ملوک شبانکاره
ملوك شبانكاره (448-756 ق)
بزرگان شبانكاره و طوايف وابسته به آن، ظاهراً از قبايل كُرد، شبانپيشه، جنگاور و به احتمال زياد شيعي و متمايل به اسماعيليان بودهاند. آنها در اواخر حكومت ديلميان، بر قدرت و اعتبار خود از نظر سياسي افزودند و پس از يك دوره زدوخورد در زمان غزنويان، بالاخره بخش عمدهاي از اين طايفه در حوالي دارابگرد فارس، ساكن شدند.
سرزمين شبانكاره بين فارس، كرمان و خليج فارس قرار داشت و مرکز آن ایگ یا ایج بود. طوايف شبانكاره در اين سرزمين، در دورة تسلط سلجوقيان بر ايران و اتابكان بر فارس، قدرت و اعتباري به دست آورده و سكونتگاههايي براي خود ترتيب دادند. يكي از شبانكاريان به نام “فضلويه حسنويه” (فضل ابن علي ابن حسن ابن ايوب)، با آخرين پادشاه آل بويه به جنگ پرداخت و توانست او را شكست دهد و فارس را تحت حكومت خود درآورد.
قطبالدّين مبارز (يكي از وارثان حكومت فضلويه)، اميري عادل و دادگر بود. پس از او پسرش “ملك مظفرالدّين محمد” به پادشاهي رسيد؛ او مردي فاضل، شاعر، دانشپرور، شعردوست، سخن سنج و لايق بود. حدود سرزمين شبانكاره در زمان حكومت او، از جنوب تا هرمز و خليج فارس گسترش يافت. همزمان با او، “ابوبكر سعد ابن زنگي” نيز حكمراني ميكرد. پس از مرگ اين دو امير ادبپرور ايران، اغتشاش و ناامني بر سرزمين فارس و كرمان سايه افكند.
هنگامي كه مغولان بر همه جاي ايران نفوذ كردند، سرزمين شبانكاره نيز مانند ساير مناطق ايرانينشين آسيب فراواني ديد و شاهان و اميران آن به صورت حكام و واليان مغول درآمدند.
پس از مدتي زمان سقوط دولت شبانكاره نيز فرا رسيد. مردم آن سرزمين كه در ابتدا به علت قرار گرفتن قدرت سياسي شبانكاره در مقابل تركان و پس از آن به علت حفظ موقعيت فارس در برابر مغولان به آنان روي آورده بودند، به مرور از ايشان برگشتند و در نتيجه كشمكش در داخل طايفة شبانكاره شـروع شد و اميران هر كدام چند صباحي حكومت كردند، ولي نتوانستند استحكام نسبي سابق حكومت شبانكاره را حفظ كنند و در نهايت در سال 756 ق، منقرض شدند.