غلامحسین صدیقی

غلامحسین صدیقی

غلامحسین صدیقی، در 12 آذرماه ۱۲۸۴ خ، در محلة سرچشمه تهران دیده به جهان گشود. پدر او حسین صدیقی ملقب به اعتضاد دفتر، از اهالی نور مازندران و ساکن تهران بود.
صديقي، تحصيلات ابتدایي و متوسطه را در مدارس جديد آن زمان، اقدسيه، آليانس فرانسه و دارالفنون، به پایان رسانید و در شهريور ماه 1308 خ، در جمع دوّمین دورة محصلین اعزامی، از طرف وزارت معارف به اروپا، براي تکمیل تحصیلات به فرانسه فرستاده شد. وی در بهار 1314 خ، از دانشسرای عالی سن کلو در حومة پاریس فارغ التحصیل شد و به اخذ دانشنامة عالی در رشته‌های روانشناسی، آموزش و پرورش، اخلاق، جامعه‌شناسی و تاریخ ادیان نایل گردید. در اسفند 1316 خ، از رسالة دكتري خويش با عنوان «جنبش‌های دینی ایرانی در قرن‌های دوم و سوم هجری» دفاع كرد که با درجة ممتاز پذیرفته شد. این رساله تا کنون از منابع ارزشمند محسوب می‌شود. وی در فروردین ماه سال 1317 خ، به ایران بازگشت و به سمت دانشیار دانشگاه تهران مشغول به کار شد. صدیقی در فروردین 1322 خ، به رتبة استادی ارتقا یافت. او دانش جامعه‌شناسی را در ايران بنيان نهاد و واژة جامعه‌شناسي را او براي اين رشته برگزيد و مروج علوم اجتماعی بود.


صاحب‌نظران معتقدند که وی اول شخص در تلفیق جامعه‌شناسی و تاریخ بوده است. صدیقی را «عمود خیمة علوم اجتماعی» نامیده‌اند.
وی در بهمن 1323 خ، در زمان ریاست علی‌اکبر سیاسی، به مدیریت کل دبیرخانة دانشگاه منصوب شد. او در مهر 1324 خ، به عضویت هیأت نمایندگی ایران در «کنفرانس اساسی سازمان یونسکو» انتخاب شد و به لندن رفت و در آبان ماه 1327 خ، نیز به ریاست هیأت نمایندگی ایران در سومین کنفرانس عمومی یونسکو در بیروت، منصوب شد و در چهارمین دوره رئیس و در پنجمین دوره عضو هیأت نمایندگی بود.
صدیقی، عضو هیأت مؤسس انجمن آثار ملی و از بنیانگذاران کنگرة ابوعلی سینا بود. در این کنگره، در اردیبهشت ماه 1333 خ، در شهر همدان، صدیقی در پاسخ به دعوت پروفسور لویی ماسینیون، برای تدریس در دانشگاه پاریس گفت: «ایران وطن من است و هر چه دارم از این آب وخاک است و به ایرانی بودن خود افتخار می‌کنم، حتی اگر این امر به بهای جان من تمام شود».
از مهم‌ترین خدمات علمی وی تأسیس مؤسسة مطالعات و تحقیقات اجتماعی در سال 1337 خ، با حمایت و همکاری علی‌اکبر سیاسی و یحیی مهدوی بود. اهمیت این مؤسسه نه تنها به عنوان اولین در نوع خود و نیز در کار و روش علمی آن، بلکه در روابط دانشجویان و پژوهشگران و کارمندان که از طیف گسترده‌ای با عقاید سیاسی گوناگون همه با همدیگر در آرامش و تسامح و تساهل کامل به سر می‌بردند که شخصیت و اخلاق دکتر صدیقی را چتر حمایت خود می‌دانستند، بود.
پس از روی کار آمدن حکومت ملی دکتر مصدق، در 30 آذرماه 1330 خ، به اصرار و تأکید استاد فروزانفر (شناسانندة دکتر صدیقی به دکتر مصدق)، دکتر صدیقی به دلیل اهمیت و اعتبار وزارت پست و تلگراف و تلفن در امر انتخابات پیش رو، به آن وزارت منصوب شد. در خرداد ماه 1331 خ، که مصدق به منظور دفاع از حقوق ایران در برابر شکایت دولت انگلیس به لاهه می‌رفت، دکتر صدیقی را با حفظ سمت به نیابت نخست‌وزیری برگزید و در 4 مرداد 1331 خ، در دومین کابینه خود سمت حساس وزارت کشور را به او سپرد که به مدت یک سال این سمت را بر عهده داشت.
در سال 1339 خ، صدیقی بنیانگذار اصلی جبهة ملی دوم بود که بالاخره به کنگره جبهة ملی در ایران در سال 1341 خ انجامید، که در نوع خود بی‌نظیر بود.
در اوايل دهه 1350 خ، به همت دکتر صدیقی، دانشکدة علوم اجتماعي و تعاون دانشگاه تهران، با چندین گروه‌ آموزشي و‌ پژوهشي، تأسیس شد. مؤسسة مطالعات و تحقیقات اجتماعی نیز به این دانشکده پیوست.
وی در سال 1352 خ، به افتخار بازنشستگی نایل گردید ولی با عنوان استاد ممتاز تا خرداد 1357 همچنان به تدریس در دانشکده‌ علوم اجتماعی ادامه ‌داد. سخنرانی او در مراسم استادی ممتاز، نمونه‌ای از اخلاق و ادب وی بود.
در تحولات سال 1357 خ که اوضاع کشور به مراحل بحرانی رسیده بود، چند تن از شخصیت‌ها، تنها راه حل را انتخاب دکتر صدیقی برای ادارة کشور دانستند. دکتر صدیقی با وجود تحمل پنج بار زندان، برای رهایی ایران از خطر، در محیطی مؤدبانه با شاه به گفتگو نشست و با داشتن بیست و چند شرط که مورد قبول واقع شد، در نهایت به دلیل مخالفت وی با رفتن شاه از ایران در آن زمان و تشکیل هیأتی رابط، تشکیل دولت وی منتفی شد. پس از آن با همان دلایل، از قبول عضویت و بالطبع ریاست شورای سلطنت عذر خواست.
پس از پیروزی انقلاب دولت موقت از دکتر صدیقی برای همکاری دعوت به عمل آورد که مورد قبول وی قرار نگرفت.


او بزرگ‌ترین کاستی این ملت را چنین ترسیم کرد:‌ «بزرگترین عیب ما بی‌انصافی است. بی‌انصافی دردآوری دربارة‌ دیگران» و در جای دیگری نوشت: ‌«جامعه‌ای شایسته‌ بقاست که در آن انسان ارجمند و عزیز و گرامی باشد».
از تألیفات وی می‌توان، جنبش‌های دینی ایرانی در قرن‌های دوم و سوم هجری، به زبان‌های فرانسه و فارسی، ظفرنامه و خردنامه و قراضة طبیعیات منسوب به ابن سینا، چاپ متن عربی رسالة سرگذشت ابن سینا با ترجمة فارسی، رساله دربارة زندگانی و تألیفات و مقام ابوریحان بیرونی، بعضی از کهن‌ترین آثار نثر فارسی و حکیم نسوی را نام برد.

این مرد بزرگ در روز دوشنبه نهم اردیبهشت ماه 1370، در سن 86 سالگی در تهران درگذشت و در ابن بابویه به خاک سپرده شد.
زاد روز وی در 12 آذر ماه به عنوان «روز علوم اجتماعی» برگزیده شده است.

اشتراک گذاری مقاله : Array
نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *