خط پهلوی

خط پهلوی
دبیره‌های پهلوی را معمولاً به شاخه‌های زیر تقسیم می‌کنند:
 پهلوی اشکانی که با آن به زبان پارتی می‌نوشتند (کتیبه‌ای و گسسته).
 پهلوی ساسانی کتیبه‌ای که کتیبه‌های پارسی میانه را به آن می‌نوشتند.
 پهلوی ساسانی پیوسته (یا پهلوی کتابی) که کتاب‌های پارسی میانه زرتشتی بدان نوشته می‌شد.
 پهلوی زبوری یا مسیحی که ترجمه کتاب مقدس به زبان پارسی میانه با آن خط نوشته شده است.
این خط‌ها گرچه اصل و ریشه‌ای یکسان و شباهت‌هایی با هم دارند، ولی تفاوتشان به اندازه‌ای است که به طور جداگانه از آنها یاد می‌شود. حروف سنگ‌نبشته‌های پارتی با پارسی میانه نیز تفاوت‌های بسیار دارند. هر چند خود واژۀ پهلوی برگرفته از پهلو است که خود صورتی از واژۀ پرثوه (صورت باستانی واژه پارت) می‌باشد، اما اصطلاحاً به همه خط‌هایی که هم پارتی و هم پارسی میانه را با آنها نوشته‌اند، گفته می‌شود.
به طور کلی خط پهلوی خطی پر ابهام به شمار می‌رود و ابهام بعضی گونه‌های آن نظیر پهلوی کتابی، بیشتر از بقیه است. در گونه‌های منفصل بیشترین جنبه ابهام به ‌علت دلالت یک نویسه بر چندین واج است؛ مثلاً کتیبه‌ای در پهلوی ساسانی که با خط نوشته شده، «r» می‌تواند دلالت بر صامت «ر» «و» یا مصوت «او» کند. در گونه متصل علاوه بر این گونه ابهامات دیگری نیز پدیدار می‌گردد که اتصال چند حرف به یکدیگر باعث شباهت مجموعه حروف به حرفی دیگر می‌شود.
ویژگی روشن خط پهلوی، املای تاریخی و شبه‌تاریخی آن است؛ بدین‌گونه که صورت نوشته‌شده تنها ادامه سنت نگارشی باستانی است (یعنی حالتی از زبان فارسی بین فارسی میانه و فارسی باستان)، اما گونه ملفوظ آن به دوره میانه مربوط می‌شود. از مهم‌ترین شاخص‌ها خواندن حروف (ت، پ، ک، چ) پس از یک مصوت به ترتیب در پارسی میانه (د، ب، گ، ز) و در پارتی (د، ب، گ، ج) است. به طور مثال «بوت» می‌نوشتند «بود» می‌خواندند، یا «روچ» می‌نوشتند و در پارسی میانه «روز» و در پارتی «روژ» می‌خواندند. در مقابل، (د، ب، گ) پس از مصوت، در پارسی میانه (ی، و، ی)، و در پارتی (ذ، ب، غ)، خوانده می‌شده است.
خاصیت دیگری که در تمام گونه‌های خط پهلوی وجود دارد، وجود هزوارش در نوشته‌ها است. در نوشتن متن‌های پهلوی گاه کلمه‌ای را به زبان آرامی می‌نوشتند ولی در زمان خواندن فارسی می‌خواندند. یکی از دلایل این نوع نوشتن این بوده که چون سنت دبیری خاص آرامیان بوده است، بسیاری از این واژه‌ها در نوشتار وارد شده‌اند، اما از آنجا که اربابان این دبیران آرامی نمی‌دانستند، این واژه‌ها در هنگام برخوانی برای ایشان به فارسی برگردانده می‌شدند.

نگاره 27: نمونه‌ای از خط پهلوی اشکانی

ظاهراً این رسم به خاطر این بوده که خط پهلوی خطی کامل نبوده و گاهی برخی از لغات در چند مورد مانند یکدیگر نوشته می‌شده و دچار اشتباه می‌شدند، مانند کلمۀ «شب» که به زبان آرامی «لیلا» و حرف نفی «نی» به آرامی «لا» می‌نوشتند. اين خط داراي 25 حرف باصدا و بي‌صدا بود، (ا، ب، گ، ج، د، ﻫ، و، ز، ي، ك، ل، م، ن، س، ف، پ، چ، ژ، ر، ش، ت، ث، خ، ذ، غ)، ولي براي حروف (ح، ط، ع، ص، ق) كه در الفباي آرامي وجود داشت و در الفباي پهلوي نبود، حروف مشابه داشت، مانند (ﻫ) که گاهي صداي (ح)، (ط) گاهي صداي (ت)، (چ) صداي (ص) می‌دادند و… . خط پهلوی نام یک دستۀ کلی از خط‌هایی است که برای نوشتن زبان پارسی میانه و پهلوی اشکانی (پارتی) به کار می‌رفته‌اند و این خطوط از خط مانوی متفاوت هستند. تمام این خط‌ها ریشه در خط آرامی دارند و مانند آرامی از راست به چپ نوشته می‌شدند.
استیلای یونانیان و مقدونیان بر ایران، در سال ۳۳۰ پیش از میلاد،‌ موجب رواج خط و زبان یونانی در ایران شد و ناچار در سراسر دورۀ سلوکی و قسمتی از دورۀ اشکانی تا آغاز تاریخ میلادی این خط در ایران رواج یافته‌ و در این مدت خط میخی و زبان پارسی باستان متروک شد. ‌خط و زبان یونانی تا اوایل دورۀ ساسانی تا اندازه‌ای هنوز در ایران رایج بوده، زیرا در کتیبه‌های شاپور اول که از ۲۴۱ تا ۲۷۲ میلادی در ایران پادشاهی کرده، خط و زبان یونانی دیده می‌شود و مهم‌ترین نمونه‌های آن در کتیبۀ معروف زرتشت، در صحرای مرودشت است.
تا پیش از زمان بلاش دوم، در سکه‌های اشکانی جز خط و زبان یونانی چیزی دیده نمی‌شود، ولی در زمان سلطنت بلاش دوم (از سال 121 میلادی)، نخستین بار حروف آرامی در سکه‌های ایران پدیدار شدند. زبانی را که در سکه‌های اشکانی در این تاریخ به خط آرامی پدیدار شده خاورشناسان و دانشمندان اروپایی به اشتباه با زبان پهلوی یکی دانسته‌اند و نخست آن را پهلوی شمالی یا پهلوی اشکانی نامیده‌اند و در این اواخر نام آن را «زبان پارتی» گذاشته‌اند. چون این‌ زبان همین زبان امروزی ادبی ماست که به مرور زمان در نتیجۀ تحول به این شکل

نگاره 28: نمونه‌ای از الفبای خط پهلوی

درآمده است و از قدیم به این زبان، زبان دری گفته‌اند. البته درست‌ترین اصطلاح دربارۀ آن همان زبان دری است و باید گفت زبان دری را نخست از آغاز قرن سوم میلادی به خط آرامی نوشته‌اند.
پس از دوران هخامنشی، در دورۀ کوتاه مدت اسکندر و سلوکی‌ها، زبان و خط یونانی در مراسلات رسمی و اداری به کار رفت تا این که در زمان اشکانیان، خط پهلوی اشکانی، بر مبنای خط آرامی پایه‌ریزی شد و سپس خط پهلوی ساسانی در همین راستا به وجود آمد که هرکدام گونه‌های کتیبه‌ای و تحریری متفاوتی داشتند. این خطوط صامت نگار هستند و حتی تعداد علامت‌ها نسبت به الفبای آرامی نیز کمتر است و همین موضوع مشکلاتی را برای خواندن زبان پهلوی ایجاد می‌کند. این خطوط از راست به چپ نوشته می‌شوند.
خط ساسانی که پس از خط اشکانی مورد استفاده قرار گرفت، در مدت 800 سال (حکومت اشکانی و ساسانی) به حد کمال رسید و ثابت ماند.
پهلوی اشکانی در آذربایجان، خراسان، اصفهان، کردستان، نواحی غربی خزر و ارمنستان رواج داشته ولی تا کنون آثار چندان مهمی از آن به دست نیامده و بیشتر روی مسکوکات اشکانی و همراه نوشته‌های پهلوی ساسانی در سنگ‌ها نقش شده است. تنها اوراقی که بر روی پوست آهو در سال 1909 میلادی در اورامان به دست آمده، قباله ملکی است به خط اشکانی که مربوط به سال‌های سده اول پیش از میلاد می‌باشد.

نگاره 29: بنچاق اورامان


بنچاق اورامان سه نسخه است روی پوست آهو، دو نسخه به زبان یونانی متعلق به سال 88 پ م، که بر پشت آن پنج سطر به خط پهلوی اشکانی نوشته شده و بر حسب تحقیقات باستانشناسی مربوط به اواخر مهرداد دوم (حدود 88 ق، م) بوده و دیگری زمان فرهاد چهارم اشکانی حدود سال 21 پ م، و سومی نیز به خط پهلوی است و کمی بعد از دومی نوشته شده است. این نسخه‌ها در موزه بریتانیا نگهداری ‌می‌شود.
در شوش نیز در حدود دوازده سال پیش یک کتیبه پهلوی اشکانی ضمن حفر یکی از ساتراپ‌ها به دست آمد و متعلق به زمان اردوان پنجم (213-226م) بوده که اینک در موزه ایران باستان نگهداری می‌شود. این نوشته در متن و حاشیه نقش اردوان پنجم در حالی که چیزی شبیه به دستخط فرمانداری یا حلقه و تاج به هربان شوش می‌دهد، کنده شده است.
در کاوش‌های اخیر که در نسای عشق آباد انجام گرفته نیز تعدادی اشیا و مجسمه‌های سنگی مانند مجسمه‌های یونانی و چند ساغر (ریتون) مثل ساغرهای هخامنشی و تعدادی کتیبه اشکانی روی قطعات سفال و خُم‌هایی در حدود 2000 قطعه پیدا شده است. خط این کتیبه‌ها به خط قباله اورامان، آرامی ولی زبان آنها پارتی است و قسمت عمده آن هزوارش‌های آرامی است. خطوط نامبرده متعلق به زمان اشکانیان و تاریخ آنها پیش از میلاد و جدیدترین آنها را سده اول میلادی حدس زده‌اند. در این صورت این خطوط قدیمی‌ترین خط پهلوی اشکانی مکشوفه خواهد بود. مضمون این کتیبه‌ها نام‌های ایرانی و نام امشاسپندان و بعضی از خدایان آریایی (مهر رشن سروش) می‌باشد.
پهلوی ساسانی در جنوب و جنوب غربی کشور رایج بوده و به آن خط نوشته‌اند، ولی اغلب کتیبه‌های ساسانی با هر دو خط نوشته شده از این جهت که همه افراد کشور بتوانند آن را بخوانند و چون در پاره‌ای نقاط خط و زبان یونانی در دوره اسکندر و جانشینان او و سلوکی‌ها و اوایل سلطنت پارت‌ها نفوذ زیادی پیدا کرده و تا حدی همه به آن خط آشنا بودند. از این رو گاهی همراه نوشته‌های ساسانیان خط یونانی نیز در کنار خط پهلوی نقر گردیده است (نقش رستم، نقش رجب). خط پهلوی دارای 25 حرف باصدا و بی صداست بدین ترتیب:
ا ب گ ج د ه و ز ی ل ک م ز س ف پ چ ژ ر ش ت ث خ ذ غ

نگاره 30 : نمونه‌اي از خط پهلوي


عده زیادی بیش از یک هزار هزوارش داشتند یعنی لغاتی که به زبان آرامی نوشته می‌شده و به زبان پهلوی می‌خواندند. مثل اینکه شاه را ملکا که کلمه‌ای آرامی بوده می‌نوشتند و شاه می‌خواندند و یا به جای واژه مردم، گبره‌ام کلمه آرامی نوشته می‌شده و در تلفظ مردم خوانده می‌شود. («مرد» به زبان آرامی «گبره» و «ام» پسوند زبان پارسی بود که به آخر آن افزوده شده و معنی مردم می‌داده.) (به جای «دیوانه»، کلمه آرامی «شیدا» را می‌نوشتند و در تلفظ دیوانه می‌خواندند.)
هزوارش یا زوارش (ایدئوگرام) (زوارش از ریشه زواریدن به معنی پنهان کردن می‌باشد)، پنهان کردن معنی کلمات پهلوی در لغات آرامی بوده است و وجه همین هزوارش‌ها در زبان پهلوی، آن زبان را مشکل‌تر می‌کرده.
در ابتدا ایرانشناسان فکر می‌کردند که زبان پهلوی زبانی آمیخته از لغات آرامی و پارسی است، اما بعدها معلوم شد که کلمات آرامی فقط به عنوان نشانۀ خطی استفاده می‌شده و آنگونه خوانده نمی‌شدند. از آثار باقی مانده از ادبیات میانه، کتابی است به نام «فرهنگ پهلوانیک» که در آن معادل پهلوی لغت‌های پهلوی هزوارش ثبت شده، می‌باشد.
خط پهلوی در برخی از نواحی ایران یا نزد اقلیت‌ها تا مدت‌ها پس از ورود اسلام یعنی تا قرن پنجم قمری باقی بود. کلماتی که بر روی سکه‌های حکمرانان عرب بود، به تقلید از شاهان اشکانی نوشته می‌شد و نامشان بر حسب عادت و استفاده از همان قالب‌ها با همان ساختمان پهلوی ضرب می‌شد.
خط پهلوي به دليل دشواري كه در خواندن و نوشتن داشت،‌ نتوانست بعد از اسلام، مانند ساير آداب و فرهنگ ملي ساسانيان مقاومت كند و به تدريج اين خط منحصر به موبدان زرتشتي شد و از رونق افتاد.
خط پهلوی که خطی پرابهام بود برای ثبت دقیق اصوات مفید نبود و حتی می‌توانست باعث اشتباه در خواندن شود. از طرفی اوستا به زبان اوستایی بود که در آن زمان یک زبان مرده محسوب می‌شد، از این رو در زمان ساسانیان برای نوشتن اوستا، خط اوستایی از روی خط پهلوی کتابی ابداع شد. خط اوستایی خطی فونتیکی (آوانگار) است و حرف‌های آن منفصل بودند (جز چند مورد معدود لیگاتور که اصلی متأخرتر دارند) و در این خط هر حرف به جای اینکه بیانگر یک واج باشد (چنانکه در خط‌های هر زبانی مرسوم است)، بیانگر یک آواست. در بعضی متن‌های پهلوی واژه‌های دشوار و دور از ذهن گاه به خط اوستایی نوشته می‌شدند.

نگاره 31: نمونه الفبای پهلوی


معمولاً ایران‌شناسان برای مطالعه و نگرش متن‌های پهلوی آنها را به خط لاتینی برمی‌گردانند. این برگرداندن به دو گونه حرف‌نویسی و آوانویسی صورت می‌گرفت. در مرحلۀ نخست متن را به خط لاتین حرف‌نویسی و در مرحله بعد آن را آوانویسی می‌کنند. به‌ خاطر ابهام خط پهلوی حتی حرف‌نویسی متن‌ها هم کار چندان آسانی نبود. در برخی موارد خصوصاً مربوط به خط پهلوی کتابی گاه بر سر صورت حرف‌نویسی ‌شده واژه میان ایران‌شناسان اختلاف نظر وجود دارد. آوانویسی خط پهلوی هم دشواری‌های زیادی دارد. نخست اینکه در خط پهلوی مصوت‌های کوتاه نشانه جدا و ویژه‌ای ندارند. دوم اینکه مصوت‌های بلند را گاه به صورت صامت هم می‌توان در نظر گرفت. این دو ویژگی گفته ‌شده در خط امروزی فارسی هم وجود دارد (مثلاً شاپوَر را شاپور هم می‌توان خواند). دیگر آنکه در خط پهلوی املای تاریخی و شبه‌ تاریخی فراوان یافت می‌شود. از این رو صورت نوشتۀ کلمات لزوماً صورت ملفوظ آنها در زمان کتابت متن نیست.

اشتراک گذاری مقاله : Array
نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *