سهراب سپهري
سهراب سپهري
سپهری، در سال 1307 خ، در کاشان دیده به جهان گشود. برابر آنچه در کتاب خاطراتش نگاشته است در روز 14 مهر متولد شده است. پدر سهراب، اسدالله سپهري، كارمند ادارة پست و تلگراف كاشان، اهل ذوق و هنر بود و در طراحي دست داشت، وقتي سهراب خردسال بود، پدر به بيماري فلج مبتلا شد و تا پايان زندگي بيمار ماند. سهراب خط خوشی داشت و تار نیز مينواخت، پدرش، او را به نقاشي عادت داده بود. تنها برادر سهراب، منوچهر نام داشت كه در سال 1369 خ، درگذشت. سهراب سه خواهر به نامهاي همايوندخت، پريدخت و پروانه داشت. وی جهت تحصيل در دانشكدة هنرهاي زيبا در رشتة نقاشي، به همراه خانوادهاش به تهران آمد.
سهراب، در سنین جوانی انجمن ادبی تأسیس کرد و شاعران شهر کاشان را گرد هم آورد. در ابتدا فقط غزل میسرود که به گفتة خودش دو دفتر از این اشعار را سوزاند.
در سال 1339 خ، در دومين (مسابقات هنرهای زیبای تهران)، موفق به دريافت جايزة اول گرديد. در همين سال، شخصي علاقهمند به نقاشيهاي سهراب، همه تابلوهايش را يكجا خريد تا مقدمات سفر سهراب به ژاپن را فراهم کند. سهراب به توكيو سفر كرد و در آنجا فنون حكاكي روي چوب را آموخت. پس از آن به دهلي، پاكستان و افغانستان سفر كرد. وي در ساخت يك فيلم كوتاه تبليغاتي انيميشن، با فروغ فرخزاد همكاري نمود. سهراب به كشورهاي آلمان، انگليس، فرانسه، هلند، ايتاليا و اتريش، سفر كرد و آثار نقاشي او در نمايشگاههاي متعددي به نمايش درآمد.
در سال 1358 خ، با آشكار شدن علائم سرطان خون، جهت درمان به انگلستان رفت و اسفندماه به ايران بازگشت. وی روز اول اردیبهشت ماه 1359 خ، در اثر ابتلا به همان بیماری درگذشت.
نخست قرار بود که طبق خواست خودش او را در روستای «گلستانه» به خاک بسپارند، اما به پیشنهاد یکی از دوستانش برای اینکه طغیان رود، مزارش را از بین نبرد، او را در صحن «امامزاده سلطان علی» دهستان مشهد اردهال به خاک سپردند.
آرامگاهش در ابتدا با قطعه آجر فيروزهاي رنگ مشخص بود، اما بعدها سنگش را عوض كردند و شعر خودش را بر روي آن نگاشتند:
به سراغ من اگر ميآييد
نرم و آهسته بياييد
مبادا كه ترك بردارد
چيني نازك تنهايي من
«…..كاشان تنها جايي است كه به من آرامش ميدهد و ميدانم كه سرانجام در آنجا ماندگار خواهم شد… ».
سهراب، از مهمترين شاعران معاصر ايران است و شعرهايش به زبانهاي بسياري از جمله انگليسي، فرانسوي، اسپانيايي و ايتاليايي ترجمه شده است.
عدهاي بر اين عقيدهاند كه سرودههاي سپهري، شعر عرفاني ايران را به شعر امروز جهان ميپيوندد. او از نخستين كساني است كه به انتشار مجموعة شعر نو پرداخت. نوآوریهایش به دلیل رنگآمیزی اجتماعی شعرش، مورد اقبال قرارگرفته است. راز ماندگاریش، دانش ادبی و احاطه به دیگر علوم و هنرهای عهد خویش بود.
چشمهارا باید شست
جور دیگر باید دید
چترها راباید بست
زیر باران باید رفت
سهراب با سفرهای متعددی که به خاور دور به ویژه هند و نیز غرب داشت با شرح احوال بزرگان فلسفه، عرفان و اشراق آشنا شد. پیشتر از آنکه به هند و ژاپن سفر کند با فکر و اندیشة بودایی و سلامت عارفانة پیشینیان آشنایی داشت، این سفر آشنایی و علاقه او را ژرفتر کرد و در مجموع به هنر او سیرتی عارفانه و پارسایانه بخشید. سفر به ژاپن که به قصد آموختن حکاکی روی چوب، انجام شده بود، به او چیزهایی دیگر نیز آموخت؛ اینکه شعرهای سهراب سپهری را گاهی در حال و هوای «هایکو» یافتهاند، این که سپهری به داشتههای خود خرسند و به شهر و دیار و طبیعت رهای اطراف شهر خود کاشان پای بند بود.
او از راهنماییهای مشفق کاشانی بهرة زیادی گرفت. از اشعارش گه گاه صدای نیما به گوش میرسد. قهرمان شعرهای سهراب، سالکی است در جادة معرفت، به قصد دریافت همة چیزها که در قلب هستی و انسان جریان دارد. این به کهنترین تفکر شرق یعنی تفکر تائو در نوشتههای استاد چینی، لائوته بازمیگردد. علاقه سهراب به هنر و مکتبهای فلسفی شرق دور، معروف است.
در سال 1330 خ، مجموعه شعر مرگ رنگ، منتشر شد. اواخر سال 1332 خ، دومين مجموعه شعر سهراب با عنوان زندگي خوابها با طراحي جلد خود از او و با كاغذي ارزان قيمت در 63 صفحه منتشر شد.
آوار آفتاب و شرق اندوه هر دو را به سال 1340 خ، عرضه شدند. مجموعههای بعدی یعنی صدای پای آب، مسافر و حجم سبز، در سال 1346 خ، انتشار یافتند.
مجموعه این هفت کتاب به همراه یک کتاب دیگر او به نام ما هیچ، ما نگاه، که قبلاً نیز منتشر شده بود، در سال 1356 خ، یکجا در مجموعهای با عنوان هشت کتاب، به چاپ رسیده که بعد از آن بارها تجدید چاپ شده است. در شرق اندوه، سپهری از هر نظر تحت تأثیر غزلیات مولوی است و شعرهای این مجموعه همه شادمانه و شورانگیزند.
سهراب سپهری، در سال 1359 خ، در سن 52 سالگی درگذشت و در مشهد اردهال به خاک سپرده شد.