آریاییها
اقوام ساکن / یکجانشین
آریاییها
آریا، نامی است که نیاکان مشترک اقوام ایرانی و هندی (مردمان شمال هند، آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را بدان معرفی میکردند و این واژه را به معنی شریف، اصیل، آزاده و نجیب آوردهاند و فردی را که از تبار قوم آریا باشد “آریایی”، “آرین” یا “آریان” مینامیدند که نام ایران نیز برگرفته از همین واژه است.
موارد کاربرد مُجاز اصطلاح آریایی دربارة اقوامی است شامل؛ مردمان شمال هند و ایرانیان (پارسها، مادها، سُکایان، آلانها و اسکیتها و اقوام ایرانی زبان آسیای میانه) که خود را از زمانهای باستان آریا میخواندند.
نمونة این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) یافت. تاریخنگاران قدیم نیز از این اقوام نام برده و هرودوت و بطلمیوس، چند قوم را به نام آریایی یاد کردهاند. پژوهشهای گسترده پیرامون این واژه انجام شده و لذا اختلافات بسیاری نیز از این میان برخاسته است. در مجموع، آریایی به سفیدپوستان آسیایی و اروپایی اطلاق میشود.
لازم به یادآوری است که واژة آریا پیش از این، به گونههای دیگر، از جمله “اَری (āri) “به معنای فلاتنشین در زبان هندوآریایی کهن و “ارتَه” در زبانهای میانرودان به کار میرفته است. در هزارة سوم پیش از میلاد نیز به واژگان فراوانی که هر یک به گونهای با واژة اَری درآمیختهاند، برمیخوریم.
در اواخر سدة هجدهم میلادی، شناسایی دو شاخه از زبانهای آسیایی یعنی سنسکریت و اوستایی آغاز شد، دانشمندان به شباهت تام زبان سنسکریت با زبانهای یونانی، لاتینی، کلتی و آلمانی پی بردند و این شباهت آشکار کرد که تمام این زبانها دارای یک نیای مشترک هستند.
در سدة نوزدهم میلادی، پس از آنکه زبانشناسان، زبانهای هندوایرانی و هندواروپایی را همریشه یافتند، برخی از اروپاییان، واژة آریایی را به معنای کسی که به یکی از زبانهای هندواروپایی سخن میگوید، به کار بردند. در سالهای پایانی سدة نوزدهم و آغاز سدة بیستم میلادی، در آلمان و انگلیس، برخی این واژه را برای توصیف مردم شمال اروپا و اقوام ژرمن به کار میبردند. این کاربرد نو از این واژة کهن، پس از جنگ جهانی اول، دستمایة گروههای نژادپرست آلمانی و به ویژه حزب نازی شد که در واقع برای جداسازی و برتری دادن آریاییها بر سامینژادها (عربها و یهودیان) به کار میرفت.
لازم به یادآوری است که این غوغا، ابتدا از یک انسانشناس فرانسوی (آنتروپولوژیست)، به نام “گوبینیاو”، شروع شد و آلمانها این فلسفة نژادی را پی گرفتند. البته فرانسویها و انگلیسیها در خودبزرگبینی نژادی به مراتب تندروتر از آلمانها بودند و هنوز هم هستند.
خاستگاه آریاییها
از پیشینة اقوام آریایی در دوران کهن، چندان اطلاعی در دست نیست. احتمالاً زیستگاه اصلی آنها سرزمینهایی در شمال دریای سیاه و دریای خزر، در جنوب روسیه تا ترکمنستان و اطراف رودهای جیحون و سیحون بوده است. بعدها این اقوام به دلیل آب و هوای بهتر، به جنوب و غرب مهاجرت کردند و دستهای به جانب اروپا و شعبة دیگر(شعبة ایرانی و هندی) به طرف ایران و هند روان شدند. آریاییهای ایرانی و هندی از آسیای مرکزی مهاجرت کردند؛ شعبهای به جانب هندوکُش رفته، از راه سند و پنجاب به هند روی نهادند و شعبة دیگر به مرکز و غرب ایران روان شده و در فلات ایران ماندگار شدند. زمان جدا شدن شعبة ایرانی و هندی، از سایر آریاییها معلوم نیست ولی میدانیم که آریاهای هندی در دورة ودائی (حدود 1200 پ م) در پنجاب حضور داشتند. از سوی دیگر در اسناد مربوط به سدة شانزدهم پیش از میلاد بینالنهرین و سوریه، نامهای آریایی دیده میشوند.
دربارة خاستگاه آریاییان،که در نوشتههای کهن اوستا از آن با نام “ایرانویج” یاد شده، چند دیدگاه ارائه شدهاست:
1- آریاییان نزدیک به هشتهزار سال پیش، در اطراف دریاچة آرال میزیستند که با مهاجرت به سوی جنوب، بخشی به هند و افغانستان و بخشی نیز از کوههای قفقاز گذشتند که قومهای ماد و پارس در اطراف دریاچة ارومیه ماندگار شدند و بخش دیگری به سمت اروپا حرکت کردند.
2- آناتولی، آذرآبادگان، قفقاز و… خاستگاه نخست این قوم بوده است.
3- تازهترین دیدگاه را در این باره، جهانشاه درخشانی، تاریخپژوه ایرانی، طرح کرده است؛ وی خاستگاه این قوم را کنارههای کنونی خلیج فارس میداند که در دوران یخبندان کم آب بوده و پس از بالا آمدن آب دریاهای آزاد، آریاییان به تدریج به فلات ایران و پهنههای میانرودان تا فلسطین کوچ کردند و تمدنهای آغازین این سرزمینها را بنا نهادند. بر پایة همین دیدگاه، پهنههای شمالی نمیتوانسته، خاستگاه آریاییان بوده باشد، زیرا هوای سرد دوران یخبندان، امکان زیست در آن مناطق را نمیداده است.
همین دیدگاه نشان میدهد که پارسیان و هخامنشیان پیش از رفتن به سوی اَنشان، در کرمان و حوالی آن حضور داشتهاند.
در یک جمعبندی شاید بتوان گفت که دیدگاههای اول و دوم از احتمال بیشتری برخوردارند، ولی این به معنی رد کامل دیدگاه سوم نیست، چون بدون تردید در آن زمان، در کنارههای خلیج فارس (به ویژه کرانة شمالی) نیز مردمی زندگی میکردند که ایشان با حرکت به سوی مرکز، جنوب خاوری و باختری فلات ایران و کوههای زاگرس، در به وجـود آمدن شاخههای جدید نژادی سهم داشتهاند.
ریشهشناسی
به نظر میرسد “آریو” از حدود زبانهای هندواروپایی اولیه بالاتر باشد و نمیتوان آن را به متکلمین زبان هندی ـ اروپایی اولیه نسبت داد. همچنین گفته میشود که واژههایی مانند”Eire”، نام ایرلندی کشور ایرلند و نیز واژة آلمانی”ehre”، به معنی آبرو (معادل کلمة انگلیسی honor) با این پیشوند مرتبط هستند. در زبان اوستایی، در فرگرد یکم وندیداد اوستا به صورت اَئیرییانم وَئِجو (Airiianəm vaēǰō)”گسترة آریاییها” آمده و در یشت سیزدهم از مِهریشت (دهمین یشت از یشتهای اوستا) به صورت اَئیریو شَیَنَ (Airyō šayana) “خانمانهای آریایی” آمده است. در فارسی میانه به صورت اِرانشَهر (Ērānshahr)یا همان ایرانشهر و در فارسی نو، به صورت “ایران” استفاده شده است. در سانسکریت، آریاورته (Āryāvarta)مسکن آریاییها، سرزمینی باستانی،به شمال هند گفته شده است.
زبانهای هندوایرانی/ هندوآریایی
به احتمال زیاد هندوایرانیهای اولیه، در حدود 2500 سال (یا بیشتر) پیش از میلاد با هم درآمیختند. کلمة “آریایی” به یک معنا، فرهنگی قدیمی است که پیش از فرهنگهای اوستاییِ ودیک، وجود داشته است. کلمة “آریایی” در زبانشناسی، به خانوادة زبانهای هندوایرانی اشاره میکند.
با توجه به اینکه در گویشهای محلی میتـانی که از تمدنهای باستانی مربوط به قبیلة هوری است، میتوان شواهدی دال بر وجود متکلمان هندوآریایی، در سال 1500 پ م در منطقة میانرودان یافت؛ به نظر میرسد استفادهکنندگان این گویش، از قوانین زبان هندوآریایی در زبان خود بهره میبردهاند. هندوآریاییهایی که با تمدن “ودیک” گره خوردهاند، گاهی نیز، آریاییهای ودیک نامیده میشوند. متکلمین فعلی زبانهای هندوآریایی در بخش وسیعی از مناطق شمالی شبه قارة هند زندگی میکنند. تنها شاخهای از زبانهای هندوآریایی که در خارج از شبه قارة هند و هیمالیا قرار دارند، زبان “رومایی” یا رومیایی است که زبان کولیهای اروپا (Gipsies) ریشه در آن دارد.
ریشههای نژادی
در زبانشناسی نژادی، ارتباط میان ارزشهای فرهنگی و مردم، به تصویر کشیده میشود و در آن “آریاییها” از “سمیتیکها” تفکیک شدهاند. در پایان قرن نوزدهم میلادی این کاربرد آنقدر وسعت یافت که کلمة “آریایی” به معنی شریف و نجیب مترادف باکلمة “Gentile” و اشاره به “غیرکلیمی” به کار رفت و حتی این کاربرد، با وجود مقاومت اندیشمندان در استفاده از این کلمه، در معنایی به جز معنای”هندوایرانی” ادامه یافت. در بین سوپرماسیستهای سفید، این کلمه به عنوان مترادف با کلمة سفیدپوست غیریهودی شهرت پیدا کرد. “نژاد آریایی” کلمهای است که در اوایل قرن بیستم توسط نظریهپردازان اروپایی (فرانسوی، انگلیسی، اتریشی و آلمانی) که معتقد به تفاوت فاحش میان انسانها بر اساس نژادشان بودند، به کار رفت. این افراد عقیده داشتند که هندواروپاییهای اولیه، نژادی خاص بودند که در آسیا، ایران و اروپا پراکنده شدند. در این دیدگاه، نژاد آریایی برترین تیرة انسانها و خالصترین نوادگان هندواروپاییهای اولیه محسوب میشوند.
آغاز مهاجرت آریاییها به ایران را برخی حدود 2000 پ م، دانستهاند. ظاهراً در اواخر هزارة سوم پیش از میلاد، آریاییها از ایران به طرف مغرب پیش رفتند و بعضی از آنان امارتنشینهایی به نام خود در فرارودان، سوریه و فلسطین تـأسیس کردند. در همین زمان فلات ایران در تصـرف آریاییها بود که به چندین زیرگروه تقسیم میشدند. قبایل عمدة آنها، بنا بر سنگنبشتههای داریوش بزرگ که با نوشتة هرودوت مطابقت دارد و بعضی از آنها در اوستا نیز یاد شدهاند، به قرار زیر است:
1) مـادها، در شمال غرب؛ 2) پارسها، در مـرکز؛ 3) هیرکانیـان در شمال شرق بالا (استرآباد)؛ 4) پـارتها، در شمال شـرق پایین (خـراسان)؛ 5) آریانها، در مجاورت رود آریوس (هریرود)؛ 6) درانگیان، در شمال غرب افغانستان، که سرزمین آنان تا سیستان (زَرَنگ در کتیبههای داریوش) کشیده شده؛ 7) آراخوتیان، در شرق (ناحیة رود هلمند و شاخههای آن در اطراف قندهار)؛ 8) باکتریان، در شمال شرق بالا (در دامنههای شمـالی هندوکش تا کنار جیحون، که مرکز ایشان بَلخ کنـونی بود)؛ 9) سُغدیان، در شمـال شرق بالا (در ناحیة کوهستانی میان سیحـون و جیحـون)؛ 10) خوارزمیـان، در شمـال شرق بـالا (در زمینهای وسیع خیـوه)؛ 11) مارگیـان، در شمال شرق (کنار رود مـارگوس یا مرغـاب، که بیشتر در سرزمین مرو سـاکن بودند)؛ 12) ساگارتیان؛ در غرب ایران (زاگرس شرقی)
در کتاب ایرانویچ آمده است، از میان قبیلههایى که در حدود سال 1700 پ م، در شمال دریاى مازندران و بین دریاى سیاه و دریاى مازندران میزیستند، دو قبیلة ایرانىِ مادى و پارسى که با یکدیگر تفاوت اندکى در گویش داشتند به سوى سرزمینهاى جنوبىتر، کوچ کردند و به نواحى غرب دریاى مازندران آمدند و در آنجا ساکن شدند و نام نژادى خود را به آن نواحى دادند.
نامهای آران، آلان و آلبانى همه از ریشة ایران (eran) برخاستهاند و نشانگر آنند که روزگاری ایرانىنژادان در آنجا ساکن بودهاند. این دو قوم (مادى و پارسى) به تدریج از دربندهاى قفقاز گذشته و در پیرامون دریاچة ارومیه (که پهنهای بیش از امروز داشت و داراى دشتهاى سرسبز و خرم بود) ساکن شدند و به کار دامدارى و کشاورزی و تربیت اسب پرداختند.
تاریخنگاران یونانى نام قبایل پارسى را چنین نوشتهاند: مارافیوئى، ماسپیوذئى و مهمترین آنان، پاسارگادائی که دودمان هخامنشى و پادشاهان ناحیة پارس از این قبیله بودند.
پارسیان دیگر نیز شامل: پانتیلایوئى، دروئوسى یوئى، گمانیوئى بودند.
قبایل کوچنشین پارسى عبارت بودند از: دائوتى، مردوئى، دروپیکوئى، ساگارتیوئى.
تیرههاى مادى شامل: بوئوسائى، پارتاکنوئى، ستروئوخاکش، ایزانتوئى، بوئودیوئى، مگوئى.
دکتر زرینکوب، مگوئی را با مغها مساوی ثبت کرده و معتقد است مغها طایفهای از مادها بودهاند که رهبری مذهبی مادها و پارسها را برعهده داشتند.
این دو گروه نژادی بزرگ، یعنی مادها و پارسها، با همة زیرگردههاى خود که نام برده شدند، به سوى نواحى حاصلخیز پیرامون دریاچة ارومیه (شهرآب) سرازیر شدند. تیرههای مادى، در نواحى جنوب شرقى دریاچه – بین همدان و تبریز – جاى گرفتند که بعدها تا اصفهان نیز پیش رفتند. قبیلههاى پارسى، در مغرب و قسمتهاى جنوب غربى دریاچه، در ناحیة اردلان (ایران مقدس) جاى گرفتند. این قبایل با یکدیگر و همینطور با قبایل بومى این مناطق رودرروییهایی نیز داشتند، ولی به مرور زمان با یکدیگر درآمیختند و در کنار یکدیگر به دامدارى و تربیت اسب که از مهمترین پیشههاى آنان بود، پرداختند.
دیاکونوف، در تاریخ ماد مىنویسد: “از آثارى که به زبان سومرى، اکدی و هوریانى، در دست است چنین به نظر مىرسد که در کوهپایههاى غربى زاگرس، آنجایى که بعدها ماد غربى را در خود جای مىداد، قبایل هوریان، لولوبیان، گوتیان و گویا قبایل دیگرى که با ایلامیان نزدیکی داشتند، زندگى مىکردند. علاوه بر این، در سایر نقاط شمالى و شمال شرقى نیز پیش از ورود آریاییان، اقوام دیگرى همچون تیپورها، آماردها، کاسیان، مانناها، تالشیان و گیلها پراکنده بودهاند”.
گروهی دیگر باور دارند که آریاییها از مدتها پیش در کرانههاي دریاي مدیترانه حضور داشتند و میسیهای ساکن آسیاي کوچک، از جمله آریاییهاي پیشرو بودهاند. جالب است بدانیم که شهر اسطورهاي “تروی” که گویا هومر، شاعر یونان باستان، به شرح جنگ آن با یونان پرداخته است، متعلق به همین میسیهاي آریایینژاد بوده است.
دین آریاییها
دین آریاییهای ایرانی و هندی در آغاز یکی بود، ولی بعدها جدایی یافت. بنابر باورآریاییها، دو دسته موجودات وجود دارند؛ دسته اول موجودات نیکوکار که به انسان خیر و رحمت میرسانند و دسته دوم موجودات زشتکار که سرچشمة بدیها بوده و با دستة اول همواره در جنگ و ستیزند. آریاییها موجودات نیکوکار را ستایش میکردند و برای محفوظ ماندن از شر موجودات زشتکار دعا میکردند. ایشان در آغاز، مانند بسیاری از ملتهای قدیم، عناصر و قدرتهای طبیعی، مانند رعد و برق، باران و آفتاب را ستایش میکردند (زیرا از آنها میترسیدند)، البته به تدریج به خدای یگانه معتقد شدند.
“تاراچند”، تاریخدان و فیلسوف بزرگ هند، در کتاب گزیدة ریگ ودا، نظر دیگرى را در مورد مهاجرت آریاها ارائه مىدهد. وى علت جدایى آریایىهای هندوایرانى از دیگرگروههای آریایى را اختلاف باورهای دینى و مذهبى مىداند! و براى اثبات نظریة خود مىنویسد، حدود چهارده قرن پیش از میلاد، طوایف آریایى هندوایرانى، میترا، ورنا، اندرا و ناستیه، را پرستش مىکردند که نام این چهار خدا در ریگ ودا و اوستا نیز آمده است.
همة ما جایگاه آتش در نزد آریاییها و اسطورة آریاییها را به خوبی میدانیم که این میتواند راهگشاي خوبی براي پی بردن به بنیاد یگانهباوری اقوام گوناگون باشد. باورهای دینی سـومریان، ما را بـر آن میدارد که آنان را آریایی بدانیم. از جمله خدایان آنها، مردوك معادل اهورامزدا است که سومریان آن را به میانرودان آوردند و سپس به خداي ملی بابل تبدیل کردند و البته مورد احترام آریاییها نیز بوده است. به یاد داشته باشیم که برابري خدایان ایران باستان و اروپاي باستان نه به دلیل نفوذ فرهنگی یکی بر دیگري، بلکه ناشی از یکی بودن و همریشه بودن این اقوام در هزارههاي نخست پیش از مهاجرت میباشد. هوريها، میتانیها و هیتیها، همچنین کاسپیها یا کاسیها یا کادوسیها، از جمله اقوامی هستند که میتوان آنان را آریاییهاي پیشرو دانست.
به هر روي نمیتوان گفت که مردمان این تمدنها همه آریایی بودند، بلکه آمیزهای از زیرگروههای گوناگون که خواسته و ناخواسته و قطعاً ندانسته، فرجامشان یکپارچگی و ملتسازي بوده، به تشکیل پادشاهیهاي نیرومند انجامیده است.
گردنبند یافت شده از آریاییها، در تپه مارلیک