محمدمعين
محمدمعين
محمد معین، در سال 1293 خ، در رشت دیده به جهان گشود. شش ساله بود که نخست مادرش طلعت و شش روز بعد پدرش ابوالقاسم را به علت شیوع بیماری حصبه در رشت از دست داد و تحت سرپرستي پدربزرگش محمدتقي معينالعلما که از روحانيون مورد احترام زادگاهش بود، قرار گرفت. سيزده ساله بود که پدربزرگش را نیز از دست داد.
تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در مدرسة شماره يک رشت به پايان رساند، سپس براي ادامه تحصيل به تهران آمد. دورة دوم متوسطه را در دارالفنون تهران گذرانيد. در دوران تحصيل هميشه شاگردي برجسته و ممتاز به شمار ميرفت، زيرا علاوه بر استعدادي که در ادبيات فارسي داشت در عربي نيز داراي معلومات و اطلاعاتي بود که حتي معلمان و استادانش را به حيرت ميانداخت. در سال 1313 خ، در بیست سالگي، ليسانس ادبيات فارسي و فلسفه و علوم تربيتي را از دانشگاه تهران گرفت. در سال 1314 خ، پس از فراغت از تحصيل و انجام خدمت نظام به رياست دانشسراي مقدماتي اهواز منصوب شد، درحاليکه تنها 21 سال داشت. سپس رياست دانشسراهاي وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش فعلي) را به عهده گرفت و در همين زمان توانست دورة روانشناسي عملي، خطشناسي، قيافهشناسي و مغزشناسي را به صورت مکاتبهاي در آموزشگاه روانشناسي بروکسل بلژيک بگذراند و تصديقنامة آن دوره را کسب کند. در سال 1321 خ، در سن 28 سالگي با نوشتن رسالة «مزديسنا و تاثير آن در ادبيات فارسي» اولين کسي بود که در ايران به اخذ درجة دکتراي ادبيات فارسي نايل شد. در همين سال با بانو مهين امير جاهد، دختر امير جاهد، (مدير سالنامه پارس) ازدواج کرد که ثمره اين ازدواج پنج فرزند بود.
پس از اخذ دکتری به عنوان استاد کرسي «تحقيق در متون ادبي» دانشکدة ادبيات دانشگاه تهران و استاد در دانشسراي عالي مشغول تحقيق و تدريس شد. در سال 1324 خ، طبق تصويب مجلس شوراي ملي و توصية علامه قزويني، همکاري با علامه دهخدا را در تنظيم لغتنامه شروع کرد و معاون او در کار لغتنامه بود و پس از دهخدا در سال 1334 خ، رياست سازمان لغتنامه را به عهده گرفت و با کمال دقت در انتشار اين اثر کوشيد.
دکتر محمد معين، به زبانهاي اوستايي، پارسي باستان، پهلوي، عربي، فرانسوي، انگليسي، آلماني، لاتيني و سانسکريت آشنايي داشت و در مسافرتهاي متعدد از مؤسسات فرهنگ نويسي کشورهاي ديگر مانند لاروس در پاريس و بروکهاوس در ويسبادن آلمان ديدار کرد و از نزديک با روش کار آنان آشنا شد و در ملاقات با نويسندگان، شاعران، منتقدان و هنرمندان رشتههاي مختلف استفادهها برد و يادداشتها برداشت و مدتي نيز در موزههاي کشورهاي مختلف (آمريکا، انگلستان، فرانسه، سویيس، آلمان، هلند، ايتاليا، سوئد، فنلاند، روسيه و کشورهاي ديگر) به مطالعه و تهية يادداشت مشغول بود و پس از تهية مواد اوليه که بيش از نيمي از عمر پر برکتش را صرف تحقيق و تتبع در لغت فارسي کرده بود، به تدوين فرهنگ فارسي کنوني که به نام فرهنگ فارسي معين معروف است، همت گماشت. نزدیک به يک سوم جلد آخر آن رو به اتمام بود که مصادف با بيماري او شد و ادامة آن به همت دوست و همکارش مرحوم دکتر سيد جعفر شهيدي، به پايان رسيد.
دکتر معین شـاعر، ادیب، مصحح، متـرجم، فرهنگنگار و پژوهشگر بود. وی در سالهای 1321 تا 1333خ، عضو شورای عالی فرهنگ بود. از سال 1324 خ، با پروفسور «هانری کربن» در تصحیح و نقد متون فلسفی و عرفانی فارسی و عربی همکاری داشت. در نتیجة این همکـاری، یک سلسله کتب فارسی و عربی از طـرف انستیتوی ایران و فرانسه چاپ و منتشر شد. معین، در کنگرههای هزارة ابنسینا و هفتصدمین سال خواجه نصیـرالدّین توسی، که در تهران برگزار شد، عضویت داشت و در آنها به ایراد سخنرانی پـرداخت. در تـابستان 1337 خ، بنا بـه تصویب هیئت وزیران بـه عضویت فرهنگستان ایران انتخاب شـد. وی در مهر ماه 1337 خ، به عنوان «استاد ممتحن خارجی» دانشگاه پنجاب (پاکستان) بـرای مطالعه و اظهار نظر در رسالههای دکتری آن دانشگاه برگزیده شد و همچنین تصحیح کتاب جـامعالحکمتین با همکاری هانری کـربن، بـرای او جایزة فرهنگستان علوم و ادبیـات پاریس را به ارمغان آورد. از تاریخ 9 تا 15 شهریـور 1345 خ، ریـاست کمسیـون ادبیات را در کنگره جهانی ایرانشنـاسان عهدهدار بود. از فعاليتهـاي پراهميت وي همكاري با دهخدا و تنظيمهـاي چاپ نشده پس از فوت دهخدا ميباشد. همچنين طبق وصيت نيما يوشيج، بررسي آثار او را بر عهده گرفت. از جمله تألیفات با ارزش وی، فرهنگ معین در شش جلد است که از منابع معتبر واژگان زبان فارسی است. دکتر معين در دوران فعاليت خود نشانها و افتخاراتي را کسب کرد که از آن جمله: نشان درجه دوم علمي در سال 1316 خ، نشان درجه دوم علمي در سال 1321 خ، دريافت جايزه Tambour در سال 1322 خ، نشان درجه دوم سپاس در سال 1327 خ، نشان لژيون دونور، دريافت نشان هنر و ادبيات از دولت فرانسه در سال 1340 خ، دريافت نشانOrder de palmes Academiques از ژنرال دوگل رئيس جمهور فرانسه میباشد.
از آثار وی میتوان به ستارة ناهيد يا داستان خرداد و امرداد، يوشت فريان مرزباننامه (به فارسي و روسي)، يادنامة پورداوود، برگزيدة شعر فارسي (دورة طاهريان، صفاريان، سامانيان، آل بويه)، مزديسنا و ادب پارسي (2 ج)، برگزيدة نثر فارسي (دورههاي سامانيان و آل بويه)، تحليل هفت پيکر نظامي، حافظ شيرين سخن (2 ج) و مجموعة مقالات (2 ج) اشاره کرد.
تصحيحات او شامل برهان قاطع (5 ج)، دانشنامة علايي ابن سينا، چهار مقالة نظامي عروضي، جامعالحکمتين ناصرخسرو، شرح قصيده فارسي خواجه ابوالهيثم، جوامع الحکايات و لوامع الروايات محمد عوفي، عبهرالعاشقين روزبهان بقلي شيرازي و حواشي بر اشعار خاقاني هستند و ترجمههاي او نيز عبارتند از: روانشناسي تربيتي، کتيبههاي پهلوي، خسرو کواتان و ريدک وي و ايران از آغاز تا اسلام.
دکتر معین، در آبان ماه 1345 خ، پس از برگزاری کنگرة ایرانشناسان در تهران، از طرف دولت مأمور شد که به ترکیه برود و در آنجا به منظور شناساندن ایران به دانشمندانی که در آن زمان در ترکیه اجتماع کرده بودند، سخنرانی کند. متأسفانه دو نفر از همکاران وی که به ترکیه رفته بودند هر یک به علتی از مسئولیت شانه خالی کردند و کار کنفرانس ده روزه که باید به زبان انگلیسی و برای دانشمندان خارجی ایراد شود بر دوش دکتر معین افتاد. وی شب و روز به این کار ادامه داد به طوری که حتی شبانهروز فرصت یک استراحت چند ساعته هم نیافت.
سرانجام دکتر معین پس از اتمام کنفرانس و موفقیت چشمگیر آن در روز هشتم آذر 1345 به تهران بازگشت و از آنجا که عاشق کار خویش بود، بدون هیچگونه استراحتی فردای آن روز در حالی که احساس سردرد مختصری میکرد با تنی خسته، روانه دانشگاه شد تا تدریس را ادامه دهد. گویا مقارن ظهر بود که در اتاق استادان گروه ادبیات فارسی، به زمین افتاد و بیهوش شد.
بلافاصله وی را به بیمارستان آریا منتقل و در آنجا بستری کردند. وی با وجود کسالتی که داشت تا چند روز قادر به صحبت بود. بعد از معاینات و مشاهده ضایعه مغزی بنا بر آن شد که از مغز وی عکسبرداری شود و برای این که عکس درست گرفته شود، بایست مغز را به وسیلة نوعی تزریق رنگین میکردند. از همان روز دکتر معین به حالت اغماء فرو رفت.
چون سعی پزشکان ایرانی به جایی نرسید، دو جراح مغز از شوروی و پنج پزشک از انگلستان بر بالین وی حاضر شدند، ولی پس از معاینات اعلام داشتند که ضایعات مغزی شدید است. دکتر معین دیگر هرگز لب به سخن نگشود.
این مرد بزرگ و سخت کوش در سال 1350 خ، در سن 57 سالگی در تهران درگذشت و در آستانة اشرفیه به خاک سپرده شد.