مكتب واسوخت
مكتب واسوخت
مكتب وقوع از همان ابتدا دچار تكرار و ابتذال شد و لزوم نوآوري در شعر را دوباره مطرح كرد، به اين صورت شيوهاي فرعي در مكتب وقوع پيدا شد كه به آن «واسوخت» ميگفتند. سراجالدین علی خان آرزو از فارسیدانان هند، نخستین فرهنگنویس بود که معنای واسوخت را نوشت. او در واژهنامة چراغ هدایت آورده است: «واسوختن: اعراض و رو گردانیدن مرادف وابوسیدن».
اگرچه در ابتدا هندیها برای واسوخت معنای لغتنامهای نوشتهاند اما در شعر شاعران ایران در قرن دهم و اوایل یازدهم، واسوختن اصطلاحی به معنی رویگردانی از معشوق نیز آمده و همچنین در دهنامههای سبک عراقی و غزل مشهور سعدی به این مضمون برمیخوریم. در دیوان شرف جهان قزوینی نیز غزلی با همین محتوا وجود دارد.
اولین نشان از اصطلاح ادبی واسوخت در رسالة «ُقل عشاق» اثر محتشم کاشانی دیده شده که در سال 966 ق به رشتة تحریر درآمده است. او در این رساله پنج بار اصطلاح واسوخت را به کار برده است.
واسوختن در گويش فارسي زبانان هند به معني اعراض و روي گرداندن بود. شعر واسوخت نيز شعري است كه در آن بر خلاف سنت شعري غزل، عاشق از معشوق روي برميگرداند و ناز او را نميخرد و سراغ معشوق ديگري ميرود. بسیاری از مورخان ادبی و سبکشناسان معاصر وحشی بافقی را ابداعکنندة واسوخت میدانند اما در حقیقت و با استناد به مدارک موجود محتشم کاشانی مبدع این سبک بوده و آن را به اوج رسانیده است. دو دلیل برای اثبات این مدعا وجود دارد؛ اول اینکه شهرت شعر عاشقانة وحشی به ترکیببند واسوختی معروفش شرح پریشانی است. او این ترکیببند چهار مصراعی را به تقلید از ترکیببند شش مصراعی هجری قمی سروده است. هجری عاشق پسری شیشهگر بوده و بیشتر اشعار خصوصاً مسدس معروف خود را در زمان ابتلا به عشق آن پسر گفته است.
هجری قمی زمان نگارش رسالة جلالیه یعنی در سال 970 ق شصت ساله بوده و در آن زمان محتشم و وحشی هر دو در حدود سی سال داشتهاند. اگر هجری مثل محتشم در حوالی سی سالگی عاشق پسر شیشهگر شده باشد باید قبل از وحشی و محتشم این مسدس را سروده باشد. بنابراین احتمال تقدم هجری بر وحشی بسیار قوی است. ترکیببند وحشی شهرت و مقبولیت بیشتری نسبت به ترکیببند هجری دارد به این دلیل که طرز سخن وحشی روانتر و عاطفیتر است و دیگر اینکه وصف معشوق مذکر و تکرار مضمون ریش برآوردن معشوق برای بسیاری از خوانندگان که عشق به مذکر را نمیپسندند خوشایند نیست.
دلیل دوم برای اینکه وحشی را مبدع این سبک نمیدانند این است که غزلهای اعراضی محتشم از نظر تنوع مضمون بسیار قویتر و مؤثرتر و همچنین تعداد غزلهای واسوختی محتشم بسی بیشتر از وحشی است. تذکرهنویسان نیز به واسوختسرایی محتشم اشاره کردهاند نه وحشی.
نمونهای از شعر محتشم کاشانی:
من از رغـم غزالی، شهسـواری کردهام پیدا | شکاری کردهام گم، جان شکاری کردهام پیدا | |
زلیخا طلعتـی را رانـدهام از شهـــر بنـد دل | به مصـر دلبــری یوسف عـذاری کردهام پیدا | |
زمام ناقــة محمــل نشینــی دادهام از کف | بـه جای او بت توســن سـواری کـردهام پیدا | |
مهی زرین عصابه چون هلال از چشم افتاده | بلند اختــر ســواری تاجــداری کـردهام پیدا | |
پر از شیرینلبان حورینژادی گشته از من گم | ز خـوبان خسـرو عالـی تباری کــردهام پیدا |
نمونهاي از شعر وحشي بافقي:
اي گل تازه که بويي ز وفا نیست تو را | خبر از سرزنش خار جفا نيست تو را | |
رحم بر بلبل بي برگ و نوا نيست تو را | التفاتي به اسيران بلا نيست تو را | |
ما اسير غم و اصلاً غم ما نيست تو را | با اسير غم خود رحم چرا نيست تو را | |
فارغ از عاشق غمناك نميبايد بود | جان من اين همه بيباك نميبايد بود |
با به وجود آمدن سبك هندي و ظهور شاعران بزرگي مانند صائب (1016 – 1081 ق) و كليم کاشانی (متوفي 1061 ق) مكتب وقـوع بهطور موقت از بين رفت، اما به صـورت ضعيف و كمرنگ تا امـروز، حتي در شاخهاي از شعر نيمايي ديده ميشود.