خط اوستایی
خط اوستایی
خط اوستایی، برای نگارش کتاب دینی زرتشتیان به کار رفته و بر مبنای خط پهلوی ساسانی اختراع شده بود. این خط آوانگار و با ۵۳ یا ۵۸ علامت صامت و مصوت از قابلیت نگارش بسیار بالایی برخوردار است. از راست به چپ نوشته میشده و به نامهای دین دبیره و دین دبیریه، دین دفیره و … هم نامیده میشده است. در مجموع، الفبای اوستایی ۳۷ حرف بیصدا و ۱۶ حرف صدادار دارد. این الفبا برای هر یک از آواهای اوستایی یک نشانه دارد. نشانههای الفبایی جدا از هم نوشته میشده و در هر جای کلمه که میآمده یک صورت داشته است. این خط بسیار کامل است؛ نه مانند خط فارسی کنونی در نوشتن واجهای صدادار بیتفاوت است و نه مانند خط لاتین برای نوشتن برخی از واجها مانند kh = خ، ch = چ، gh = ق، و sh = ش در انگلیسی یا sch = ش، در آلمانی به کنار هم چینی چند واژه نیاز دارد.
در رسالهای که «سهراب جمشید جی بولسار» دانشمندی از پارسیان هند درباره قدمت خط اوستا نوشته، نشان میدهد که خط اوستا به هیچ وجه مأخوذ از خطوط سامی نیست و خطی است که از حروف علامتدار پایه و بنیان گرفته و چندین هزار سال قدمت دارد.
در روایات خارجی و داخلی زمان زندگی زرتشت را پنج هزار سال پیش از جنگهای تروی دانستهاند. ارسطو ظهور زرتشت را برابر با شش هزار و سیصد و چهل و هشت سال پیش از میلاد مسیح دانسته و چون زرتشت آریایی است، این تاریخ نمیتواند صحت داشته باشد و در حدود شش هزار سال پیش از میلاد اروپاییان دارای هیچ گونه فرهنگ و تمدنی نبودهاند.
در روایات زرتشتی مربوط به داستانهای ملی ایران چنین آمده است که تهمورث پیشدادی پس از آنکه بر اهریمن پیروز شد، هفت گونه خط را که به کسی یاد نمیداد به زور از اهریمن یا دیو فرا گرفت. در اسناد سریانی آمده است که زرتشت کتاب اوستا را به هفت زبان سریانی، فارسی، آرامی، سگستانی، مروزی، یونانی و عبری نوشته است. طبق کاوشهای به دست آمده در ایران پیش از اسلام، خط سریانی و خط میخی برای پارسی باستان و خط آرامی، یونانی و عبری در میان یهودیان ایران رواج داشته است، پس میتوان گفت که برای زبان سگستانی (سیستانی) و مروزی (زبان مرو) نیز خطی به کار برده میشده است.
آثار دوران ساسانی به چهار خط نوشته میشد: خط کتیبهای (منفصل یا گسسته)، خط کتابی (تحریری، پیوسته، متصل یا شکسته)، خط زبوری، و خط مانوی. منظور از خط زبوری خط به کار رفته در ترجمه فارسی میانه زبور داوود است که مسیحیان ایرانی آن را از زبان سُریانی ترجمه کرده بودند و بخشهایی از آن در واحه تورفان در ترکستان چین به دست آمده است.
نگاره 35: نمونهای از خط اوستایی
در دورۀ ساسانیان، الفبایی از الفبای زبوری ساخته شد و اوستا به آن نوشته شد. این الفبا را الفبای اوستایی و دین دبیره نامیدهاند. این خط که جنبۀ آوایی یا فونتیک دارد، هم برای نوشتن متن اوستا و هم در مواردی برای نوشتن فارسی میانه یا تلفظ متون فارسی میانه که به خط پهلوی کتابی بودند استفاده میشد.
از نخستین سدههای اسلامی چون زبان و خط پهلوی حالت رسمی خود را از دست داد، مشکلات آن بیشتر نمایان شد و برای سهولت در خواندن متون پهلوی آن را به الفبای اوستایی برگرداندند و این نحوه نگارش «پازند» نامیده میشود.
در دورۀ ساسانیان، الفبایی از الفبای زبوری و پهلوی ساخته و اوستا به آن شکل نوشته شد. این الفبا را «الفبای اوستایی» و یا «دین دبیره» نامیدهاند. این خط که جنبه آوایی یا فونتیک دارد، هم برای نوشتن متن اوستا و هم در مواردی برای نوشتن فارسی میانه یا تلفظ متون فارسی میانه که به خط پهلوی کتابی بودند، استفاده میشد.
به وجود آمدن الفبای اوستایی در اثر تمایل به عرض اندام بیشتر در برابر بوداییان، مسیحیان، و مانویان اجرا شد که دین و آیینشان بر پایه کتاب بود. در مقابل، روحانیت زرتشتی قرنها بود که به از برکردن کتاب مقدس از طریق گوش دادن به یک آموزگار روحانی خو گرفته بود که این آموزگار سخنان زرتشت را برای شاگرد آنقدر میخواند تا شاگرد با تکرار و همخوانی با وی، سخنان و نواخت (ریتم چگونگی خواندن (صرف) را از بر شود. سپس این کار را همین شاگردان بعدها برای شاگردان دیگر تکرار مینمودند و به همین روش برای نسلها خواندن و نگهداشتن کتاب مقدس انجام میپذیرفت.
نگاره 36: بخشی از یسنا خط اوستایی
نگاره 37: نسخه خطی اوستا
بازنویسی و جمعآوری اوستا در دوران ساسانی باعث شد واژههای زبان اوستایی تقریباً برای عامه مردم نامفهوم شده بود که همین منجر به آماده کردن متون زند گردید (برگرفته از واژه اوستایی «زینتی» به معنای «فهمیدن»). زند، تفسیر و ترجمه نوشتههای مقدس است. توسعه الفبای اوستایی این امکان را فراهم آورد تا یادداشتها و تفسیرهای مرتبط با متن در میان نوشتههای کتاب افزوده شود. پیامد مستقیم این کار یک تفسیر همگون و استاندارد از نسک اوستا بود که تا به امروز باقیمانده است.
خط پهلوی که خط اوستایی بر آن استوار است، خط رایج برای نوشتن زبانهای گوناگون ایرانی میانه بود، ولی برای نوشتن زبان دینی (نیازمند دقت فراوان) کافی نبود، چرا که پهلوی یک ابجد ساده شدۀ هجایی با ۲۲ نماد (حرف) بود که بیشتر آنها مبهم بودند (به این معنا که دارای بیش از یک صدا بودند). در مقابل، خط اوستایی یک خط کامل با نویسههای روشن و رسا برای صداها بود و اجازه ابهامزدایی آوایی چند صداییها را میداد. این الفبا شامل شماری از نویسههای برگرفته از پهلوی شکسته (a, i, k, t, p, b, m, n, r, s, z, š, xv) بود، حال آنکه برخی از نویسهها (ā, Y) تنها در پهلوی دینی موجود بود (در پهلوی شکسته y , k دارای نویسه یکسان هستند). به نظر میرسد که برخی از آواها مانند Ə از حروف کوچک یونانی گرفته شده باشد. O اوستایی شکلی ویژه از l پهلوی است که تنها در نشانههای آرامی موجود است. برخی از حروف (مانند: ŋ́, ṇ, ẏ, v) نوآورانه هستند (حروف اوستایی به لاتین برگردانده شده تا قابل درک باشد).
خط اوستایی، مانند خط پهلوی و آرامی از راست به چپ نوشته میشود. در خط اوستایی حرفها به هم چسبیده نیستند و خطوط پیوند (انواع استاندارد عبارتند از: sk, šc, št, ša) که کم مورد استفاده قرار میگرفتند. در کل ۱۶ خط پیوندی را فهرست میکنند ولی بیشتر آنها در پی تلاش برای زیبا نویسی (کشیدن دم حروف) ایجاد شدهاند. واژهها و بخش نخستین ترکیبها به وسیله نقطه جدا میشوند. گذشته از اینها، نشانگذاری در دستنوشتهها ضعیف بوده یا اصلاً وجود ندارد، از این رو کارل فردریش گلدنر در دهه ۱۸۸۰ م یک روش نشانگذاری استاندارد را برای نوشتن درست کرد. در این شیوه، که او بر اساس آنچه خود یافته بود آن را توسعه داد، سه نقطه به شکل یک سه گوش نقش دو نقطه، نقطه بند، پایان جمله و پایان بخش را بازی میکند که در واقع با اندازه نقطهها و اینکه یک نقطه در بالا و دو نقطه در پایین و یا برعکس دو نقطه در بالا و یک نقطه در پایین قرار بگیرد تعیین میشود. دو نقطه بالا و یکی پایین، با افزایش اندازه نقطه، نشاندهنده دو نقطه، نقطه بند، پایان جمله و پایان بخش میباشد. یک نقطه در بالا و دو نقطه در پایین به معنای پایان جمله و بخش نگریسته میشود.
نگاره38: بخشی از وندیداد
امروزه برخی از پژوهشگران براین باورند که باید خط فارسی کنونی را که برگرفته از خط عربی است، با خط اوستایی ایرانی جایگزین نمود؛ از آن دسته ابراهیم پورداوود است. ایشان در بخش «دیندبیره» از کتاب «اوستا» چنین نوشته است:
«چندی است که در ایران به کاستیهای دبیرۀ عرب برخورده و درصدد چارۀ آن هستند. دستهای طرفدار اصلاح همین الفبای کنونی هستند، دستهای دیگر میخواهند که آن را به کناری گذاشته و خط لاتین را اختیار کنند. نتیجۀ کار طرفداران اصلاح خط کنونی تا آن مقداری که به نظر نگارنده رسید بیمصرف و مضحک است. البته خط لاتین بسیار ساده و کامل است، ولی گزینش آن برای کشوری که همۀ شئونات ملی خود را باخته است و تنها دارای یک زبان شکسته است صلاح نمیباشد.»
خط اوستایی با نسخههای خطی باقیمانده اوستا که اغلب در یزد و کرمان و نیز شهرهایی از هندوستان مانند گجرات، نوساری و … نگاشته شدهاند، شناخته میشود. کهنترین نسخه خطیای که تاکنون به خط اوستایی به دست آمده است متعلق به ۷۲۳ سال پیش (۱۲۸۸ میلادی) است. یادگیری خط اوستایی یا دین دبیره بسیار ساده است زیرا تنها به خاطر سپردن نشانههای خط کافیست برای اینکه کسی بتواند واژگان اوستایی را بخواند، و دلیل این امر آن است که پدیدآورندگان خط اوستایی کوشش کردهاند تا خطی بیافرینند که به یاری آن، بدون هیچ پیچیدگی بتوان اوستا را تمام و کمال و در نهایت درستی ثبت نمود و خواند. اما همواره مقوله خط و زبان دو مقوله
نگاره 39: صفحهای از کتاب اوستا به خط دین دبیره
جدا از یکدیگر هستند؛ آیا با به خاطر سپردن حروف خط اوستایی و خواندن واژگان اوستا چیزی از زبان اوستا درمییابیم؟ پاسخ به این پرسش ما را وارد مقوله زبان اوستایی میکند.
زبان اوستایی زبان اوستایی زبانی است که در بخشهایی از ایران بزرگ یعنی بخشهای شرقی فلات ایران بدان ادبیاتی غنی پدید آمده است. این زبان همریشه و همخانواده زبان فارسی باستان (زبان کتیبههای شاهان هخامنشی) و نیز سنسکریت (زبان کهن هندیان) میباشد. شباهت زبان اوستایی و سنسکریت در حدی است که این دو زبان را دو گویش از یک گروه زبانی واحد میدانند
زبان اوستایی خود به دو بخش اوستایی کهن و اوستایی جدید بخش میشود. کهنترین بخش اوستا گاهان یا گاتها نام دارد که به باور بسیاری سرودههای خود زرتشت میباشد و به زبان اوستایی کهن نوشته شده است، اما به طور کلی کتاب اوستا همچون دایرهالمعارفی میباشد که در آن سخن از اسطورهها، قوانین، رویدادهای تاریخی و فرهنگی و … رفته است. بر اساس ویژگیهای زبانشناختی زبان اوستایی کهن به حدود ۴۰۰۰ سال پیش بازمیگردد.
زبان اوستایی دارای دستوری پیچیده است و تاکنون دانشمندان نتوانستهاند اوستا را به درستی و بیشک و شبهه ترجمه نمایند، به طوری که اگر چند ترجمه گوناگون از دانشمندان مختلف را کنار یکدیگر گذاشته و مقایسه نماییم، درمییابیم که حتی در برخی موارد ممکن است ترجمهها یکدیگر را نقض کنند.
ویژگیهای زبان اوستایی
دستور زبان اوستا ویژگیهای بارز بسیاری دارد. به طور مثال نامها و ضمیرها در هشت حالت گوناگون صرف میشوند و این هشت حالت نیز با توجه به حروفی که هر نام و ضمیر بدان ختم میشود، تغییر مییابند. همچنین نامها و ضمیرها دارای سه جنس مذکر، مونث و خنثی و سه شمار مفرد، مثنی و جمع هستند.
در یکی دیگر از ویژگیهای متمایزکننده این زبان از سایر زبانهای همعهد، این است که حروف اضافه گاهی میتوانند عامل باشند یعنی روی واژه پس از خود تاثیر بگذارند. همچنین فعلها نیز اغلب موارد دارای پیشوندها و نیز حروف مادهساز که به ریشه میپیوندند و شناسهها میباشند. نکته جالب درباره این پیشوندهای افزوده شده به افعال زبان اوستایی توانایی آنها در تغییر کامل معنای فعل و حتی متضادکردن آن است. ناگفته نماند که برخی از ویژگیهای دستوری زبان اوستایی در تعدادی از زبانها و گویشهای محلی ایران به ویژه زبان کردی سورانی هنوز باقی مانده است که خود مبحثی بسیار مهم و جذاب برای پژوهشهای بیشتر بوده و میتواند بازگوکننده روابط خانوادگی ناگفتهای بین زبانهای مختلف ایرانی باشد.
«مهرداد بهار» نيز درباره اهميت «ونديداد» نوشته است: «… اين اثر، علاوه بر داشتن مطالبي جغرافيايي و تاريخي (هر چند افسانهاي)، داراي مطالب بسيار حقوقي و آييني نيز هست که آن را از نظر جامعهشناسي تاريخي و ارتباط فرهنگي و اجتماعي مردم نجد ايران با بينالنهرين و غرب آسيا، شايان اهميت بسيار ميسازد.»
به گفته ابراهيم پورداوود: «داستانها و يادگارهاي کهن فرهنگ ما هر چه هست، زاييده زندگي قوم ما و پرورده سرزمين ما و نمودار سرشت نياکان ما و راستترين گواه بد و خوب پدران ماست. اگر بد بودند يا خوب، اگر تنگدل و تنگدست بودند يا رادمرد و گشادهدست، اگر پهلوان و دلير بودند يا ترسو و بزدل، اگر بزرگمنش و آزاده بودند يا گدامنش و درويش، همه اين زشت و زيباها از همين داستانها هويداست و بهتر و روشنتر و بيطرفتر از تاريخ واقعي ايران و مردم اين کشور است.»