بهمئی ها

بهمئی‌ها (بهمنی‌ها):
بهمئی‌ها، دربارة تاریخچه و چگونگی تشکیل ایل خود، داستانی دارند كه تاریخ شكل یافتن این ایل را از 300 تا 400 سال پیش، به لرهای “بهداروند” می‌رساند.
داستان چنین است كه گویا چهارصد سال پیش، مردی “عالی” نام، دختری از بزرگ طایفة سادات را به زنی گرفت. او از این زن صاحب پنج پسر به نام‌های بهمن، طیب، یوسف، شیر و خدر شد. این پسران هر یك ایلی تشكیل ‌دادند كه”بهمئی”، “تیبی”، “یوسفی”، “شیرعالی” و “خدر عالی” یا “خیرعالی” نامیده شدند. این پنج ایل، زمانی چند در كنار هم به صلح و صفا، در سرزمینی كه امروز خاك بهمئی نامیده‌ می‌شود، زندگی ‌كردند و روزگار خوش آن‌ها دیری نپائید. روزی بهمئی‌ها جای زندگی و چراگاه را تنگ دیدند، لذابهانه آوردند و با ایل‌های دیگر به زدوخوردهای سختی پرداختند؛ از یک سو بهمئی‌ها، از سوی دیگر شیری‌ها با طیبی‌ها و یوسفی‌ها با خدری‌ها. طیبی‌ها تاب نیاوردند، ناچار با بهمئی‌ها از در دوستی وارد شدند، شیری‌ها و دیگران جنگیدند تا نیرویشان رفت و دیگر توان ایستادگی برایشان نماند. ناگزیر سرزمین خود را به بهمئی‌ها واگذاشتند و به جایی رفتند كه آسایشکافی و زمینی گسترده و بی‌رقیب داشته باشند.
امروز، شیری‌ها و خدری‌ها بی‌نشان و پراكنده‌اند و یوسفی‌ها نیز طایفه‌ای از ایل بهمئی هستند، ولی بهمئی‌ها ایلی بزرگ و با نام و نشان شدند.
هستة سازمانی ایل بهمئی یك “بهون” است. “بهون” سیاه‌چادری است كه درون آن یك خانواده با یك “چاله” (اجاق) روشن زندگی می‌كند.
چند بهون را كه در قطعه زمینی گرد همآمده‌اند، یك “‌مال” یا یك “آوادی” (آبادی) می‌خوانند؛ خانواده‌های یك آبادی همه با یكدیگر خویشاوندند.
چند مال یك “دِهه” را پدید می‌آورد كه دَه تا پنجاه بهون دارد. دِهه‌ها “تیره” و تیره‌ها “طایفه” را تشكیل می‌دهند.
ایل بهمئی با داشتن حدود ۳۰00 خانوار عشایری که به چهار تیره، ۲۹ طایفه و ۳۶۱ دِهه تعلق دارند، در مرتبة دوم بین ایلات استان قرار دارند. مناطق ییلاقی و قشلاقی این ایل، عمدتاً در شهرستان کهکیلویه واقع شده و قسمت کمی از آن نیز در محدودة استان خوزستان قرار گرفته است. این ایل در غرب استان استقرار یافته و با توجه به رشته‌کوه‌های مرتفع سیاه و سفید که در مرکز آن قرار دارند، به سه طایفة”احمدی”،”محمدی” و “الادینی” (علاءالدینی) تقسیم شده‌اند؛ بهمئی‌های احمدی در نیمة جنوبی و بهمئی‌های محمدی در نیمة شمالی ناحیه قرار گرفته‌اند. بهمن پسر “عالی” و پایه‌گذار ایل بهمئی بود. محمد پسری “میسا” (موسی) نام و میسا هم چهار پسر به نام‌های “علا”، “خلیل”، “نری” و “محمد” داشت. از فرزندان علا و تبارش، طایفة “الادینی” پدید آمده و از این رو از دو طایفة دیگر ایل بهمئی، تازه‌تر و جوان‌تر است.
ایل بهمئی به جز سه طایفة محمدی، احمدی و الادینی، طایفه‌ای هم به نام “یسوی” (یوسفی) دارد، که زمانی ایلی با سازمان و ویژگی‌های جداگانه‌ بوده که با گذشت زمان و به سبب جنگ و زد و خوردهای ایلی، “یسوی” تحلیل رفت و كوچك شد و امروز طایفه‌ای از ایل بهمئیاست.
طایفة احمدی، خود تقسیم به دو طایفه‌ شد؛”بیجنی” (بیژنی) و “جلالی”، بیژن و جلال فرزندان احمد بودند. طایفة بیجنی، دوازده تیره و طایفة جلالی، چهار تیره دارند.
منطقة زندگی ایل بهمئی از شمال به خاک بختیاری، از شمال غربی به جانکی و گرمسیر چهار لنگ بختیاری، از مغرب به شهرستان رامهرمز، از مشرق به سردسیر طیبی و از جنوب به سرزمین گرمسیر طیبی و بهبهان، محدود است.
سرزمین این ایل در مغرب کهکیلویه واقع است و حدود ۲۷00 کیلومتر مربع وسعت دارد و جمعیت آن حدود 40 هزار نفر است که از سه تیره مشتمل بر 13 طایفه و تعدادى متفرقه تشکیل شده است. ۸۵ درصد جمعیت بهمئى، کوچ‌نشین هستند و درصد (یا تعداد) کمى هم به‌منظور آب آشامیدنى و علوفه براى دام تا شعاع چند کیلومتر از مرکز، کوچ مى‌کنند. عشایر بهمئى به گویش لُرى سخن مى‌گویند و همگی مسلمان و شیعی مذهب هستند.
هنرهای دستی زنان بهمئی عبارتند از قالی، بهون (سیاه چادر)، جوراب، شله، حور، خورج، جوال، بنه، گبه، جاجیم و وریس كه پاره‌ای از آن‌ها با نقش‌های سادة طبیعیتزئین شده‌اند.
شله، از موی بز بافته می‌شود و حور، از پشم گوسفند. تارخورج از موی بز و پودش از پشم گوسفند است. بنه، تور بافته شده‌ای مخصوص حمل خوشه‌های گندم است.

دریاچة برم الوان بهمئی

تنگ ماغر بهمئی

اشتراک گذاری مقاله : Array
نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *