذهبی‌ که‌ در ستایش‌ “اَرُدویسورا آناهیتا” انجام می‌شود، آن را در سیستان ذکر کرده‌اند. همچنین هندشناسانی مانند “مایکل ویتزل” سرزمین اصلی زرتشت را کوهستان‌های سرد افغانستان مرکزی دانسته‌اند. اما در یَسنا اشاره می‌شود که زرتشت یا بزرگ‌ترین رهبر روحانیت زرتشتی در جایی به نام “رقاً” دفن استکه بندهشن آن را همان “رِی” می‌داند. در قرن دهم میلادی “محمدالشهرستان”، نویسندة ایرانی ساکن ترکمنستان، نوشته است که پدر زرتشت از آتورپاتکان (آذربایجان)و مادرش از ری بوده است. در هر صورت زرتشت‌ از سرزمین‌ کهنی‌ برخاست‌ که‌ مردمانش‌ آریایی‌ بودند.
در زادسپرم، زادگاه زرتشت در مکانی در “چیچست” ذکر ‌شده است. چیچست، در اوستا، نام دریاچه‌ای افسانه‌ای در شرق ایران است. همچنین بسیاری از خاورشناسان غربی مانند “آنکتیل دوپرون” بلخ را زادگاه زرتشت دانسته‌اند؛ اما معتبرترین روایات، خاستگاه وی را آذربایجان ذکر نموده‌اند.
مزدَیَسنا نامِ دینِ پیامبرِ ایرانی، زرتشت اسپنتمان است. مزدَیَسنا صفت است و به معنای پرستندة صفت است، مزدا همان خدای یگانه و ضدِ دیویَسنا است؛ دیویَسنا به معنی پرستندة دیو یا دَئِوَ می‌باشد و ضدِ آن واژة وی- دَئِوَ یا ضدِ دیو است. مزدَیَسنا پیرامونِ ۱۲۰۰تا ۱۴۰۰ پ م، از سوی پیامبر ایرانی، زرتشت اسپنتمان،بنیان‌گذاری شد.
خدای نیک‌سرشت در کیش زرتشتی، اهورامزدا نام دارد که به معنی سَروَر داناست و پرستیده می‌شود. برای اهورامزدا در هرمزدیشت، در حدود شصت صفتِ نیک آورده شده و تقریباً همة چیزهای خوب به وی منتسب شده است. براساسِ گات‌ها، اهورامزدا آفرینندة روشناییو کامیابی است. در کتابِ بندهش که پس از ساسانیان نوشته شده، نیروی مخالفِ اهورامزدا و زایندة بدی‌ها، اهریمن (انگره مینیو) معرفی شده که نص صریح گات‌ها است. در کیش زرتشتی، اهریمن هیچگاه توانِ ذاتی برای مقابله با قدرتِ اهورامزدا را ندارد و رقیبی برای او نیست؛ بلکه اهریمن همان اندیشة بد است. اما در باورِ زروانیـان، اهریمن برادر و رقیبِ اهورامزدا و پسر زروان و دارای هویتی جداگانهازاهورامزدا است. زرتشتیان امروزی نیز خود را یکتاپرست می‌دانند و اهریمن را تنها نمادی تمثیلی از بدی‌ها می‌نامند نه یک خدا.
مزدیسنا در دورانِ هخامنشی
وضعیتِ زرتشتیان تا پیش از زمان اشکانیان به درستی معلوم نیست و اگر منابعی نیز در این مورد وجود داشته، از میان رفته‌اند. اما آنچه که همه بر آن اتفاق نظر دارند، ایناست که مزدیسنا از زمان هخامنشیان و از زمانِ داریوش بزرگ وجود داشته است و خدای خاندان هخامنشی دستِ کم از زمان داریوش، اهورامزدا بوده است. در زمان پادشاهی اردشیر یکم ساسانی، تقویم امپراتوریی اصلاح شد و نامِ ماه‌های سال به نام‌های ایزدان مزدیسنا نامگذاری شدند. می‌توان گفت مزدیسنا از زمان هخامنشیان، در میان باورهای ژرف عامة مردم راه یافت. این دین، پس از هجوم اسکندر و کشته شدن موبدان برای مدت کوتاهی به خاموشی گرایید؛ چرا که در آن روزگار، بیشترِ آثار دینی به شکلِ شفاهی و سینه به سینه انتقال می‌یافتند و روحانیان که با تکرار مستمرِ آن‌ها، منابع را به یاد می‌سپردند، به گونه‌ای در حکمِ کتاب‌های زندة این دین بودند و با قتل عام آن‌ها بسیاری از کتاب‌های باستانی مزدیسنا از بین رفتند و یا ناقص شدند. از همین‌رو سنتِ زرتشتی، اسکندر را همواره با صفت “گجسته” یاد می‌کند. در متن پهلوی ارداویرافنامه گفته می‌شود که اسکندر دستوران، داوران، هیربدان و موبدان بسیاری را کشت.
مزدیسنا در دورانِ اشکانیان
در زمان اشکانیان تلاش‌هایی در جهتِ بازآوری مزدیسنا انجام گرفت و ایشان سکه‌هایی به نامِ ایزدان ضرب کردند و آتشکده‌هایی به وجود آوردند که از آن‌ میان آتشکدة آذر برزین مهر، در کوه ریوند نیشابور، از اهمیت بیشتری برخوردار بود. در دوران فرمانروایی اشکانیـان (250 پ م ـ 226 م) که به مدت 476 سال بر ایران پهناور و با اقوام مختلف، همانند دوران هخامنشی حکمرانی کردند؛ آزادی کامل دینی و باورهای مذهبی شامل همة مردم بود که متأسفانه در دوران ساسانی با دین رسمی و اجباری زرتشتی، این آزادی در انتخاب برچیده شد.
مزدیسنا در دورانِ ساسانیان
مزدیسنا در زمان ساسانیان، دین رسمی ایران شد و فراوانیِ جمعیت مزدیسنا در این دوران به بالاترین تعداد خود رسید. مردم به دو دسته تقسیم می‌شدند؛ مردم معمولی (واستریوشان) و بزرگان، که شامل موبدان زرتشتی نیز می‌شد. پس از شکستِ دودمان ساسانی، در اثر نابرابری‌های اجتماعی که ساسانیان ایجـاد کرده بودند، تعداد زرتشتیان رو به کاهش نهاد و آن‌ها، بیشتر در فشار و ترس، به دین‌های دیگر و به‌ویژه به اسلام گرویدند. گروهی از زرتشتیان نیز در در طول سال‌ها به کشور هندوستان مهاجرت کردند و جامعة پارسیان هند را تشکیل دادند.
گَبر نامی است که در قدیم،عرب‌های مسلمان، زرتشتیان را به آن می‌نامیدند. کاربرد این نام معمولاً حالتی ناخوشایند و تحقیرآمیز به همراه داشت. برخی نیز واژة گبر را دگرگون‌ شدة واژة “کَفر یا کافر” دانسته‌اند.
زمانی که، تازيان بر ايران چيره شدند، گروهي از زرتشتيان، زير فشار و تعصب اعراب و ایرانیان تازه مسلمان شده، ترك دين كردند و گروهي، در سدة نهم هجری به هندوستان مهاجرت نمودند (پارسیان) تا در محيطي آزاد، فرهنگ ديني خود را پاسداری كنند و به آيندگان بسپارند. گروهي از زرتشتيان كه در ايران ماندند، آتش عشق به دين بهي را در كانون سينه و خانوادة خود تا به امروز، گرم و پر فروغ نگاه داشتند.
يورش بزرگ‌تر در دوران استيلای مغول به زرتشتيان، كليميان، مسيحيان و مسلمانان صورت گرفت و بسياری از مردم كشته شدند و گروهي به نقاط دوردست پناه بردند تا از ستم و تهديد تاتاران در امان باشند. در این زمان نیز موج دوم فرار زرتشتیان به هند آغاز شد که آنان را “ایرانی” نامیدند.
مزدیسنا در دورانِ زندیه و قاجاریه
در دورانِ زندیه، زرتشتیان زندگی نسبتاً آرامی را به دلیل سیاست‌های میانه‌روی کریمخان زند با مردم، سپری کردند، اما با شوریدن آغامحمدخان قاجار بر زندیه، زندگی آنانی که در بیرون حصار شهر کرمان زندگی می‌کردند، دوباره به خطر افتاد و آغامحمدخان بسیاری از آنان را به همراه دیگر شهروندان کرمانی به بهانة پناه دادن به لطفعلی‌خان زند از دم تیغ گذراند. در زمان قاجاریه نیز قوانینِ سختگیرانه‌ای که از دوران صفویه برای مجبور کردن زرتشتیان، کلیمیان و مسیحیان به پذیرشِ اسلام وضع شده بود، همچنان بر آنان اعمال می‌شد. از جمله این قوانین می‌توان به دادنِ شغل‌های پست به آنان، عدم اجازة تجارت، مسافرت، خروج از منزل در روزهای بارانی و … اشاره کرد.
در قرنِ نوزدهم، “مانکجی لیمجی هاتریا” از پارسیان هند به عنوان نمایندة “انجمن بهبودسازی وضعیت زرتشتیان در ایران” مأمور شد،از وضعیت اجتماعی و تعداد زرتشتیان ساکنِ ایران، گزارشی را برای انجمن تهیه نماید. وی در گزارشی که به سال ۱۸۵۴ م (1233خ)، به انجمن داد، شمار دقیق آنان را چنین گزارش کرد:
6658 نفر در یزد و روستاهای اطراف آن، فقط ۴۵۰ نفر در کرمان و حومه، ۵۰ نفر در پایتخت (تهران) و تعداد کمی هم در شیراز زندگی می‌کنند. این در حـالی بود که در همـان دهه تعداد پارسیانِ بمبئی۱۱۰، 544 نفر (یعنی بیست درصد جمعیت کل شهر) برآورد شده بود و نیز 20 هزار نفر در سورات و احتمالاً 15 هزار نفر در گجرات و دیگر مناطق به طور پراکنده در هند زندگی می‌کردند. او در این دوره نسبت به وضعیت ناهنجار زندگی زرتشتیان و به عنوان نمایندة پارسیان هند به ناصرالدّین شاه قاجار شکایت برد. پارسیان هند برای به فرجام رسیدن درخواست‌هایشان جهت بهبود زندگی زرتشتیان، حکومت هند (هند و انگلیس) را تحت فشار گذاشتند تا نسبت به شاه اعمال نفوذ کند. مانکجی همچنین به همراه بزرگان پارسی،به بازسازی آتشکده‌ها و دخمه‌های ویران شده، همت گماشت و هر آنچه توانست برای آسایش تهیدستان انجام داد و به تأسیس مدارس، به سبک غربی برای زرتشتیان پرداخت. دیری نگذشت که به کمک صندوق‌های خیـریة پارسی، در یزد و کرمان و بسیاری از روستاهای زرتشتی، مدارس ابتدایی تأسیس شد و در سال 1281ق (1865 م)، یک مدرسة کوچک شبانه‌روزی هم در تهران گشایش یافت.
سرانجام با فشارها و دادخواهی پارسیان و پادرمیانی دولتِ هند و انگلیس، ناصرالدّین شاه برخی قوانین را اصلاح کرد و زرتشتیان توانستند به امنیت و احترام بیشتری نسبت به گذشته دست یابند. آنان پس از اینکه تعصب‌ها کاهش یافت، به شهرهای بزرگ‌تر مهاجرت کردند و با ایجاد مراکز دینی، آموزشی و فرهنگی ـ اجتماعی، هم اکنون در کنار دیگر هم‌میهنان ایرانی غیر زرتشتی خود به همزیستی مسالمت‌آمیز که در مزدیسنا سفارش شده، ادامه می‌دهند.
“اردشير جي ريپورتر” سومين نمايندة پارسيان در ايران كه استاد مدرسة علوم سياسي هم بود، در آموزش اصول دموكراسي و آزادی به دانشجويان و همراهی با مشروطه‌طلبان و رجال آزادی‌خواه ايران، بسیار اثرگذار بود. زرتشتيان حتی چندین كشته دادند، ولی سرانجام توانستند در مجلس شوراي ملي، کرسی نمایندگی برای زرتشتيان و ساير اقليت‌های دینی کسب کنند، که این رسم تاکنون نیز پابرجاست.
از سال1950 م، عده‌ای از پارسيان هند، در جستجوی زندگي بهتر و فرصت‌هاي فرهنگي و اقتصادي اميدبخش‌تر، به اروپا و آمريكا رفتند. پس از انقلاب اسلامی ایران 1357 خ (1978 م)، با عدة زیادی از زرتشتيان ايران به آمريكا، اروپا، كانادا، استراليا و كشورهای دیگر، مهاجرت كردند. در حال حاضر، زرتشتيان مقيم اين قاره‌ها، اجتماعات و انجمن‌هايي براي حفظ سنت‌های فرهنگي و مذهبي خود تشكيل داده‌اند. در آمريكا، كانادا و استراليا به کوشش و همتِ “ارباب رستم گيو”، سرمايه‌گذار ايراني زرتشتي، در ده محل، مراكز زرتشتي با نام “دَرِ مِهْر” ساخته شده و خدمات بزرگ و شایانی برای يگانگي و بقای فرهنگ زرتشتي در خارج از ايران و هند انجام گرفته است.
در هندوستان، زرتشتيانِ پارسي، از پيشگامان و بنيانگذاران صنعت (به ویژه صنایع سنگین مانند خودروسازی تاتا)، تجارت، بانکداری، كشتي‌سازی، بيمارستان‌های مدرن و مدارس عالي و دانشگاه‌ها هستند و از اقتدار اقتصادی و حرمت اجتماعی بسیار بالایی برخوردارند.
در ايران و در زمان پهلوی، زرتشتيان با وجود تعداد اندکشان، در آباداني و سازندگي کشور سهم بسزایی داشتند، مانند مؤسسانِ نخستين بانكداری مدرن (بانک ایرانیان به همت برادران شرافت)، مؤسس آبياری نوين (اردشیر یگانگی) و پدر شهرسازي نوين (تهرانپارس، ارباب تفتی و ارباب رستم)، همگی زرتشتي بودند. در شماری از شهرها، زرتشتيان اولين كارخانة برق و تلفن را داير كردند. مدارس زرتشتيان در تهران، يزد وكرمان از برجسته‌ترين مدارس بوده و در دوره‌هایی، تعداد مدارس زرتشتيان در يزد از شمار مدارس دولتي، بيشتر بوده است.
در مجموع، جمعیت زرتشتیان در جهان در سال ۱۹۹۶م، کمتر از 200 هزار نفر بوده ‌است. بزرگ‌ترین مراکز تجمع جمعیت‌های زرتشتی در ایران و هند می‌باشد. زرتشتیان هند که پس از حملة اعراب، از ایران به هند کوچ کردند، در هند به اسم پارسی شناخته می‌شوند و از شهروندان خوشنام و ارزشمند هندوستان به شمار می‌آیند. زرتشتیان ایران هم بیشتر در حوالی شهرهای تهران، یزد و کرمان و تعدادِ کمی نیز در اصفهان، شیراز و اهواز ساکن هستند.
آیین‌ها و جشن‌های دینی زرتشتیان
آیین سدره‌پوشی، آیین ارجگذاری به روان جاودان، آیین پیوکانی (زناشوئی)،گاهنبارها (جشن کشاورزی)، هیرومبا (جشن سده)، جشن‌های تیرگان، خردادگان، امردادگان، بهمنگان، اسفندگان، فروردینگان، نوروز، مهرگان، سده، یلدا، جشن‌های ماهانة زرتشتی و نماز زرتشتی از آیین‌هایی هستند که زرتشتیان آن‌ها را اجرا می‌کنند.

فَروَهر نماد باور ایران باستان

دبیرستان دخترانة انوشیروان دادگر، یکی از بهترین دبیرستان‌های قدیمی و زرتشتی شهر تهران، در نزدیکی دبیرستان البرز،در سال 1315 خ، تأسیس شد. این بنا توسط بانوی خیرخواهی به نام خانم راتن بایی بانجی (جی تاتا) از سلسلة موبدان ساکن هندوستان، با سرمایة اولیه یکصد هزار روپیه ساخته شد.

اشتراک گذاری مقاله : Array
نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *