سعدی شیرازی

ابومحمد عبدالله مصلح‌الدّین، ملقب به افصح ‌المتکلمین

اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار، حی‌ توانا

اکبر و اعظم، خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا

از همگان بی‌نیاز و بر همه مشفق
از همه عالم نهان و بر همه پیدا

هرکه نداند سپاس نعمت امروز
حیف خورد بر نصیب رحمت فردا

سعدي در سال 606 ق، در يكي از دودمان‌هاي نژادة شيراز كه به گفتة خودش، همگی عالمان دين بودند، ديده به جهان گشود.
همه قبيلة من عالمان دين بودند
مرا معلم عشق تو، شاعري آموخت

او در كودكي پدر خود را از دست داد.
مرا باشد از درد طفلان خبر
كه در خُردي، از سر برفتم پدر

دوران کودکی و نوجوانی وي، در زمانی سپری شد كه اوضاع ايران سخت آشفته بود. سعدی احتمالاً در سال 625 ق، (در حدود 19 سالگی) برای تحصیل از شیراز به نظامية بغداد رفت. او در آنجا از محضر استادان بزرگي چون جمال‌الدّین عبدالرحمان ابوالفرج بن جوزی دوم (متوفی 636 ق) مدرس مدرسة مستنصریه بغداد وهمچنین شهاب‌الدّين ابوحفض عمر بن محمد (متوفی 632 ق) که از وی به نام شیخ دانای مرشد یاد می‌شد، بهره‌ها جست. او ابتدا برای چندین سال به آموختن فقه و حدیث و تفسیر و کلام و پس از آن، به مطالعة تاریخ و قصص پرداخت و در فن خطابه و وعظ مهارت پیدا کرد و در نهایت به عرفان گروید. او پس از فراگرفتن این علوم، تصمیم به جهانگردی و جهانبینی گرفت.
سعدی به دليل علاقة فراوان به جهانگردي، شهرهاي بسياري را پيمود. كسب تجربه‌هاي فراوان، همراه با دانش‌اندوزی، تأثير بسزايي در گفتار وي گذاشت و همين جهان‌بيني گسترده، همراه با سخنی دلنشین، گلستان و بوستان جاودانه را به وجود آورد.

خانه منسوب به سعدی در شیراز به عنوان یکی از بناهای ثبت شده و تحت حمایت سازمان میراث فرهنگی کشور که در حال ویرانی است.


وي پس از حدود 30 سال (حدود ‌625 – 655 ق)، جهانگردي و گذر از عراق و شام و آسیای صغیر، حجاز، مکه، حبشه، بعلبک و دمشق به شيراز بازگشت. از آنجايي كه با آرامش و راحتي خيال در پناه اتابک ابوبكر بن سعد بن زنگي (623-658 ق)، درآمده بود، تخلص سعدي را از نام ولیعهد وی، براي خود برگزيد و به جبران الطاف و نعمات اين پادشاه ادب پرور، كتاب خود، بوستان را در ده باب و در قالب مثنوی بحر متقارب، سرود و به وي پيشكش كرد.
وجودم به تنگ آمد از جور و تنگي
شدم در سفر روزگاري درنگي

چو باز آمدم كشور آسوده ديدم
پلنگان رها كرده خوي پلنگي

چنين شد در ايام سلطان عادل
اتابك ابوبكر، بِن سعد زنگي

سعدي بوستان را پيش از ديگر آثار خود و به سال 655 ق (1257 م) آغاز كرد و از آنجايي كه نگران نگارش كتاب‌هاي ديگرش نيز بود، اين كتاب ارزشمند را در اندك زماني به پايان رسانيد. او يك سال پس از آن، كتاب بي‌مانند گلستان را در سال 656 ق (1258 م) به تدوين درآورد. در دیباچة گلستان آورده است: «هنوز از گل بوستان بقیتی موجود بود که کتاب گلستان آغاز شد». وی این کتاب ارزشمند را نیز به نام ولیعهد ابی‌بکر بن سعد زنگی فراهم آورد.


شواهد بسيار حكايت از آن دارند كه آثار سعدي، سرچشمه از حكمت‌ ايرانيان باستان، به ويژه پندهاي منسوب به انوشروان و بزرگمهر، گرفته است. بدون ترديد نظم و نثر اين دو اثر بي‌بديل (بوستان و گلستان)، حاصل دو سال كار نبوده، بلكه این استاد سخن، در طي 30 سال جهانگردي و سير انفس به تدريج اين قطعات را به صورت خاطرات و يادداشت‌هاي سفرنامة خود نوشته و نگهداري كرده و در اين دو سال فقط به تدوين و فراهم‌آوري آن‌ها پرداخته است.
سعدي در زمان نگارش گلستان در حدود پنجاه سالگي بوده است:
اي كه پنجاه رفت و در خوابي
مگر اين پنج روزه، دريابي

خيل وسيع دوستداران و هواداراني که سعدی در دوران حیات خود جذب کرده بود، پس از مرگش، با سرعتی بی‌مانند، افزایش یافت و او را به عنوان یکی از بهترین شعرا و بزرگان ادب و زبان پارسی مورد قبول و ستايش خاص و عام قرار داد.


گفته شده كه سعدي، همچنين از چهار شخصيت بزرگ يعني فردوسي، سهروردي، اوحدالدّين كرماني و روزبهان بقلي، تأثير پذيرفته است، با اين حال سعدي تفاوت‌هاي آشكاري با همة شاعران و بزرگان پيش و پس از خود داشته است.
سعدی، تعدادی از شاهان و حاکمان زمان خود از جمله اتابک ابوبکر بن سعد بن زنگی و اتابک سعد بن ابوبکر و اتابک محمد بن ابوبکر بن سعد زنگی و امیر فخرالدّین ابوبکر بن نصر حوایجی، وزیر اتابک ابوبکر بن سعد بن زنگی و امیر انکیانو و امیر محمد بیگ از فرمانروایان مغول فارس و ایلخان، یعنی هلاکو و شمس‌الدّین محمد جوینی صاحب‌دیوان، وزیر ایلخان و برادرش علاءالدّین عطاملک جوینی، صاحب تاریخ جهانگشا، را نیز ستوده است.
سعدی در زمان فرمانروایی حاکمان مغول بر شیراز، مجدداً عزم سفر کرد و در سال 662 ق به بغداد و از آنجا به زیارت خانة خدا رفت. در بازگشت از مکه به آذربایجان (تبریز) نیز سفر کرد که در این سفر با خواجه شمس الدّین محمد جوینی و برادرش عطاملک جوینی دیدار داشت.
مطالب دو كتاب بوستان و گلستان به حدي برتر از زمان خود بوده كه شاهان هند و عثماني از این دو اثر، به عنوان كتاب درسي استفاده مي‌كردند و شاهان و شاهزادگان در كشورهاي اسلامي نيز اشعار آن را از حفظ داشتند. پژوهشگران در مورد كليات سعدي معتقدند، كه اگر شاهنامة فردوسی، شناسنامة ايراني باشد، بدون ترديد، كليات سعدي نيز شيوه نامة زندگي ايراني است.
روزنامة انگلیسی زبان گاردین، در سال2010 م، فهرستي از يك صد اثر ماندگار ادبي جهان را، به عنوان بهترين‌هاي همة زمان‌ها منتشر كرد. در این لیست صدتایی، «بوستان و گلستان» سعدی و «هزار و یک شب» به‌ عنوان بهترین آثار ادبی از ایران و «مثنوی» مولانا به ‌عنوان بهترین اثر ادبی از افغانستان، معرفی شدند. این نظرسنجی، از يك صد نویسندة صاحب نام، از پنجاه و چهار کشور جهان تهيه شده بود. در اين نظر سنجي «دُن کیشوت» اثر سروانتس، در صدر بهترین آثار داستانی تاریخ ادبیات جهان قرار گرفت، ولي دیگر آثار ادبی، بدون رتبه‌بند‌ی و بر اساس حروف الفبای نام نویسنده آن، تنظيم شده بودند. در اين مجموعه، داستايوسكي، گوستاو فلوبر، توماس مان، لوييس بورخس، اميلي برونته، گابريل گارسيا ماركز، گونتر گراس، ارنست همينگوي، فرانتس كافكا، جورج اوروِل، ويليام شكسپير، ويرجينيا ولف، از ديگر نويسندگان ليست صدتايي گاردين بودند.
نوشته‌هاي سعدي سرشار از پاك‌ترين و انسان دوستانه‌ترين انديشه‌هاي بشري است. آشنايي او با فرهنگ اقوام مختلف باعث شده كه آثارش نه تنها متناسب فكر و احساس ايراني، بلكه زبان حال بسياري از اقوام باشد. به گونه‌اي كه سروده‌ای از‌ سعدي، بر يكي از ديوارهاي سازمان ملل متحد آورده شده و بار ديگر جهانيان را با اخلاق و ادب و فرهنگ ايران بزرگ آشنا كرده است:
بني آدم اعضاي يكديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند

چو عضوي به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

سعدی در عین نصيحت و حکمت و هـدایت، شاعـری شوخ، بذله‌گو و شیرین بیان بود و در سخـن جدّ و هزل خود آن قدر لطایف به کار می‌برد که خواننده خواه، ناخواه مجذوب او می‌شد و دیگر رهايش نمی‌کرد. غزليات سعدي را به طيبات، بدايع، خواتيم (اشعاری که چون نگین انگشتری می‌درخشند) و غزليات، تقسیم كرده‌اند. همچنین قصایدی به پارسی و عربی، ترجیع‌بند، ملمعات، مرثیه، قطعه و رباعیات وی نیز در جای خود ارزشمند می‌باشند. به دليل سخن استوار، قدرتمند و بيان شيرين و همچنين به خاطر تمثيل، حكايات و اندرز و اخلاق، به سعدي لقب «استاد سخن» داده شده است. او اخلاق را در قالب داستان ريخته، ولي هيچ يك را فداي ديگري نكرده است. گفتارش در نهايت مستحکم و فاخر است، ولي سادگي خاصي دارد، كه مردم از هر قشر و فرهنگ، با آن ارتباط برقرار مي‌كنند و از خواندنش، علاوه بر لذت، درس و پند مي‌گیرند. سعدي مردي عاشق‌پيشه و دلداده بود، ولي مانند عطار پاية عشق را دور از دسترس عموم نمي‌گذارد. سعدي گویا اصطلاحات عرفاني را از عطار و سنايي و اسلوب كلام را از انوري گرفته بود.
صاحبدلي به مدرسه آمد زخانقاه
بشكست عهد صحبت اهل طريق را

گفتم ميان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختيار كردي از آن، اين فريق را

گفت آن گليم خويش به در مي‌برد ز موج
وين جهد مي‌كند كه بگيرد غريق را


من بيمايه كه باشـم كه خريدار تو باشم
حيف باشد كه تو يار من و من يار تو باشم

خويشتن بر تو نبندم كه من از خود نپسندم
كه تو هرگز گُل من باشي و من خار تو باشم

نه در اين عالم دنيا، كه در آن عالم عقبي
همچنان بر سر آنم كه وفادار تو باشم


بگذار تا مقابل روي تو بگذريم
دزديده در شمايل خوب تو بنگريم

شوق است در جدايي و جور است در نظر
هم جور به كه طاقت شوقت نياوريم

ما را سري است با تو، كه گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سريم

گفتي ز خاك بيشترند اهل عشق ما
از خاك بيشتر نه، كه از خاك كمتريم

از دشمنان برند شكايت به دوستان
چون دوست دشمن است، شكايت كجا بريم


دوستان در هواي صحبت يار
زر فشانند و ما سر افشانيم

تنگ چشمان نظر به ميوه كنند
ما تماشا كنان بستانيم

ترك جان عزيز بتوان گفت
ترك یار عـزيز نتوانيم


هزار جهد بكردم كه سِرّعشق بپوشم
نبود بر سر آتش، ميسرّم كه نجوشم

به هوش بودم از اول كه دل به کس نسپارم
شمايل تو بديدم، نه عقل ماند و نه هوشم

مگر تو روي بپوشي و فتنه باز نشاني
که من قرار ندارم كه ديده از تو بپوشم

مرا به هيچ بدادي و من هنوز بر آنم
كه از وجود تو مويي به عالمي نفروشم

به راه باديه رفتن، به از نشستن باطل
كه گر مراد نيابم، به قدر وسع بكوشم


اوفتاده است، در جهان بسيار
بي تميز، ارجمند و عاقل خوار

كيمياگر، به غصّه مرده و َرنج
آبله، اَندر خرابه يافته گَنج


پادشاهي پسر به مكتب داد
لوح سيمينش در كنار نهاد

بر سر لوح او نبشته به زر
جور استاد، به ز مهر پدر


سخن ماند از عاقلان يادگار
ز سعدي همين يك سخن ياد دار

گنهكار انديشناك از خداي
بسي بهتر از زاهد خود نماي


خالــی از ذکـر تـو عضـوی چه حکایت باشد سر مویی به غلط در همه اندامم نیست

گو همه شهر به جنگم به در آیند و خلاف
من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست


خونت برای قالی سلطان بریختند
ابله چرا نخفتی بر بوریای خویش

گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتفاق
بهتر ز دیده‌ای که نبیند خطای خویش

دیگران بگوی که ظالم به چه فتاد
ج تا چاه دیگران نکنند از برای خویش


امیدوار بود آدمی به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان

سعدي، اوضاع زمان خود را نمي‌پذيرفت و همه را به اصلاح اخلاق توصيه مي‌كرد. او رفتارهاي بد را محكوم مي‌كرد، اما نه به طور مستقيم، بلكه با برجسته سازي آن‌ها.
آثار سعدي علاوه بر ايران، در بيشتر كشورهاي جهان به ويژه در مرزهای ایران فرهنگی، در كشورهاي عربي، شبه قارة هند و كشورهاي عثماني و اروپا، شهرت يافته و به زبان‌هاي عربي، انگليسي، فرانسه، ايتاليايي، آلماني، روسي و … ترجمه شده است. سعدي نه تنها در ميان فارسي‌زبانان بلكه در ميان مردم كشورهاي ديگر نيز بسيار مورد علاقه و احترام است. به طور مثال، نام چهارمين رئيس‌جمهور فرانسه، «ماري فرانسوا سعدي كارنو» بود كه اين نام به علت علاقة وافر پدربزرگ وي، به شيخ اجل سعدي، براي وي انتخاب شده بود.
غربی‌ها سعدی را به عنوان استاد تعلیم و تربیت و عقل‌گرا می‌شناسند. در دورهای پس از رنسانس در اروپا، سخنان و جهان‌بینی سعدی نفوذ بسیار پیدا کرد.
بدون تردید، در تاريخ ادب پارسي، تا به امروز سخني جامع‌تر و استوارتر از سخن سعدي در نثر و نظم، پديد نيامده است. بسیاری از شاعران پس از وی، سعی کردند تا شیوة او را تقلید کنند، مانند: معین‌الدّین جوینی در سال 735 ق کتاب نگارستان و جامی در سال (817-898 ق) در کتاب بهارستان و همچنین نامه‌های قائم مقام فراهانی و قاآنی، همه به شیوة استاد سخن سعدی نوشته شده‌اند. به تازگي شخصي كتابي به نام خارستان بر وزن گلستان، را به نام سعدی معرفي كرده است. لازم به یادآوری است که کتاب خارستان، نوشتة محمدالدّین خوافی (قرن یازدهم هجری) ترجمة امروزی روضةالخلد است که تا کنون، چندین بار درهند به چاپ رسیده است و هیچگونه ارتباطی با سعدی ندارد.
از شاهکارهای بديع و زیبای اين استاد سخن، می‌توان به دو بیت پایانی دیوان غزلیاتش اشاره کرد که با زیرکی تمام، طوری بیان شده که هم وصف وداع و مرگ است و هم قافیه‌های آن، آخرین حرف از الفباي فارسي است:
چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی
جنایت از طرف ماست، یا تو بدخویی

ز خاک سعدی بیچاره، بوی عشـق آید
هزار سال پس از مرگ او، اگر بویی

مکان دفن سعدی، ابتدا خانقاه وی بوده که اواخر عمر را در آنجا می‌گذرانده است. برای اولین بار، در اوایل قرن هشتم هجری، توسط خواجه شمس‌الدّین محمد صاحب دیوانی، وزیر معروف آباقاخان، مقبره‌ای بر مزار سعدی ساخته شد. بر اساس منابع تاریخی، به ویژه کتاب گلستان هنر نوشتۀ میرمنشی، در سال ۹۹۸ ق، به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقی نماند. در سال ۱۱۸۷ ق، به دستور کریمخان زند، بنایی معروف به عمارت ملوکانه، از گچ و آجر بر بالای مزار سعدی بنا گردید. به گفتۀ کمالی سروستانی طبقه پایین، دارای راهرویی بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع می‌شد. در دو طرف راهرو، دو اتاق کرسی‌دار ساخته شده بود. در اتاقی که سمت شرق راهرو بود، قبر سعدی قرار داشت و معجری چوبی آن را احاطه کرده بود. قسمت غربی راهرو نیز، شامل دو اتاق بود، که بعدها شوریدة شیرازی (فصیح الملک) شاعر نابینای شیرازی، در آنجا دفن شد. طبقة بالای ساختمان نیز مانند طبقة زیرین بود، با این تفاوت که بر روی اتاق شرقی که مزار سعدی در آنجا بود، به احترام شیخ، اتاقی ساخته نشده بود و سقف آن به اندازة دو طبقه ارتفاع داشت. بر اساس روایت محمدتقی بهروزی، بنایی که در زمان کریم‌خان ساخته شده بود، تا اوایل دورة قاجار برپا بود و در این دوران، یکی از علمای جاهل و متعصب شیراز به دلیل انتساب سعدی به مذهب اهل تسنن، دستور تخریب و شکستن سنگ مزار او را ‌داد و این سبب شد که مدتی بعد علی‌اکبرخان قوام‌الملک شیرازی، نسبت به تهیه و نصب سنگ کنونی اقدام کند و بخشی از اشعار سعدی، برگرفته از بوستان را که در ستایش پیامبر(ص) سروده شده‌، با اندکی تغییر روی آن حک شود.
سال ۱۳۲۴ خ، شعبۀ انجمن آثار ملی در شیراز، با عضویت و دبیری استاد علی سامی، تشکیل شد که یکی از کارهای اولیۀ آن، احیای مجموعۀ سعدیه بود. سال ۱۳۲۵ خ، بر اساس مصوبۀ دولت، مقرر شد از فروش قند و شکر آزاد کارخانۀ قند مرودشت، کیلویی دو ریال برای ساختمان آرامگاه سعدی هزینه شود؛ ولی در واقع اقدامات عملی و جدی به دستور محمدرضا شاه پهلوی از سال ۱۳۲7 خ، یعنی زمانی که علی‌اصغرخان حکمت، رئیس انجمن آثار ملی کشور و دبیرکل یونسکو در ایران و علی سامی دبیر انجمن آثار ملی در شیراز بود، آغاز ‌شد.

به گفتۀ مدیر مرکز سعدی‌شناسی، در کتاب ره‌آورد حکمت که مجموعۀ خاطرات علی اصغر خان حکمت است، آمده که در سال ۱۳۲۷ خ پس از کسب موافقت اولیه برای احیای مجموعۀ سعدیه، از آندره گُدار که در آن زمان مدیر باستان‌شناسی ایران بود، دعوت شد به شیراز بیاید و نظر خود را بیان کند؛ ولی پس از بحث و بررسی‌های گوناگون و بر اساس گزارش انجمن آثار ملی، در سال ۱۳۲۸ خ، قرارداد طراحی آرامگاه سعدی با یک شرکت ساختمانی ایرانی بسته ‌شد و مهندس محسن فروغی و مهندس علی‌ صادق، به عنوان طراحان سعدیه آغاز به کار ‌کردند. به این ترتیب در اسفندماه ۱۳۳۰ ساخت بنای آرامگاه سعدی که طراحان آن ایرانی و معماران و کارگران آن نیز شیرازی بودند، در باغی به مساحت 7700 مترمربع به پایان ‌رسید و مراسم افتتاح رسمی آن در اردیبهشت ماه ۱۳۳۱ خ برگزار گردید.
این بنا با اقتباس از کاخ چهل ستون و تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی، ساخته شد. ورودی مجموعه در راستای ورودی آرامگاه است. این ساختمان به سبک ایرانی و با 8 ستون از سنگ‌های قهوه‌ای رنگ که در جلوی مقبره قرار دارند و اصل بنا با سنگ سفید و کاشی‌کاری ساخته شده است. بنای آرامگاه از بیرون به شکل مکعب، اما در داخل هشت ضلعی با دیوارهایی از جنس مرمر و گنبدی لاجوردی، است.
در آرامگاه اين استاد بي‌مانند اخلاق و ادب پارسی، بر بالاي مزار وي اين شعر آورده شده است:
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست

به حلاوت بخورم زهر كه شاهد ساقي است
به ارادت بكشم درد كه درمان هم ازوست

زخم خونينم اگر بِه نشود، بِه باشد
خُنُك آن زخم كه هر لحظه مرا مرهم ازوست

از كساني كه در شناساندن سعدي كمك بسياري كرده‌اند، مي‌توان از غلامحسين يوسفي، محمدعلي فروغي، ضیاء موحد و خطیب رهبر نام برد.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت شرح حال مشتاقی

مگر شمس فلک باشد بدین فرخنده دیداری
مگر نفس ملک باشد بدین پاکیزه اخلاقی

اين مرد بزرگ و اسطورة بی‌مانند سخن، ادب و اخلاق پارسی، در سال 691 ق در سن 85 سالگي درگذشت و در شيراز به خاك سپرده شد.
اول ارديبهشت ماه هر سال، روز بزرگداشت شيخ اجل، سعدي شيرازي است.

اشتراک گذاری مقاله : Array
نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *