آشوري‌ها

آشوري‌ها

آشور يا آسور، نام سرزمينی قديمي است كه در بخش میانی رود دجله و كوهستان‌هاي مجاور آن قرار داشته که از نام الهة آشور گرفته شده و پايتخت آن، در آغاز، شهر آشور و سپس كالح و بعدها نينوا بوده است. استان میان‌رودان پیش از اسلام آسوریتسان نامیده می‌شد و روزبه پارسی و ابن مقفع از زبان آنان به نام یکی از زبان‌های ایرانی یاد کرده است.

در تاريخ‌ آمده‌ است‌ كه‌ ساميان‌ به‌ دنبال‌ آب‌ و محلی برای سکونت از جنوب‌ شبه‌ جزيرة‌ عربستان‌ به‌ سوي‌ شمال‌ حركت‌ كردند و در اطراف دجله سكني‌ گزيدند. البته‌ تاريخ‌ دقيق‌ اين‌ حركت‌ مشخص‌ نيست‌، اما آثار و شواهد‌ نشان‌ مي‌دهد که اين‌ گروه در اواخر هزارة‌ چهارم‌ پیش از میلاد به‌ میان رودان (بين‌النهرين‌) رسيدند و دنبالة ‌این کوچ عظیم، مدت‌ها از جنوب‌ به‌ طرف‌ شمال‌ ادامه داشت.

آشوري‌ها به سرعت‌ شروع‌ به‌ ساخت و ساز‌ شهرهاي‌ جديد كردند و به تدريج‌ بر پيشرفت‌ آنان‌ در تمام‌ زمينه‌هاي‌ فرهنگي‌ و نظامي‌ افزوده‌ شد. شهر آشور اولين‌ پايگاه‌ آشوري‌ها بود و توسعة‌ قدرت‌ آنان‌ از همين‌ شهر آغاز گردید، به طوري که امپراتوري‌ ميانه‌ آشور را تأسيس‌ كردند و گسترة‌ قدرت‌ آشوري‌ها در زمان‌ فرمانروايي‌ “نيكولته‌ نيتورتا” (1207 ـ 1244 پ‌ م‌) به‌ اوج‌ خود رسيد و آشوري‌ها حاكم‌ مطلق‌ سرتاسر میان رودان شدند.

پس‌ از امپراتوري‌ ميانه‌ آشور، قدرت‌ آشوري‌ها رو به‌ افول گذاشت‌، به طوري که‌ پس از دو يا سه‌ قرن‌ توسط‌ اقوام‌ صحراگرد مورد هجوم و غارت‌ قرار گرفت، تا اينكه‌ به‌ مرور به‌ خودباوري‌ رسيدند و جان‌ دوباره‌ گرفتند و عظمت‌ و شكوه‌ گذشتة خود را بازیافتند و به این ترتیب تمدن‌ بين‌النهرين‌ شكل‌ گرفت.

ويل‌ دورانت‌، در کتاب تاريخ‌ تمدن‌ خود مي‌نویسد: “حكومت‌ آشور بانيپال‌ كه‌ بر منطقة‌ وسيع‌ آشور، بابل‌، ارمنيه‌، سرزمين‌ ماد، فلسطين‌، سوريه‌، فنيقيه‌، سومر، ايلام‌ و مصر سايه‌ انداخته‌ بود، بدون‌ ترديد يكي‌ از بزرگ‌ترين‌ سازمان‌هاي‌ اداري‌ بود كه‌ جهان‌ مديترانه‌ يا خاور نزديك،‌ تا آن‌ زمان‌ به‌ خود ديده‌ بود و تنها حمورابي‌ و نخوطمس‌ سوم‌ بودند كه‌ پیش‌ از آن‌، بدين‌گونه‌ دستگاه‌ اداري‌، آن‌ هم‌ نه‌ شبيه‌ به‌ آن‌، نزديك‌ شده‌ بودند و تنها پس‌ از آن‌، دستگاه‌ اداري‌ پارس،‌ پيش‌ از حملة‌ اسكندر بود كه‌ توانست‌ با آن‌ برابري‌ كند.”

