تاریخ و پیشینه زبان پارسی

تاریخ و پیشینه زبان پارسی

شِـّکر شـکـن شـونـد هـمه طوطيان هـند

 زيــن قــند پارسی که به بنگالـه می‌رود

برای درک بیشتر و بهتر اثر شاعران و نویسندگان برجسته و بی‌مانند این سرزمین پر هنر، لازم است که ابتدا بدانیم زبان، چه مسیری را طی کرده تا به شكل کنونی درآمده و شاعران و نویسندگان ما چگونه از آن استفاده کرده‌اند، زیرا در هر دوره، زبان کاربرد و درخشش خاص خود را داشته است.

زبان، اصلی‌ترین شاخص فرهنگی است که نقش اساسی در تکامل فرهنگ داشته و در اثر روابط اجتماعی به وجود آمده و سپس بوسیلۀ آن آداب و رسوم، از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. زبان در ابتدا آواهایی ساده و بسیار محدود بوده است که توسط انسان‌های اولیه و برای برقراری ارتباط میان آن‌ها ابداع شده بود. کم کم به دلیل پیچده‌تر شدن و گسترش مناسبات اجتماعی، برای ارتباط بهتر و روان‌تر با یکدیگر از آواها، کلماتی ساختند و به صورت قراردادی شفاهی از آن استفاده کردند و این واژه‌ها به مرور سالیان اضافه شد و تغییراتی کرد. در گذشته هرچه بزرگان استفاده می‌کردند درست و فصیح شمرده می‌شد و هرچه با آن اختلاف داشت، عامیانه و غلط به حساب می‌آمد. رومیان این روش را از دانشمندان اسکندریه آموختند و در زبان خود تطبیق دادند و آن را «گرامر» نامیدند که تا کنون نیز به همین نام خوانده می‌شود، از زبان لاتین به اروپاییان منتقل شد و مبنای علمی پیدا کرد. در قرن چهارم پیش از میلاد، ارسطو، که او را باید اولین دستورنویس غربی نامید، شالودۀ دستور زبانی را نهاد که بعدها به وسیله یونانیان دیگر، گسترش یافت و از طریق رومیان در غرب اروپا رواج یافت و الگوی دستورنویسی برای زبان‌های آن سامان شد به طوری که امروز پس از گذشت بیست و چند قرن، هنوز اصول و تقسیمات آن همواره با ترجمۀ لاتینی اصطلاحات آن در بیشتر مدارس مغرب زمین آموزش داده می‌شود. این همان دستور زبانی است که زبان شناسان به آن دستور سنتی (Traditional grammar) می‌گویند.

در مشرق نیز ابتدا هندیان این قواعد را مبتنی بر کتاب ودا قرار دادند تا از این طریق بتوانند زبان مذهبی خود را حفظ کنند. کم کم در تمام قبایل اینگونه شد که یک زبان، رسمی شد و بزرگان دیگر زبان‌ها را هیچ می‌انگاشتند. صورت‌های دیگری نیز متداول بود، مثلاً در روستاهای مختلف به انواع متفاوتی از زبان گفتگو می‌کردند که عالمان و بزرگان صرف و نحو تا یکی دو قرن، پیش این زبان‌ها را فاسد می‌دانستند. به همین طریق زبان رسمی هر منطقه و حکومت به وجود آمد.

ایرانیان، در ابتدا کمتر به مطالعۀ زبان خود رغبت نشان می‌دادند، زیرا زبان عربی که در ایران نیز متداول شده بود، قرن‌ها زبانی بود که فرهنگ اسلامی را در برداشت و از پشتوانۀ مذهبی محکمی نیز برخوردار بود، اگر چه از آن میان زبان‌شناسانی چون «سیبویه» برخاست که در اثر معروف خود الکتاب در قرن دوم هجری اساس صرف و نحو عربی را تدوین کرد. در واقع فکر تدوین قواعد زبان پارسی، مستقل از عربی، تازه است و عمر آن به صد سال نمی‌رسد. «جلال‌الدّین همایی» می‌نویسد: «در عصر اخیر برخی از متفکرین متوجه شده‌اند که زبان پارسی هم باید استقلال صرف و نحو مدون داشته باشد اما چون همت‌ها رو به پستی داشت چنـدان رنج تحمل نکردند. از قدما هم نمونۀ کاملی جز کتب صرف و نحو عربی نبود، از این جهت به همین قناعت کردند که کتب صرف و نحو عربی را ترجمۀ ناقص کنند و نام آن را صرف و نحو پارسی بگذارند.»

«میرزا حبیب اصفهانی» را به حق باید اولین دستورنویس پارسی دانست. نخستین کسی که کلمۀ دستور را برای قواعد زبان پارسی اختیار کرده و قواعد پارسی را از عربی جدا ساخته و پا را از دایرۀ ترجمه و تقلید عربی قدیم بیرون نهاده و برای زبان پارسی تا آنجا که می‌توانسته اصول و قواعدی مرتب نموده است. او دو کتاب در این زمینه نگاشته: یکی «دستور سخن» که در سال 1251 خ در استامبول انتشار یافت و دیگری تلخیص آن به نام «دبستان سخن» که در سال 1269 خ در همان شهر منتشر شد. از آنجاییکه میرزا حبیب سالیان دراز در استامبول معلم زبان و ادبیات پارسی بوده و علاوه بر زبان‌های ترکی و عربی، فرانسه را نیز خوب می‌دانسته برای اولین بار پاره‌ای از شیوه‌های دستور نویسی اروپاییان را در کتاب‌های دستور خود وارد کرده است.

از نظر تاریخی، پس از میرزا حبیب اصفهانی، باید از «میرزا عبدالعظیم‌خان قریب» نام برد؛ کاری که میرزا حبیب اصفهانی آغاز کرده بود، او دنبال کرد. با سه دوره دستور زبان پارسی که او نوشت، سنت دستورنویسی در ایران رونق گرفت. دستور زبان او که سالیان دراز در مدارس تدریس می‌شد، راهی را گشود که دستورنویسان بعدی در ایران کم و بیش از همان راه رفتند. پس از قریب کلمه «دستور» که اول بار میرزا حبیب آن را به کار برده بود، در مقابل کلمه فرنگی «گرامر» پذیرفته شد و امروز نیز به همان معنی به کار می‌رود. میرزا حبیب دستورنویسی پارسی را از زیر نفوذ عربی بیرون آورد و به آن رنگ غربی داد. قریب این راه را دنبال کرد و آگاهانه از دستورهای فرنگی تقلید کرد. او عنوان کتاب خود را «دستور زبان پارسی: با اسلوب و السنه» مغرب زمین گذاشت.

بعد از دستور قریب، باید از دستور چهار استاد یعنی «بهار، فروزانفر، همایی و رشید یاسمی» نام برد. این دستورها و همچنین دستورهای متداول غربی، علی‌رغم تفاوت‌هایی که بین خود دارند دارای اصول مشترکی هستند که به اعتبار آن اصول می‌توان همه را در یک طبقه قرار داد. زبان‌شناسان اصطلاح دستور زبان سنتی را برای نامیدن این طبقه به کار برده‌اند.

تحولات فراوانی در طول زمان، در زبان رخ داده است که شامل تحول در ساخت کلمات (صرفی)؛ تحول در نحوۀ رابطۀ کلمات در جمله (نحوی)؛ تحول در واک‌ها؛ تحول الفاظ و تحول معانی می‌شود.

برخی از دلایل تغییرات در زبان عبارتند از: متروک شدن کلمات بر اثر مرور زمان که از وسیلۀ مورد نظر استفاده نمی‌شود یا نوع استفاده از آن وسیله تغییر کرده است. مانند امشاسپند و یزشن، که مربوط به دین زرتشت است و مسلمانان از آن استفاده نمی‌کنند، یا ابزارهای جنگی مانند برگستوان یا اصطلاح اداری دیوان عرض که اکنون متروک شده است. همینطور نام لباس‌هایی که اکنون استفاده نمی‌شود، مانند جبه، موزه، کلیجه.

برخی مواقع نیز اعتقادات خرافی باعث متروک شدن بعضی از کلمات می‌شود مانند: گرگ در آذربایجان که اکنون به آن «قورت» می‌گویند یا جن که «از ما بهتران» نامیده می‌شود. گاهی نیز پیشرفت جامعه و مفاهیم جدید، کلمات جدید می‌آفریند، مانند کامپیوتر و هواپیما که در گذشته وجود نداشته‌اند. برخی از کلمات نیز مفهومشان تغییر کرده است، مانند کلمۀ چراغ که معنای آن در گذشته یادآور چراغ‌های گردسوز و فیتیله‌ای بوده ولی اکنون معنای متفاوتی دارد و بیانگر چراغ‌های برقی است.

قديم‌ترين كتاب دستور زبان، كتابي است كه «پانيني»، دستورنويس هندي، در قرن چهارم پيش از ميلاد، براي زبان سانسكريت نوشته است. فيلسوفان يونانی، همچون افلاطون و ارسطو نيز اثراتی در زمينة زبان‌شناسي داشته‌اند، ولي مسير مطالعات زبان‌شناسي از اوايل قرن بيستم، تغييرات عمده‌اي يافت كه «زبان‌شناسي نوين» نام گرفت و آن را از مطالعات سنّتي و سليقه‌اي سابق، متمايز ساخت.

زبان فارسي همانند ديگر زبان‌هاي جهان، زمان درازي را پشت سر گذاشت تا به صورت كنوني درآید. آنچه ما امـروز آن را زبان فارسي مي‌نـاميم، برگرفته از گروهِ زبـان‌هايي است كه به اصطلاح «هنـد و اروپايي» نـاميـده مي‌شوند. زبان فارسي با زبان هندي‌ها، كه هم نـژاد ما نيز هستند، وجـوه اشتراك بيشتـري داشته و گروه زبان‌هاي هند و ايراني را تشكيل داده‌اند. هندي‌ها به آن سوي هندوكش مهاجرت كردند و نياكان ما در سرزميني كه بعدها ايران ناميده شد، مستقر شدند و به اين ترتيب گروه زبان‌هاي ايراني به وجود آمد.

از زبان ایرانی مشترک هیچ سندی در دست نیست. اين زبان‌ها، در مناطق چهارگانه كه از شرق به كناره‌هاي سيحون و جيحون، از شمال به خوارزم و خراسان بزرگ، از شمال غرب به نواحي قفقاز و كناره‌هاي درياي خزر، از غـرب تـا میان‌رودان و از جنوب به كناره‌هاي خليج فارس و درياي عمان مي‌رسيد، گسترش يافته است. استفاده از زبان‌هاي ايراني كه از دوران باستان آغاز شده بود، نه تنها در قلمرو ايران فعلي، بلكه در آن سوي مرزها، در آسياي مركزي، فرارودان، تاجيكستان، افغانستان و ساير كشورهاي خاورميانه و خاور نزديك هنوز هم به خوبی ادامه دارد.

ناهماهنگی در تحول زبان‌ها یکی از مهمترین علل تفاوت‌های عمیقی است که میان گویش‌هایی که با هم خویشاوند هستند وجود دارد. مانند حمله اعراب که موجب تغییر در نظام صرف اسمی شد در حالیکه در زبان پشتو که در افعانستان رواج دارد هنوز بقایای نظام ایرانی باستان دیده می‌شود.

منظور نگارنده این کتاب، توضیح تاریخ تحول زبان پارسی است و به همین دلیل به آوردن نکات صرفی و نحوی در طی هزار سال تاریخ زبان پارسی نپرداخته‌ایم و دربارۀ ساختار دستوری زبان‌ها به دلیل تخصصی بودن آن‌ها صحبت نمی‌کنیم تا از حوصله خوانندۀ این کتاب خارج نباشد و دوست‌داران زبان پارسی و متخصصان می‌توانند به کتاب‌هایی که در منابع آمده رجوع کنند.

کتاب‌ها و مقاله‌هایی که در مورد تاریخ تحول زبان پارسی بوده، مورد مطالعه قرار گرفته و مطالبی از آن‌ها را استخراج کرده و برخی از جملات و عباراتشان را ثبت کردیم و همچنین نتیجه‌گیری‌های خود را در آوردیم تا مورد استفادۀ خوانندگان این کتاب قرار گیرد.

اشتراک گذاری مقاله : Array
نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *