سربداران
سربداران (737 – 788 ق)
پس از 120 سال استيلا و وحشيگري قوم تاتار و مغول بر ايران و بسياري از مناطق آسيا، قيامي مردمي در باشتين و سبزوار خراسان عليه ظلم و تعدّي حاكمان مغول و عاملان آنان آغاز شد. اين نهضت كه به قيام سربداران شهرت يافت، از لحاظ وسعت، بزرگترين و از نظر تاريخي، مهمترين جنبش آزاديبخش خاورميانه در قرن هشتم هجري بود. تلاش پيگير رهبران آزادة اين قيام، منجر به تشكيل حكومت مستقل ملي و شيعه مذهب ايراني در خراسان شد. نخستین رهبر آنان يك روحاني به نام “شيخ خليفه” بود. پس از وي يكي از شاگردانش به نام “شيخ حسن جوري”، رهبري سربداران را بر عهده گرفت. هنگامي كه سربداران توانستند بر حاكم مغولي خراسان پيروز شوند، سبزوار را مركز خود قرار دادند.
قيام سربداران با آنكه جنبشي محلي بود و مدت زيادي دوام نيافت، اما در تاريخ ايران اهميتي خاص دارد. زيرا به دنبال اين قيام و نيروگرفتن از پيروزيهاي آن بود كه در نقاط ديگر هم مردم روستاها سركشي آغاز كردند. استقرار دولت مرعشيان در مازندران را بايد يكي از بارزترين پيامدهاي حكومت سربداران دانست. در مدت كوتاه حكومت ايشان، آباداني بسيار صورت گرفت و خرابيهاي حملة مغول تا حد زيادي جبران شد.
درويشهاي صوفي در سبزوار، مازندران و آذربايجان جنبشي را كه از يك طرف عليه حكام مغول و از طرف ديگر بر ضد زمینداران، اشراف و روحانيون بود، رهبري كردند. در سال 738 ق، سربداران، سبزوار را به تصرف درآوردند و عليه مغولان مكرر جنگيدند و دامنة حكومت خود را تا مازندران و گرگان توسعه دادند. سربداران مدعی بودند كه ميخواهند كاري كنند كه حتي يك تاتار تا قيام قيامت، خيمه در خاك ايران نزند. کلمة سربدار یا سربدال به معنی گستاخ، ماجراجو و پرخاشگر بوده و به کسانی گفته میشده که در رأس جماعتی از عوام، سلاح برگرفته، بر دولت و حکومت وقت میشوریدند. همچنین مؤلف روضات الجناتآورده است که اين گروه را از آن جهت سربداران گويند كه گفتند: “اگر توفيق يابيم، دفع ظلم ظالمان كرده باشيم واِلّا سر خود، بر دار ببينيم كه ديگر تحمل تعدّي و ظلم نداريم.” سربداران مدت 51 سال در سبزوار و نواحي مجاور آن حكومت كردند.