سرانجام‌ امپراتوري‌ قدرتمند آشور، در سال 612 پ م‌، با هجوم‌ متحد مادها و بابِليان،‌ سقوط‌ كرد و قدرت‌ از نينوا به‌ بابِل‌ منتقل‌ شد. اما يك‌ قرن‌ هم طول‌ نكشيد كه‌ بابل‌ نیز سقوط‌ كرد و عصر حكومت‌ يكي‌ از بزرگ‌ترين‌ امپراتوري‌هاي‌ جهان‌ به سر رسيد.

بر اساس شواهد و مدارك موجود، آشوري‌ها، قرن‌ها در فلات ايران سكونت داشته‌اند؛ ليكن نمي‌توان تاريخ دقيق ورود آنان به ايران زمین را مشخص كرد. نمونه‌هایی از اين مهاجرت‌ها را می‌توان به شرح زير نام برد:

تيگلات پلاسر اول (1077 ـ 1015 پ م) در زمان پادشاهی خود بر امپراتوري آشور، چندين بار به سرزمين ماد، مخصوصاً سرزمين‌هاي اطراف درياچة اروميه، لشكركشي كرد و تعدادي از آشوريان را در آنجـا سكني داد.

از سنگ‌نبشته‌اي كه از زمان پادشاهی “سارگن دوم” به دست آمده است، چنین برداشت مي‌شود، كه بين سال‌هاي 721 تا 705 پ م، گروه‌هايي از آشوري‌ها، در فلات ايران و سرزمين ماد اسكان داده شده‌اند. بر اساس همين كتيبه، در آن زمان حدود دويست هزار آشوري در ناحية آذربايجان کنونی، ساكن شدند.

در زمان سناخريب، سرحدون و آشوربانيپال، اسكان آشوري‌ها در ايران ادامه داشت و در زمان پادشاهی شاپور اول (خسرو انوشيروان)، تعداد قابل توجهي از آشوري‌هاي ساكن در شهرهاي روها (ارفه)، انطاكيه و نصيبين، به ايران منتقل و در شهرهاي توس، نيشابور و هرات اسكان داده شدند.

خسروپرويز نيز تعداد قابل توجهي از آشوری‌هاي سوريه و فلسطين را به ايران انتقال داد. پس از تصرف شهر (ارفه) به وسيلة رومي‌ها و آزار مسيحيان آشوري ساكن در اين منطقه، تعداد بیشتری از آنان به نصيبين و ساير شهرهاي ايران، پناهنده شدند و مدرسة ارفه كه به وسيلة رومي‌ها تعطيل شده بود، جزو قلمرو ايران درآمد.

در زمان خلافت عمر، همة آشوری‌هاي شهر كوفه به جزاير و سواحل جنوبي خليج فارس كوچ داده شدند و بدين ترتيب، تعداد قابل توجهي از آشوري‌ها در صفحات جنوبي ايران سكونت گزيدند.

آخرين موج مهاجرت آشوري‌ها به ايران در قرن بيستم و در سال‌هاي اولية جنگ جهاني اول صورت گرفت و آن زماني بود كه عثمانيان پس از كشتار عظيم ارامنه و آشوري‌هاي تركيه، ایلات آشوري را با كسب اجازه از وليعهد ايران به مناطق خوي، سلماس و اروميه كوچ دادند. بر اساس شواهد و مدارك به دست آمده از گورها و كليساهاي تاريخي، مي‌توان گفت كه اسكان آشوري‌ها در ايران با تاريخ اين سرزمين آمیخته بوده است. واقعيت اين است كه آشوري‌ها پس از سقوط امپراتوري خود در بين‌النهرين، جزئي از ملت ايران شده و با مردم اين سرزمين سرنوشت مشترك داشته‌اند.

آشوري‌ها از بدو پيدايش مسيحيت (در قرن اول تا سوم ميلادي) به اين دين روي آوردند. روايات متعددي نيز در مورد نحوه و زمان مسيحي شدن آشوري‌ها به طور دسته جمعي وجود دارد كه به شهر ارفه يا اُدِسا كه يكي از مراكز مهم سياسي، مذهبي و علمي آشوري‌ها بود، مربوط است.

بنا به روايات آشوري، در زمان حيات مسيح، “آبكار پنجم” پادشاه دولت ارفه، از یک بيماري لاعلاج رنج مي‌برد؛ در همين زمان، اخبار مربوط به معجزات شفابخش حضرت مسيح به گوش پادشاه رسيد و به همين لحاظ پيكی به جانب آن حضرت فرستـاد و ايشان را دعوت كرد كه به شهر او بيايد و علاوه بـر آنكه به دور از آزار يهوديـان، می‌تواند به تبليغ دين خـود بپردازد، وی را نيز شفا دهد. حضرت مسيح در پاسخ به پادشاه نوشت: “من رسالتي از جانب خدا دارم كه موعد اتمام آن فرا رسيده است و با آنكه از تو سپاس دارم، اما نمي‌توانم نزد تو بيايم؛ ليكن يكي از پيروانم را به سوي تو خواهم فرستاد تا هم تو را شفا دهد و هم مردم شهر تو را به این دين راستين هدايت كند.” بدين ترتيب در حدود سال‌هاي اول ميلادي يكي از فرستادگان، به نام “ادي” يا “تدئوس” به اُدِسا اعزام شد و آبكار را شفا داد و پس از آن، بیشتر مردم شهر اَرفه به دين مسيح گرويدند.

نخستين كليساي شرق آشوري در شهر ارفه (رها يا ادسا)، به وسيلة اين شخص تأسيس شد و آن را “كليساي شرق” يا “كليساي پارسيان” نام گذاشتند و قرن‌ها به وسيلة اين كليسا، به تبليغ مسيحيت و گسترش علوم و فنون، همت گماشتند. ارفه از زمان تأسيس این كليسا، فعالانه در امر گسترش مسيحيت شركت كرد و نخستين مدرسة تربيت مسيحيان و تحقيق در فلسفة مسيحيت و ساير علوم و فنون، به نام مدرسة پارسيان همه ساله تعداد قابل توجهي دانش آموختند، تربيت مي‌كرد و به اقصي نقاط ايران و جهان آن روز، براي بشارت و تبلیغ مسيحيت، تـأسيس مدارس، كليساها، بيمارستان‌ها و ساير مراكز علمي و مذهبي مي‌فرستاد. مدرسة ارفه به منزلة پلي بود ميان اعتقادات مسيحيان شرق و غرب كه بين فلسفة يونان، روم و شرق رابطه برقرار می‌کرد.

آشوري‌ها نيز همانند ارامنه، فرقه‌های مختلفي دارند كه عبارتند از:

كليساي شرق آشوري: اين كليسا با نام‌هاي ديگر، مانند “كليساي يعقوبي” و “كليساي نسطوري” نيز نامیده مي‌شود. اين كليسا، مدعي است كه بر اساس تعاليم مستقيم و سنت دست نخوردة صدر مسيحيت، تشكيل شـده و در طول تاريخ، بدون تغيير و تحول اساسي، همچنان استقلال خود را در برابر كليساهاي خارج و مكاتب مختلف مسيحيت، حفظ کرده است. پيروان اين كليسای آشوري در سراسر جهان پراكنده‌اند؛ بيشترين پيروان اين كليسا در ايران، عراق، سوريه، لبنان، تركيه، هند، امريكا و کشورهای اروپايي زندگي مي‌كنند.

كليسای كاتوليك (كلداني آشوري): اين كليسا پس از تشكيل كليساي شرق آشوري، تأسيس شد و اگر چه خود را در شمار كليساهاي سنتي و قديمي قرار مي‌دهد؛ اما از لحاظ برخي اعتقادات خاص مربوط به شخصيت حضرت مريم و تعبيرات مربوط به اقنوم (اصلیت) و شخصيت حضرت مسيح، با كليساي شرق و مكتب اُرتدكس اختلاف اساسي دارد.

كليساي اِنجيلي آشوري: اين كليسا از فرقه‌های پروتستان است و در نيمة اول قرن نوزدهم ميلادي توسط مبلغان مذهبي امريكايي در ايران تأسيس شد. اين كليسا تا چندي پيش، تحت نظر اتحادية كليساهاي پروتستان ايران اداره مي‌شد؛ ولي در حال حاضر، به صورت مستقل اداره مي‌شود و مركز آن نيز در تهران قرار دارد.

كليساي جماعت خدا يا برادران آشوري (پنطيكاستي): اين كليسا از شعبه‌هاي كليساي پروتستان است كه نخست در آمريكا پديد آمد و سپس توسط “كشيش اندريوس اورشان” كه از آشوريان ايراني مقيم امريكا بود، در سال 1910 م، در ايران تأسيس شد.

دوران طلايي آشوريان ايران در عرصة علم و دانش مربوط به سال‌هاي پیش از اسلام و چند سده پس از آن است كه آشوريان بيشترين تحصيل­كردگان و دانشمندان را در جوامع ايران آن روزگار داشتند؛ از ميان آنان مترجمان عاليقدري برخاستند كه كتب علمي و فلسفي و به‌طوركلي علوم متداول آن زمان اروپا را از زبان يوناني به زبان سرياني و سپس عربي ترجمه كردند و موجبات انتقال علوم يوناني را به جهان اسلام فراهم ساختند.آن‌ها در بيمارستان‌ها و مدارس طب، از جمله “جندي شاپور”به مدت چهارصد سال کار کردند. نام ده‌ها تن از آنان به عنوان مترجم، مؤلف، پزشك و معلم مدارس عالي، در متون مختلف آورده شده است.

پس از كشتارهاي هولناك آشوريان به دست عوامل غازان‌خان و تيمور، اين قوم در كوهستان‌ها متواري شدند که اين سرگرداني تا يكي دو قرن ادامه داشت. اين رويداد چنان آشوريان را به قهقرا كشاند كه پس از بازگشت از مناطق كوهستاني، فقط روحانيان باسواد بودند. اين افراد، كه به تربيت جوانان همت گماشتند، صاحب مجموعة كوچكي از كتاب‌هاي خطي بودند كه خود تهيه مي‌كردند. فقر و بي‌سوادي آشوريان در تمام طول سده‌هاي پانزدهم تا هجدهم میلادی، ادامه داشت. در قرن نوزدهم مدارس متعدد ايجاد شد و دانش و فرهنگ توسعه يافت. نخستين چاپخانة بزرگ و مجهز به منظور چاپ كتاب به زبان آشوري در 7 نوامبر 1840 م، وارد اروميه شد و چون با ورود متخصص چاپ همراه بود، بلافاصله دستگاه‌هاي آن نصب گرديد و در 21 نوامبر همان سال، رسماً آغاز به کار كرد و نخستين محصول آن، دعايي بود كه بر روي قطعات مقوا به‌زبان آشوري قديم،چاپ و ميان مردم توزيع شد.

در حال حاضر آشوریان در ایران مانند ساير گروه‌هاي‌ نژادي‌ و دینی رسمي‌؛ زبان‌، آداب‌ و رسوم‌، مذهب‌ و سنن‌ خود را كه‌ ضامن‌ بقای قوميت‌ آنان‌ است،‌ حفظ‌ کرده و در ميان‌ جامعة‌ خود، آزادانه‌ اشاعه‌ می‌دهند. اصل‌ سيزدهم‌ قانون‌ اساسي ایران،‌ اين‌ آزادي‌ را به وضوح‌ و صراحت‌ تمام،‌ براي‌ اقليت‌هاي‌ مذهبي‌ ايران‌ تضمين‌ مي‌كند؛که آشوريان‌ نيز از این امتيازات‌ استفاده‌ می‌كنند.

تدريس زبان آشوري، يعني آنچه در سراسر خاورميانه و كشورهاي همسايه ممنوع شده‌، در مدارس اختصاصي آشوريان ايران آزاد است. برپايي مراسم و آيين‌هاي ديني و مذهبي در كليساهاي چهارگانة آشوري در ایران، از مفاخر جامعة آشوري است. آيين‌هايي مانند انجام مراسم قرباني مقدس، يا عشاي رباني براي كودكان و آمـوزش تعليمات ديني در مدارس و كليساهاي آشـوري، با نظم و شكوهی خـاص برگزار مي‌شود.

آشوري‌ها، داراي بیش از 90 كليساي تاريخي باقي‌مانده از نخستين سال‌هاي پذيرش مسيحيت هستند كه هنوز در روستاهايي كه برخي از آن‌ها فاقد حتي يك خانوادة آشوري هستند، حفظ و نگهداري مي‌شود و همه ساله نيز در آن مكان‌ها مراسم خاص و باستاني برپا مي‌شود. آشوري‌های ايران، داراي يك نماينده در مجلس شوراي اسلامي هستند.


آشور يا آسور، نام سرزمينی قديمي است كه در بخش میانی رود دجله و كوهستان‌هاي مجاور آن قرار داشته که از نام الهة آشور گرفته شده و پايتخت آن، در آغاز، شهر آشور و سپس كالح و بعدها نينوا بوده است. استان میان‌رودان پیش از اسلام آسوریتسان نامیده می‌شد و روزبه پارسی و ابن مقفع از زبان آنان به نام یکی از زبان‌های ایرانی یاد کرده است.
در تاريخ‌ آمده‌ است‌ كه‌ ساميان‌ به‌ دنبال‌ آب‌ و محلی برای سکونت از جنوب‌ شبه‌ جزيرة‌ عربستان‌ به‌ سوي‌ شمال‌ حركت‌ كردند و در اطراف دجله سكني‌ گزيدند. البته‌ تاريخ‌ دقيق‌ اين‌ حركت‌ مشخص‌ نيست‌، اما آثار و شواهد‌ نشان‌ مي‌دهد که اين‌ گروه در اواخر هزارة‌ چهارم‌ پیش از میلاد به‌ میان رودان (بين‌النهرين‌) رسيدند و دنبالة ‌این کوچ عظیم، مدت‌ها از جنوب‌ به‌ طرف‌ شمال‌ ادامه داشت.
آشوري‌ها به سرعت‌ شروع‌ به‌ ساخت و ساز‌ شهرهاي‌ جديد كردند و به تدريج‌ بر پيشرفت‌ آنان‌ در تمام‌ زمينه‌هاي‌ فرهنگي‌ و نظامي‌ افزوده‌ شد. شهر آشور اولين‌ پايگاه‌ آشوري‌ها بود و توسعة‌ قدرت‌ آنان‌ از همين‌ شهر آغاز گردید، به طوري که امپراتوري‌ ميانه‌ آشور را تأسيس‌ كردند و گسترة‌ قدرت‌ آشوري‌ها در زمان‌ فرمانروايي‌ “نيكولته‌ نيتورتا” (1207 ـ 1244 پ‌ م‌) به‌ اوج‌ خود رسيد و آشوري‌ها حاكم‌ مطلق‌ سرتاسر میان رودان شدند.
پس‌ از امپراتوري‌ ميانه‌ آشور، قدرت‌ آشوري‌ها رو به‌ افول گذاشت‌، به طوري که‌ پس از دو يا سه‌ قرن‌ توسط‌ اقوام‌ صحراگرد مورد هجوم و غارت‌ قرار گرفت، تا اينكه‌ به‌ مرور به‌ خودباوري‌ رسيدند و جان‌ دوباره‌ گرفتند و عظمت‌ و شكوه‌ گذشتة خود را بازیافتند و به این ترتیب تمدن‌ بين‌النهرين‌ شكل‌ گرفت.
ويل‌ دورانت‌، در کتاب تاريخ‌ تمدن‌ خود مي‌نویسد: “حكومت‌ آشور بانيپال‌ كه‌ بر منطقة‌ وسيع‌ آشور، بابل‌، ارمنيه‌، سرزمين‌ ماد، فلسطين‌، سوريه‌، فنيقيه‌، سومر، ايلام‌ و مصر سايه‌ انداخته‌ بود، بدون‌ ترديد يكي‌ از بزرگ‌ترين‌ سازمان‌هاي‌ اداري‌ بود كه‌ جهان‌ مديترانه‌ يا خاور نزديك،‌ تا آن‌ زمان‌ به‌ خود ديده‌ بود و تنها حمورابي‌ و نخوطمس‌ سوم‌ بودند كه‌ پیش‌ از آن‌، بدين‌گونه‌ دستگاه‌ اداري‌، آن‌ هم‌ نه‌ شبيه‌ به‌ آن‌، نزديك‌ شده‌ بودند و تنها پس‌ از آن‌، دستگاه‌ اداري‌ پارس،‌ پيش‌ از حملة‌ اسكندر بود كه‌ توانست‌ با آن‌ برابري‌ كند.”
سرانجام‌ امپراتوري‌ قدرتمند آشور، در سال 612 پ م‌، با هجوم‌ متحد مادها و بابِليان،‌ سقوط‌ كرد و قدرت‌ از نينوا به‌ بابِل‌ منتقل‌ شد. اما يك‌ قرن‌ هم طول‌ نكشيد كه‌ بابل‌ نیز سقوط‌ كرد و عصر حكومت‌ يكي‌ از بزرگ‌ترين‌ امپراتوري‌هاي‌ جهان‌ به سر رسيد.
بر اساس شواهد و مدارك موجود، آشوري‌ها، قرن‌ها در فلات ايران سكونت داشته‌اند؛ ليكن نمي‌توان تاريخ دقيق ورود آنان به ايران زمین را مشخص كرد. نمونه‌هایی از اين مهاجرت‌ها را می‌توان به شرح زير نام برد:
تيگلات پلاسر اول (1077 ـ 1015 پ م) در زمان پادشاهی خود بر امپراتوري آشور، چندين بار به سرزمين ماد، مخصوصاً سرزمين‌هاي اطراف درياچة اروميه، لشكركشي كرد و تعدادي از آشوريان را در آنجـا سكني داد.
از سنگ‌نبشته‌اي كه از زمان پادشاهی “سارگن دوم” به دست آمده است، چنین برداشت مي‌شود، كه بين سال‌هاي 721 تا 705 پ م، گروه‌هايي از آشوري‌ها، در فلات ايران و سرزمين ماد اسكان داده شده‌اند. بر اساس همين كتيبه، در آن زمان حدود دويست هزار آشوري در ناحية آذربايجان کنونی، ساكن شدند.
در زمان سناخريب، سرحدون و آشوربانيپال، اسكان آشوري‌ها در ايران ادامه داشت و در زمان پادشاهی شاپور اول (خسرو انوشيروان)، تعداد قابل توجهي از آشوري‌هاي ساكن در شهرهاي روها (ارفه)، انطاكيه و نصيبين، به ايران منتقل و در شهرهاي توس، نيشابور و هرات اسكان داده شدند.
خسروپرويز نيز تعداد قابل توجهي از آشوری‌هاي سوريه و فلسطين را به ايران انتقال داد. پس از تصرف شهر (ارفه) به وسيلة رومي‌ها و آزار مسيحيان آشوري ساكن در اين منطقه، تعداد بیشتری از آنان به نصيبين و ساير شهرهاي ايران، پناهنده شدند و مدرسة ارفه كه به وسيلة رومي‌ها تعطيل شده بود، جزو قلمرو ايران درآمد.
در زمان خلافت عمر، همة آشوری‌هاي شهر كوفه به جزاير و سواحل جنوبي خليج فارس كوچ داده شدند و بدين ترتيب، تعداد قابل توجهي از آشوري‌ها در صفحات جنوبي ايران سكونت گزيدند.
آخرين موج مهاجرت آشوري‌ها به ايران در قرن بيستم و در سال‌هاي اولية جنگ جهاني اول صورت گرفت و آن زماني بود كه عثمانيان پس از كشتار عظيم ارامنه و آشوري‌هاي تركيه، ایلات آشوري را با كسب اجازه از وليعهد ايران به مناطق خوي، سلماس و اروميه كوچ دادند. بر اساس شواهد و مدارك به دست آمده از گورها و كليساهاي تاريخي، مي‌توان گفت كه اسكان آشوري‌ها در ايران با تاريخ اين سرزمين آمیخته بوده است. واقعيت اين است كه آشوري‌ها پس از سقوط امپراتوري خود در بين‌النهرين، جزئي از ملت ايران شده و با مردم اين سرزمين سرنوشت مشترك داشته‌اند.
آشوري‌ها از بدو پيدايش مسيحيت (در قرن اول تا سوم ميلادي) به اين دين روي آوردند. روايات متعددي نيز در مورد نحوه و زمان مسيحي شدن آشوري‌ها به طور دسته جمعي وجود دارد كه به شهر ارفه يا اُدِسا كه يكي از مراكز مهم سياسي، مذهبي و علمي آشوري‌ها بود، مربوط است.
بنا به روايات آشوري، در زمان حيات مسيح، “آبكار پنجم” پادشاه دولت ارفه، از یک بيماري لاعلاج رنج مي‌برد؛ در همين زمان، اخبار مربوط به معجزات شفابخش حضرت مسيح به گوش پادشاه رسيد و به همين لحاظ پيكی به جانب آن حضرت فرستـاد و ايشان را دعوت كرد كه به شهر او بيايد و علاوه بـر آنكه به دور از آزار يهوديـان، می‌تواند به تبليغ دين خـود بپردازد، وی را نيز شفا دهد. حضرت مسيح در پاسخ به پادشاه نوشت: “من رسالتي از جانب خدا دارم كه موعد اتمام آن فرا رسيده است و با آنكه از تو سپاس دارم، اما نمي‌توانم نزد تو بيايم؛ ليكن يكي از پيروانم را به سوي تو خواهم فرستاد تا هم تو را شفا دهد و هم مردم شهر تو را به این دين راستين هدايت كند.” بدين ترتيب در حدود سال‌هاي اول ميلادي يكي از فرستادگان، به نام “ادي” يا “تدئوس” به اُدِسا اعزام شد و آبكار را شفا داد و پس از آن، بیشتر مردم شهر اَرفه به دين مسيح گرويدند.
نخستين كليساي شرق آشوري در شهر ارفه (رها يا ادسا)، به وسيلة اين شخص تأسيس شد و آن را “كليساي شرق” يا “كليساي پارسيان” نام گذاشتند و قرن‌ها به وسيلة اين كليسا، به تبليغ مسيحيت و گسترش علوم و فنون، همت گماشتند. ارفه از زمان تأسيس این كليسا، فعالانه در امر گسترش مسيحيت شركت كرد و نخستين مدرسة تربيت مسيحيان و تحقيق در فلسفة مسيحيت و ساير علوم و فنون، به نام مدرسة پارسيان همه ساله تعداد قابل توجهي دانش آموختند، تربيت مي‌كرد و به اقصي نقاط ايران و جهان آن روز، براي بشارت و تبلیغ مسيحيت، تـأسيس مدارس، كليساها، بيمارستان‌ها و ساير مراكز علمي و مذهبي مي‌فرستاد. مدرسة ارفه به منزلة پلي بود ميان اعتقادات مسيحيان شرق و غرب كه بين فلسفة يونان، روم و شرق رابطه برقرار می‌کرد.
آشوري‌ها نيز همانند ارامنه، فرقه‌های مختلفي دارند كه عبارتند از:
كليساي شرق آشوري: اين كليسا با نام‌هاي ديگر، مانند “كليساي يعقوبي” و “كليساي نسطوري” نيز نامیده مي‌شود. اين كليسا، مدعي است كه بر اساس تعاليم مستقيم و سنت دست نخوردة صدر مسيحيت، تشكيل شـده و در طول تاريخ، بدون تغيير و تحول اساسي، همچنان استقلال خود را در برابر كليساهاي خارج و مكاتب مختلف مسيحيت، حفظ کرده است. پيروان اين كليسای آشوري در سراسر جهان پراكنده‌اند؛ بيشترين پيروان اين كليسا در ايران، عراق، سوريه، لبنان، تركيه، هند، امريكا و کشورهای اروپايي زندگي مي‌كنند.
كليسای كاتوليك (كلداني آشوري): اين كليسا پس از تشكيل كليساي شرق آشوري، تأسيس شد و اگر چه خود را در شمار كليساهاي سنتي و قديمي قرار مي‌دهد؛ اما از لحاظ برخي اعتقادات خاص مربوط به شخصيت حضرت مريم و تعبيرات مربوط به اقنوم (اصلیت) و شخصيت حضرت مسيح، با كليساي شرق و مكتب اُرتدكس اختلاف اساسي دارد.
كليساي اِنجيلي آشوري: اين كليسا از فرقه‌های پروتستان است و در نيمة اول قرن نوزدهم ميلادي توسط مبلغان مذهبي امريكايي در ايران تأسيس شد. اين كليسا تا چندي پيش، تحت نظر اتحادية كليساهاي پروتستان ايران اداره مي‌شد؛ ولي در حال حاضر، به صورت مستقل اداره مي‌شود و مركز آن نيز در تهران قرار دارد.
كليساي جماعت خدا يا برادران آشوري (پنطيكاستي): اين كليسا از شعبه‌هاي كليساي پروتستان است كه نخست در آمريكا پديد آمد و سپس توسط “كشيش اندريوس اورشان” كه از آشوريان ايراني مقيم امريكا بود، در سال 1910 م، در ايران تأسيس شد.
دوران طلايي آشوريان ايران در عرصة علم و دانش مربوط به سال‌هاي پیش از اسلام و چند سده پس از آن است كه آشوريان بيشترين تحصيل¬كردگان و دانشمندان را در جوامع ايران آن روزگار داشتند؛ از ميان آنان مترجمان عاليقدري برخاستند كه كتب علمي و فلسفي و به‌طوركلي علوم متداول آن زمان اروپا را از زبان يوناني به زبان سرياني و سپس عربي ترجمه كردند و موجبات انتقال علوم يوناني را به جهان اسلام فراهم ساختند.آن‌ها در بيمارستان‌ها و مدارس طب، از جمله “جندي شاپور”به مدت چهارصد سال کار کردند. نام ده‌ها تن از آنان به عنوان مترجم، مؤلف، پزشك و معلم مدارس عالي، در متون مختلف آورده شده است.
پس از كشتارهاي هولناك آشوريان به دست عوامل غازان‌خان و تيمور، اين قوم در كوهستان‌ها متواري شدند که اين سرگرداني تا يكي دو قرن ادامه داشت. اين رويداد چنان آشوريان را به قهقرا كشاند كه پس از بازگشت از مناطق كوهستاني، فقط روحانيان باسواد بودند. اين افراد، كه به تربيت جوانان همت گماشتند، صاحب مجموعة كوچكي از كتاب‌هاي خطي بودند كه خود تهيه مي‌كردند. فقر و بي‌سوادي آشوريان در تمام طول سده‌هاي پانزدهم تا هجدهم میلادی، ادامه داشت. در قرن نوزدهم مدارس متعدد ايجاد شد و دانش و فرهنگ توسعه يافت. نخستين چاپخانة بزرگ و مجهز به منظور چاپ كتاب به زبان آشوري در 7 نوامبر 1840 م، وارد اروميه شد و چون با ورود متخصص چاپ همراه بود، بلافاصله دستگاه‌هاي آن نصب گرديد و در 21 نوامبر همان سال، رسماً آغاز به کار كرد و نخستين محصول آن، دعايي بود كه بر روي قطعات مقوا به‌زبان آشوري قديم،چاپ و ميان مردم توزيع شد.
در حال حاضر آشوریان در ایران مانند ساير گروه‌هاي‌ نژادي‌ و دینی رسمي‌؛ زبان‌، آداب‌ و رسوم‌، مذهب‌ و سنن‌ خود را كه‌ ضامن‌ بقای قوميت‌ آنان‌ است،‌ حفظ‌ کرده و در ميان‌ جامعة‌ خود، آزادانه‌ اشاعه‌ می‌دهند. اصل‌ سيزدهم‌ قانون‌ اساسي ایران،‌ اين‌ آزادي‌ را به وضوح‌ و صراحت‌ تمام،‌ براي‌ اقليت‌هاي‌ مذهبي‌ ايران‌ تضمين‌ مي‌كند؛که آشوريان‌ نيز از این امتيازات‌ استفاده‌ می‌كنند.
تدريس زبان آشوري، يعني آنچه در سراسر خاورميانه و كشورهاي همسايه ممنوع شده‌، در مدارس اختصاصي آشوريان ايران آزاد است. برپايي مراسم و آيين‌هاي ديني و مذهبي در كليساهاي چهارگانة آشوري در ایران، از مفاخر جامعة آشوري است. آيين‌هايي مانند انجام مراسم قرباني مقدس، يا عشاي رباني براي كودكان و آمـوزش تعليمات ديني در مدارس و كليساهاي آشـوري، با نظم و شكوهی خـاص برگزار مي‌شود.
آشوري‌ها، داراي بیش از 90 كليساي تاريخي باقي‌مانده از نخستين سال‌هاي پذيرش مسيحيت هستند كه هنوز در روستاهايي كه برخي از آن‌ها فاقد حتي يك خانوادة آشوري هستند، حفظ و نگهداري مي‌شود و همه ساله نيز در آن مكان‌ها مراسم خاص و باستاني برپا مي‌شود. آشوري‌های ايران، داراي يك نماينده در مجلس شوراي اسلامي هستند.

اشتراک گذاری مقاله : Array
نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *