سبك خراساني

سبك خراساني

از نيمة دوم قرن سوم تا پايان قرن پنجم ﻫجری، سبك شعر فارسي دري را «سبك خراساني» ناميده‌اند. نخستين آثار نظم زبان جديد فارسي پس از اسلام، در منطقة خراسان بزرگ پدیدار شد، به همين سبب به سبك نوشتاري اين آثار، «سبك خراساني» گفته‌اند.

خراسان در آن زمان شامل خراسان كنوني، افغانستان، تاجيكستان، سرزمين‌هاي فرارودان (ماوراءالنهر) و تركستان بود. در بحث‌هاي تاريخ ادبيات و سبك‌شناسي حدود نيم قرن پيش گاهي به سبك خراساني، «سبك تركستاني» هم گفته مي‌شد.

سبك خراساني به معني سبك آثار نخستين و كهن زبان فارسي است كه عمدتاً در شمال شرقي ايران شكل گرفته است. اين سبك از نظر تاريخي در دورة دودمان‌هاي طاهري، صفّاري، ساماني و غزنوي رواج داشته است، كه البته عمده رواج اين سبك مربوط به دورة سامانيان و غزنويان بوده است.

به طور کل از ویژگی‌های سبک خراسانی می‌توان به این موارد اشاره کرد:

  1. آثار این سبک بر قیدها و سنت‌های لفظی و صوری تکیه دارد.
  2. این آثار از تسلسل‌های منطقی معانی و شکوه الفاظ برخوردار است و به صورتی متین، واقعیت را به شکل دستگاهی منظم و قابل قبول نمایش می‌دهد.
  3. تشبیهات این دوره اغلب حسی است و فاقد پیچیدگی. اشعار این سبک از حیث نوع، بیشتر قصیده و از لحاظ لفظ ساده، روان و عاری از ترکیبات دشوار بوده و واژه‌های عربی در آن اندک است. از لحاظ معنی نیز صداقت و صراحت لهجه، تعبیرات و تشبیهات ملموس، از اختصاصات مهم این سبک است.

دورة ساماني (279 – 389 ق)

به علت توجه خاصّ سامانيان به فرهنگ ملي، قرن چهارم، دورة رواج و تثبيت نظم و نثر فارسي شد. شاهان شاعران را تشویق و تکریم می‌کردند و گاهی به آن‌ها صله‌های گران می‌دادند، به همین دلیل شعر این دوره با دربار پیوستگی تنگاتنگ داشت. موضوعات شعر در این دوره مدح، وصف، حکمت و عشق بود و شعر این دوره خالی از اصطلاحات علمی و شعر موجز بود. سادگی بیان و کهنگی تعبیرات و اصطلاحات به خوبی مشخص است. غلبه کلمات فارسی بر واژه‌های عربی و توجه به توصیفات طبیعی و ساده و محسوس و عینی از ویژگی‌های شعر این دوره محسوب می‌شود.

موضوعاتی که در شعر این دوره مطرح می‌شود غالباً یا مدح است و یا هجو و هزل که هر دو ملایم است و معتدل و دور از اغراق. غزل‌های عاشقانه و پند و اندرز و حکمت با شیوه‌ای شاعرانه و نه عالمانه نیز از مشخصات شعر این دوره به شمار می‌رود.

از قالب‌های مهم در این عصر می‌توان به قصیده و مثنوی اشاره کرد. در قصیده معمولاً موضوع مدح و هجو و تغزل است و در مثنوی تمثیل و داستان و حماسه بیان می‌شود.

قالب‌های دیگری مانند رباعی و دوبیتی گه گاه در یک دوره دیده می‌شود و تعداد آن‌ها بسیار اندک است. در اين زمان شاهنامه‌نويسي بسيار رواج پيدا كرد.

شعر رودكي نمونة كامل شعر سبك خراساني است و شعر حماسي كه از مختصات مهم سبك خراساني است براي اولين بار به صورت كامل در شعر وي ديده شد، به طوري كه او را پدر شعر فارسي لقب دادند.

تقریباً تمام قالب‌های شعر فارسی در سبک خراسانی به کار گرفته شده است. به طوری که در دیوان رودکی قصیده، غزل، رباعی، مثنوی و قطعه وجود دارد. ترجیع‌بند، مسمط، مستزاد و ترکیب‌بند از دیگر قالب‌های شعری سبک خراسانی است که به ترتیب در دیوان‌های فرخی، منوچهری، مسعود سعد و قطران تبریزی دیده می‌شود.

نمونه‌اي از شعر رودكي:

مرا بود و فرو ريخت هرچه دندان بود

 نبود دندان لا، بل چراغ تابان بود

سپيد سيم‌رده بود و دُرّ و مرجان بود

 ستاره سحري بود و قطره باران بود

يكي نماند كنون زان همه بسود و بريخت

 چو نحس بود همانا كه نحس كيوان بود

از ديگر شاعران مشهور دورة سامانيان، ابوشكور بلخي (303 – 376 ق)، فردوسي (329 – 411 ق)، دقيقي (احتمالاً 330 – 369 ق)، كسايي مروزي (341 – بعد از 391 ق)، شهيد بلخي (متوفي 325 ق)، منجيك ترمذي و رابعه را مي‌توان نام برد.

اما به اوج رسانندة فنّ حماسه در ادبيات پارسي، شاعر گرانقدر ايران زمين، «حکیم ابوالقاسم
فردوسي» است.

نمونه‌اي از شعر او:

هنر نزد ایرانیان است و بس

 ندادند شیر ژیان را به کس

همه یک دلانند و یزدان شناس

 به نیکی ندارند از بد هراس

دریغ است ایران که ویران شود

 کنام پلنگان و شیران شود

چو ایران نباشد تن من مباد

 به این بوم و بر زنده یک تن مباد

همه سر به سر تن به کشتن دهیم

 از آن به که کشور به دشمن دهیم

فردوسي بدون ترديد زنده كنندة زبان پارسي است، همان‌طور كه خود در پي سرودن شاهنامه چنين گفته است:

بسي رنج بردم در اين سال سي

 عجم زنده كردم بدين پارسي

پي افكندم از نظم كاخي بلند

 كه از باد و باران نيابد گزند

زبان فارسی در اين دوره زبان مادری گويندگان است؛ يعنی گويندگان اين دوره بر خلاف دوره‌های بعد زبان فارسی را از روی آثار ادبی پيش از خود نمی‌آموختند. از اين رو، زبان ايشان طبيعی و ساده و روان است و در آن تعقيد و ابهام نيست. با اين همه، اگر امروز برخی از لغات آن برای ما مهجور و دشوار می‌نمايد، به سبب آن است که خراسان بزرگ منطقه‌اي بسيار وسيع بود و لهجه‌های مختلفی چون «سغدی» و «خوارزمی» در آن رايج بود.

همين امر باعث شده است که در شعر اين دوره نام شهرهای قديم خراسان بزرگ و نواحی همجوار آن آمده باشد؛ مانند: «خلج» و «چگل» و «نوشاد» و «قيروان» و «ختا» و «ختن» و … .

شعر اين دوره مشتمل بر مجموعه‌ای از لغات است که بسامد آن در دوره‌های بعد کم می‌شود و يا يکسره از بين می‌رود مانند: «سعتری» و «عرعر» و «ساتگين» و «چرخشت» و «بسد» و …

دورة غزنوي (351 تا 582 ق)

غزنويان اصالتاً ترك بودند و به همين دليل مي‌بايست بر خلاف سامانيان پارس نژاد عمل مي‌كردند و سبك شعر در زمان ايشان بايد به طور كلي تغيير مي‌كرد اما در واقع در اين دوره تغيير عمده‌اي در سبك شعر فارسي اتفاق نيفتاد. آنان غلاماني بودند كه در ايران رشد و نمو كرده بودند و تا حدّي خوي ايراني گرفته و با آداب و رسوم ايرانيان آشنا بودند و در حقيقت راه و رسم كشورداري را از سامانيان آموخته بودند و به همين علت تغيير محسوسي در سبك ادبيات اين دوره ديده نمي‌شود. با اين حال در حكومت و نوع نگرش و بينش غزنويان با سامانيان اختلافاتي وجود داشت كه باعث تغيير سبك زندگي، تفكر مردم و در نهايت تغيير سبك ادبيات شد. به دليل همين تفاوت‌ها، با دقت و مطالعه مي‌توان سبك ادبي دورة غزنوي را از عهد ساماني باز شناخت.

يكي از اين تفاوت‌ها اين بود كه غزنويان به دلیل نژادشان که ترك بودند، مانند سامانيان نمي‌توانستند مشوّق راستين فرهنگ ملي باشند، به همين علت، شاهنامه‌سرايي در اين عصر كم و كم‌تر شد. بسياري از اعياد و مراسم ايراني كه در دورة سامانيان برگزار مي‌شد، در دورة غزنويان از رونـق افتاد. كشورگشايي‌هاي سلطان محمـود و حمله‌هـاي پي در پي او به هندوستان نياز به تبليغات داشت، از اين رو بازار مدح در اين دوره رونق بيشتري پيدا كرد و روز به روز اغراق‌گويي، تملق،‌ چاپلوسی، ریاکاری و فرد پرستی در شعر و نثر فارسی بيشتر شد، زیرا اغراق بيشتر، صلة بيشتري در پي داشت.

سبک خراسانی در دوره غزنوی و اوایل سلجوقی گذشته از بعضی مختصات لفظی و خصایص دستوری که در واقع مربوط به زبان و لهجه منطقه خراسان قدیم می‌شود، با شعر دوره سامانی تفاوت‌هایی دارد. از جمله این که سادگی بیان، جای خود را به استحکام و سنگینی کلام می‌دهد و شعر تا حدی به پختگی می‌رسد. هر چند شعر فرخی با صفت سادگی همراه است، اما پختگی و استحکام کلام در آن کاملاً مشهود است. عنصری (350-431ق) و منوچهري دامغاني (حدود 400 – 432 ق) و بعدها ناصرخسرو و سنایی به تدریج سادگی طبیعی را از شعر سبک خراسانی دور می‌سازند و آن را تا حدی از میان می‌برند.

در سبک این دوره بعضی قالب‌های تازه مانند ترجیع‌بند و ترکیب‌بند و نیز مسمط و قطعه به وجود می‌آید. با این همه قصیده و مثنوی همچنان از قالب‌های معتبر این سبک هستند.

صنایع بدیع اعم از لفظی و معنوی و انواع تشبیهات در شعر این دوره رواج داشته است. البته باید به یاد داشت که شعر اين دوره، شعر دورة نيمة اول قرن پنجم هجری است و بعضي از شاعران اين دوره پرورش يافتة زمان سامانيان بودند، مانند حكيم فردوسي و كسايي مروزي.

نمونه‌اي از شعر منوچهري دامغاني، شاعر دربار مسعود غزنوي:

ابر آذاری برآمد از کران کوهسار

 باد فروردین بجنبید از میان مرغزار

این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار

 وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار

این به رنگ سبز کرده پای‌ها را سبز فام

 وان به مشک ناب کرده چنگ‌ها را مشکبار

ژالة باران، زده بر لالة نعمان نُقَط

 لالة نعمان شده از ژالة باران نگار

شاعرانی مانند عنصری، منوچهری، ناصرخسرو و سنایی از اصطلاحات فلسفی، نجوم، ریاضیات و بعضی مباحث علوم طبیعی و پزشکی در شعر خود استفاده می‌کند و به این ترتیب رنگی عالمانه به شعر خود می‌زدند.

استفاده از احادیث و آیات قرآنی و نیز اشعار عربی در میان شاعران این دوره رواج بیشتری یافت. مثلاً منوچهری که دیوان اشعار عربی را از حفظ داشت، نمی‌توانست خود را از زیر نفوذ و تاثیر آن خارج سازد و ناصرخسرو و سنایی معلومات و مطالعات دینی خود را در شعر خویش می‌آوردند.

بیان موضوعاتی مانند مدح و هجو و تغزل و پند و حکمت در شعر این دوره ادامه یافت ولی در این میان اغراق و تا حدی اضافه گویی زیادتر شده و در واقع به نوعی تکامل یافت.

با این همه کسانی مانند ناصر خسرو، مدح اغراق آمیز را به یک سو نهادند و حکمت و دین و اخلاق را به جای آن معنای قرار دادند.

هر چند در ابتدای این سبک روح ملی و حماسی خاصه در دوره سامانی جلوه‌ای بارز داشت ولی در پایان آن این روحیه تضعیف شده و جای آن را روحیه زاهدانه کسانی مثل ناصرخسرو و اخلاق صوفیانه شاعرانی چون سنایی پر کرد.

به طور خلاصه می‌توان گفت شروع این سبک با روحیه حماسی و پایان آن با روحیه صوفیانه.

دورة سلجوقي (429 تا 590 ق)

سـلجوقيان ترك‌تبار كه به ايران آمده بودند، خط و زبان فارسي را نمي‌دانستند و با آداب و رسوم ايرانيان آشنا نبودند. به همين دليل سلطة اين گروه باعث دگرگوني‌هايي در اوضاع اجتماعي ايران آن زمان شد و در سبك شعر نيز اثر گذاشت.

در سبك‌شناسي هميشه بين دو سبك، دورة بينابيني (دوره‌ای که هم دوره قبل و هم از دورۀ بعد تأثیر گرفته شده) وجود دارد. هرچند سلجوقيان در دهة سوم قرن پنجم هجری بر ايران حاكم شدند، اما نتيجة تغيير سبك اين دوره را بايد در قرن ششم ﻫجری جستجو كرد، زيرا تا پايان قرن پنجم هجری همچنان سبك كهن خراساني با مختصر تحولي رواج داشت. بابا طاهر (326 – 410 ق)، ناصـر خسرو (394 – 481 ق)، اسـدي توسي (متوفي 465 ق)، قطـران
(متوفي 465 ق) و … شاعراني بودند كه در دورة اول تسلط سلجوقيان هنـوز به شيوه كهن شعر مي‌گفتند.

نمونه‌اي از شعر بابا طاهر:

هر اون کس مال و جاهش بیشتر بی

 دلش از درد دنیا ریشتر بی

اگر بر سر نهد چون خسروون تاج

 بشیرین جانش آخر نیشتر بی

نمونه‌اي از شعر ناصر خسرو:

روزی ز سر سنگ عقابی، به هوا خاست

 واندر طلب طعمه، پر و بال بياراست

بر راستی بال، نظر کرد و چنين گفت

 امروز همه روی زمین، زير پر ماست

بر اوج فلک چون بپرم، از نظر تيز

 می‌بينم اگر ذره‌ای اندر ته درياست

گر بر سر خاشاک، يکی پشه بجنبد

 جنبيدن آن پشه، عيان در نظر ماست

بسيار منی کرد و ز تقدير نترسيد

 بنگر که ازين چرخ جفا پيشه، چه برخاست

ناگه ز کمينگاه يکی سخت کمانی

 تيری ز قضا و قدر انداخت بر او راست

بر بال عقاب آمد آن تير جگر دوز

 وز ابر، مر او را بسوی خاک، فرو کاست

بر خاک بيفتاد و بغلتيد چو ماهی

 وانگاه پر خويش گشاد از چپ و از راست

زی تیر نگه‌ کرد و پر خويش بر او ديد

 گفتا ز که ناليم که، از ماست که بر ماست

علل تغيير سبك خراساني

سلجوقيان، پايتخت را از غزنين (خراسان) به اصفهان (عراق عجم) منتقل كردنـد و در نتيجة اين جابه‌جايي دو فرهنگ به هم آميخت، يعني كم‌كم زبان به سوي معيارها رفت و لغات و اصطلاحات فارسي كهن و نزديك به پهلوي از بين رفتند و كلمات زبان‌هاي عربي و تركي، وارد زبان فارسي شدند و شاعران و نويسندگان در نوشته‌هاي خود اصطلاحات معمول و مرسوم آن دوره را به كار بردند. در اين زمان، صوفيان كه مورد حمايت سامانيان و غزنويان نبودند، سلجوقيان را عليه غزنويان شوراندند و با اين كار از امتيازاتي برخوردار شدند. سلجوقيان براي تثبيت و قانوني كردن قدرت خود، ناچار بودند كه با خلفاي بغداد از در دوستی درآيند. از اين رو به تأسيس مدارس ديني و ترويج معارف اسلامي پرداختند و علوم دینی رواج پيدا كرد.

سلجوقيان در آغاز كار به شعر و شاعري توجهي نداشتند و به همين سبب قصيده‌سرايي از رونق افتاد و در عوض غزل كه وسيلة بيان عواطف و احساسات بود، رواج يافت.

به طور کلی دو عامل در تغییر سبک‌ها مؤثر است: عوامل بیرونی و عوامل درونی

عوامل بیرونی در تغییر سبک خراسانی به عراقی عبارتند از:

  1. تغییر حوزة جغرافیایی: در سال 431 ق مسعود غزنوی در مرو از سلجوقیان شکست خورد و آن‌ها قلمروی خود را تا بغداد (عراق عرب) گسترش دادند. تغییر حوزة جغرافیایی در ادبیات نیز تأثیر گذاشت و واژه‌های جدید به شعر فارسی اضافه شد. استاد شفیعی کدکنی در کتاب مفلس کیمیافروش می‌گوید: «مادام که تحولی در محیط جغرافیایی شاعر روی ندهد، بعید است که او بتواند مجموعه‌ای از عناصر تازه را وارد شعر نماید. شاعر باید در محیط جدیدی از لحاظ اقلیمی قرار بگیرد.»
  2. افزونی دانش شاعران: شاعران برای وارد شدن به دربار می‌بایست اطلاعات زیادی در زمینه‌های مختلف علمی داشته باشند. این اطلاعات کمک بزرگی به تغییر محتوا و تغییر سبک کرد.
  3. تغییر مخاطبان شعر: در زمان سلجوقیان، وزیران، مستوفیان، روحانیون و اهل مدرسه از دوست‌داران ادبیات بودند، به همین دلیل تعلیمات مدارس در آن زمان تأثیر بسزایی در سبک شعر داشت و توجه شاعران به حکمت، عرفان و علوم ادبی از قبیل معانی، بیان، بدیع و لغت بود.
  4. رفتن به سراغ فنون و صنایع ادبی و مضامین جدید: شاعران برای ورود به دربار باید خود را نشان می‌دادند، به همین سبب چاره‌ای جز خلق تشبیه‌ها و استعاره‌های فراوان و جدید نداشته‌اند. همین موضوع باعث شد تا شعر شاعر در بر دارندة مجموعه‌ای از صنایع و فنون ادبی باشد.

عوامل درونی در تغییر سبک خراسانی به عراقی این گونه است که شاعران در این دوره شعرهایی شادتر می‌سرودند و در اشعارشان از نعمت‌های دنیوی بسیار یاد می‌کردند. مثلاً اسباب بازی‌های کودکان فرخی از طلا بوده و یا اینکه عنصری آلات خوان خود را از طلا می‌ساخت.

در مقابل شعرای سبک عراقی در تشویش و نگرانی بودند از اینکه خشم و غضب سلطان شامل حالشان شود، زیرا رقبای شعری بسیاری داشتند. در سبک عراقی شاعران بسیاری بودند که زندانی شدند. حملة مغول نیز در این دوره از عواملی بود که شاعران را بسیار غمگین می‌کرد.

دکتر فرشیدورد در این باره نوشته است: «روح نشاط و شادی در اشعار سبک خراسانی به خصوص در دورة سامانی بیش از عراقی است و می‌توان گفت که شاعران سبک عراقی عبوس‌تر از شعرای سبک
خراسانی بوده‌اند.»

تغییر آن «خرد شاد» به «خرد غمگین» مؤثرترین عامل در تغییر سبک است چرا که سبک و ذهن نویسنده دو چیز جدا از یکدیگر نیستند.

در قرن ششم هجری سه مكتب شعري در ايران رايج بود:

1. مكتب خراساني، كه هنوز بعضي از شاعران كم و بيش به همان سبك قديمي قصيده مي‌گفتند.

2. مكتب آذربايجاني، كه پايه‌گذاران آن خاقاني شرواني (520- 595ق)، نظامي گنجوي (540 – 598 ق)، فلكي شرواني (متوفي 587ق) و مجير بيلقاني (متوفي 577 ق) بودند. اين سبك، سبكی مستقل ولي اصل زبان و بنياد آن مانند سبك خراساني بود، هر چند از نظر فكر و مختصات ادبي به سبك عراقي نزديك‌تر بود.

نمونه‌اي از شعر خاقاني:

هان، اي دل عبرت‌بين از ديده نظر كن، هان

 ايوان مدائن را آيينة عبرت دان

يك ره‌ زلب‌ دجله‌، منزل‌ به مدائن‌ كن‌

 وز ديده‌ دوم‌ دجله،‌ برخاك‌ مدائن‌ ران

خود دجله‌ چنان‌ گريد، صد دجله‌ خون،‌ گویي

 كز گرمي‌ خونابش‌ آتش‌ چکد از مژگان

از آتش‌ حسرت‌ بين،‌ بريان‌ جگر دجله‌

 خود آب‌ شنيدستي‌، كاتش‌ كندش‌ بريان‌

دندانة هر قصري، پندي دهدت نو نو

 پند سر دندانه، بشنو ز بُن دندان

گويد كه‌ تو از خاكي،‌ ما خاك‌ توييم‌ اكنون‌

 گامي‌ دو سه‌ برما نه‌، اشكي‌ دو سه‌ هم‌ بفشان

آري‌ چه‌ عجب‌ داری، كاندر چمن‌ گيتي
 جغد است‌ پي‌ بلبل‌، نوحه‌ است‌ پي‌ الحان‌

ما بارگه‌ داديم‌، اين‌ رفت‌ ستم‌ بر ما

 بر قصر ستمكاران‌، تا خود چه‌ رسد خذلان‌

مست‌ است‌ زمين زيرا‌، خورد است‌ بجاي‌ مي‌

 در كاس‌ سر هرمز، خون‌ دل‌ نوشروان

گفتی که کجا رفتند آن تاجوران، اینک

 ز ایشان شکم خاک است، آبستن جاویدان

گـر زادِ ره مکه، توشه است به هر شهری

 تو زاد مدائن بر، تحفه ز پی شروان

اخـوان که ز ره آیند، آرنـد ره آوردی

 این قطعه ره آورد است، از بهر دل اخوان

3. مكتب جديد بينابين يا سبك عهد سلجوقي، سبكي است بين سبك خراساني و سبكي كه بعدها تشكيل شد و آن را «سبك عراقي» ناميدند. از شاعران مشهور اين دوره؛ سنايي (437 – 525 ق)، انوري (متوفي 585 ق) و ظهير (متوفي 598 ق) هستند كه هم قصيده دارند، هم غـزل. قصيـده‌هايش به سبك خراساني و غزلياتش بيشتر به سبك عراقي است.

در اين ميان سنايي براي اولين بار مطالب عرفاني را به طور جدي در شعر وارد كرد. اما در عرفان او، بيشتر صحبت از شرع و اخلاق است.

نمونه‌اي از شعر سنايي:

اي ‌مسلمانان! خلايق، حال ديگر كرده‌اند

 از سر بي‌حرمتي، معروف، منكر كرده‌اند

شرع را يك سو نهادستند، اندر خير و شر

 قول بطليموس و جالينوس، باور كرده‌اند

عالمان بي عمل، از غايت حرص و امل

 خويشتن را سخرة اصحاب لشكر كرده‌اند

خون چشم بيوگان است، آنكه در وقت صبوح

 مهتران دولت اندر جام و ساغر كرده‌اند

به هر صورت از قرن ششم هجری به تدريج سبك خراساني از بين رفت و در قرن هفتم هجری سبك عراقي، شيوة معمول شاعران ايران شد.

در دورة سلجوقيان، شاعران در شعر خود رديف‌هاي مشكل و طولاني به كار مي‌بردند، مبالغه و غلو به خصوص در مدح زياد شد، غزل به وجود آمد و در كنار قصيده به سرعت رشد كرد.

شاعران به صنايع بديعي و بياني توجه نشان مي‌دادند، تجديد مطلع، از سوي خاقاني در اين دوره رواج پيدا كرد، شعرها دشوار و پيچيده شدند و نياز به توضيح داشتند. در ساخت معنوي شعر از تمثيل استفاده مي‌شد، سرقت اشعار قديمي و يا دخل و تصرف در آن در اين زمان رواج پیدا کرد.

اشتراک گذاری مقاله : Array
نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *