خط فارسی کنونی
خط فارسی کنونی
خط فارسی یا الفبای فارسی، خط یا دبیرهای است که از آن برای نوشتن زبان فارسی استفاده میشود. این خط در واقع مادر خط عربی است. از خط فارسی پس از ورود اسلام به ایران برای نگاشتن زبان فارسی استفاده شد، گرچه از تاریخ دقیق آغاز استفاده از این خط اطلاعی در دست نیست. قدیمیترین نوشتههایی که به زبان فارسی نو یا گویشهای بسیار نزدیک به آن وجود دارند به خطی غیر از خط فارسی نیز نگاشته شدهاند.
خطی که امروز زبان فارسی با آن نوشته میشود یا در هند و پاکستان متداول و مرسوم است و در گذشته در کشور عثمانی نیز رواج داشته است، را نباید خط عربی دانست؛ بلکه این خط که ابتدا از «انبار» به نجد عربستان رفته یکی از خطوط متداول سریانی و نبطی بوده که با تحولاتی برای نوشتن زبان عربی به کار رفته است.
زمانیکه عربها بر ایران چیره شدند، با شکست ایرانیان در جنگ فتحالفتوح، اسلام به این سرزمین راه یافت و جای کیش پیشین ایرانیان را گرفت، خط کوفی که خط کتاب آسمانی دین اسلام بود و با آن پشتیبانی میشد در زمانی نزدیک به دویست سال، خط پهلوی را پس زده و جای آن را گرفت، چون تا اندازهای آسانتر از خط پهلوی بود، به زودی جایی برای خود باز کرده و خط پهلوی را برای همیشه از میدان به در برد و از آن پس همه نوشتههای ایرانیان و زبان فارسی با خط «کوفی» و خط «نسخ»، نوشته میشد. خط پهلوی تنها ویژه موبدان و زرتشتیانی که به اسلام نگرویده بودند و همچنین پارسیان هند، گردیده و نیمه جان باز ماند؛ تا در سدههای هفتم و هشتم هجری برای همیشه از رده خطهای زنده جهان بیرون رفت.
برخلاف نظر بسیاری که میگویند که قرآن در آغاز به خط کوفی نوشته شده بوده، اما باید گفت که خط کوفی در زمان نوشتن فَرهِش قرآن، وجود نداشته، چرا که خط کوفی نخست به خط حیری سرشناس بود و پس از آنکه مسلمانان کوفه را در زمان عمر، نزدیک شهر حیره و انبار، بنا نمودند، حیره تحت فرمانروایی ایرانیان بود و بخشی از خاک شاهنشاهی پارسیان بود و پس از آن این خط نام «کوفی» گرفت. تازیان حجاز توانایی خواندن و نوشتن را در آن روزگار نداشتند و گسترش دانش و آموزش پس از چیرگی بر ایران و دیدن شیوههای آموزشی این کشور و برخورداری از دریای بیکران خرد و دانش ایرانیان هستی یافت.
خط پارسی که امروزه با آن به نوشتن میپردازیم و گاهی از روی ناآگاهی آن را خط تازی میخوانیم، در راستای همین روند فَرگَشت و دگردیسی خط در ایران است. دبیرانِ دانشمند و هوشمند ایرانی که همواره با یک یا چند خط و الفبای زمان خود مانند پهلوی، سریانی، سغدی، مانوی و اوستایی آشنایی داشتهاند، میتوانستند بهتر از هر کسی خط پارسی امروز را پدید آورده و آیینمند ساخته باشند. خطی که ما امروز به آن مینویسیم، دنباله دبیرههای پهلوی، اوستایی، مانوی و واهشتهای بس ارزشمند است که آنها نیز خود دنباله دبیره آریایی هستند که در زمان هخامنشیان و پیش از آن، در زمان مادها و شاید حتی در زمان زرتشت بهکار گرفته میشد.
برای بهتر روشن شدن این جستار میتوان به اندازه وامگیری الفبای پارسی امروز ما از دبیرههای باستانی ایرانی اشاره نمود و ببینیم ریشه واجهای دبیره پارسی چیست:
- پنجاه درصد از واجهای نویسه پارسی برگرفته شده از دبیره مانوی است. مانند واجهای پ، خ، ف، د، هـ، و… .
- سی درصد از واجهای نویسه پارسی برگرفته شده از دبیره اوستایی است. مانند واجهای ب، ر، ز، غ، و … .
- هشت درصد از واجهای نویسه پارسی برگرفته شده از دبیره پهلوی است مانند و ا ت ل.
- همچنین دوازده درصد از واجهای نویسه پارسی به سه نویسه مانوی، اوستایی و پهلوی افزوده شدند، مانند واجهای ط، ظ، ض، و… .
گروه اصلی و آرامشطلب این عده به خراسان آمدند و در شهرهای هرات، بُست، مرو، زرنگ، بلخ، توس، نیشابور و شهرهای دیگر سکونت گزیدند و چنانکه آشکار است مـخفیانه به ترویج عقاید خود پرداختند. برخی از شهرهای خراسان مانند توس استعداد بیشتـری در این مورد نشان دادند و به نخستین پایگاههای پیروان تشیع در ایران تبدیل شدند. این عده از آنجا که به فارسی سخن میگفتند، طبعاً به این زبان هم مینوشتند. فارسی به وسیله این عده نوشته شده و رسمیت یافت.
نویسه زبان اردو نیز بر پایه نویسه پارسی بنیان نهاده شده که با افزودن چهار واژۀ دیگر به نویسۀ پارسی ساخته شده است. این چهار واج به این گونه هستند: ٹ، ڈ، ڑ، ے. هـی دوچشم نیز در اردو با واجی دیگر نمایش داده میشود به شیوه: ﻫ. این چهار واج خود گویای فراگردآمدن نویسه پارسی از الفبا پهلوی و اوستایی است.
نپذیرفتن و به کار نبردن چهار واج، گ چ پ ژ، از سوی تازیان دلیل شد که آنها به جای دگردیسی و بهسازی زبان خود، به دستکاری در دیگر زبانها بپردازند و بسیاری از واژههای زیبا، دلنشین و گوش نواز ایرانی و پارسی را به سوی نابودی پیش ببرند. آفند «زبان تازی»، آسیبهایی بر زبان پارسی زده و انگیزه فراموشی و گاهی نابودی برخی از واژههای ایرانی شده است. این دگرگونی در زبان پارسی تا آن اندازه گسترش یافته که نام زبان پارسی به فارسی دگرگون شده است. به یاری دادار نیکو گفتار، همه کوشش، آرمان و آرزوی نگارنده این است که این واژگان نغز و شیوای پارسی دوباره به کار گرفته شوند و ادبسار پرگهر و کهن ایران زمین جانی دوباره گیرد، میتوان با اندکی دگرگونی در گفتار و اندیشهمان واژگان زیبای پارسی را جایگزین واژگان بیگانه و به ویژه تازی نماییم و به فرهنگ و زبان نیاکان نیکو گفتارمان که همانا نیک گفتاری از آموزههای زرتشت و مزدیسنا میباشد ارزش نهیم.
خطى که در قرون اسلامى در ايران رواج داشته و به آن خوشنويسى مىکردهاند و امروزه نيز خطى رسمى است، در اصل از الفباى عربى مىباشد. عربها پيش از اسلام بر اثر ارتباط با اقوام متمدنتر با خط و زبان نبطى و سريانى آشنا شده بودند و از هر يک از اين دو خط استفاده مىکردند. خطهاى نبطى و سريانى از خطوط سامى بوده و تقليد آن براى عربها امکان پذير بوده است. خط اولى منشأ خط نسخ شد و دومى منشأ خطّ کوفى است. بعد از اسلام ظاهراً هر دو خط به کار مىرفته است. خط نسخ بيشتر براى تحرير نامهها و خط کوفى براى کتابت مصحفها، کتيبهها و سکهها استفاده میشد.
نگاره 64: مقایسه میان پهلوی اوستایی و الفبای کوفی
خط به دلایل گوناگونی، همانند: تغییر حکومت، تغییر ابزار نگارش، ورود تکنولوژی، معایب خط، نفوذ فرهنگ جدید و تغییر زبان علم، تغییر میکند. این دلایل هر کدام به تنهایی و یا با هم، میتوانند علت تغییر خط در کشوری و یا منطقهای شوند.
به طور حتم اگر موضوع تغییر خط، فارغ از تغییر حکومتها در نظر گرفته شود، نمیتواند زمان معین و روشنی به همراه داشته باشد؛ چرا که عوامل ایجاد کنندۀ آن، اتفاقات لحظهای نیستند. ابداع خط و کاربرد آن، از جملۀ اختراعات تدریجی هستند که به مرور زمان تکمیل و یا تغییر پیدا میکنند.
بنابراین، تغییر خط در ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست و موضوع تغییر خط در آن دارای تاریخچهای طولانی است؛ که به بخش عمدهای از آن اشاره میکنیم.
هنگامی که صفویان در ایران به قدرت رسیدند، چندین سال از بیدار شدن اروپاییان از خواب گران قرون وسطایی میگذشت و کشورهای اروپایی، شتابان به سمت دگرگونی و پیشرفت حرکت میکردند. قرن دهم هجری / شانزدهم میلادی، اوج نهضت پروتستان و رنسانس در اروپا و از سوی دیگر، آغاز تکاپوی استعماری غرب در سرزمینهای دیگر بود. در این دوران صنعت چاپ پیشرفتهای چشمگیری پیدا نموده بود و هر روز حروف جدیدی برای الفبا در اروپا طراحی میشد. در همین دوران تازه خط شکسته نستعلیق در حال رشد و پیشرفت بود، هرچند هنوز از صنعت چاپ در سراسر ایران خبری نبود.
در اوایل قرن سیزدهم هجری، یعنی چند سال بعد از درگذشت کریم خان زند و آغاز کار محمدخان قاجار، انقلاب فرانسه در اروپا روی داد؛ در پی آن حوادث شگرفی مانند ظهور ناپلئون و جنگهای پیاپی او، جنبش تودهها و پیشرفت فن جنگ و پیدایش اسلحه و ابزار نو و مانند آنها رخ داد. دولتهای بزرگ و نیرومندی در جهان پدید آمد و اساس حکومتهای ملی در کشورهای اروپایی برقرار گردید. مردم و دربار ایران نه تنها از این پیشامدها و دگرگونیها تکان نخوردند، بلکه آگاهی درستی از آن نهضتها هم به ایران نرسید و کشور ایران باز مدتها راه و رسم زندگی دیرین خود را همچنان در پیش گرفت.
اما وقوع جنگ میان ایران و روس و شکست ایران و تأمل در علل این شکستها، شماری از ایرانیان را بیشتر متوجه تحولات کشورهای اروپایی کرد. توجه عدهای را به عقبماندگی و ناتوانی کشور جلب کرد.
جنگ با روسیه و رفت و آمدهای نظامی و میل شدید عباس میرزا، فرزند فتحعلی شاه، به اخذ و ترویج فنون و صنایع جدید اروپا، راه ورود تمدن غرب را به ایران باز کرد.
در این دوره ایرانیان با فرستادن نمایندگان و مأموران رسمی دولتی و اعزام عدهای به عنوان دانشجو برای کسب علوم و فنون به اروپا، با دنیای جدید و مدرن غرب آشنا شدند. این افراد علاوه بر اینکه خود تحت تأثیر تمدن کشورهای اروپایی قرار گرفتند، اغلب، پس از بازگشت با نوشتن سفرنامههایی دیگران را هم در جریان تحولات اروپا قرار میدادند.
سیاست کشورهای اروپایی، که زاییدة منافع اقتصادی آنان بود، در اوضاع اجتماعی ایران تأثیر بخشید و ورود هیأتهای سیاسی و لشکری و اقداماتی که برای اصلاح سپاه ایران صورت گرفت و برقراری ارتباط مستمر با اروپا، افکار نو را در سرزمین ایران پراکند.
نهضت تجدد خواهی نیز از آذربایجان، که با روسیه و عثمانی هم مرز و به اروپا نزدیکتر است، شروع شد و تبریز مرکز مهم فعالیتهای نظامی و سیاسی ایران گردید و کمکم شاگردان جهت فرا گرفتن علوم به انگلستان و کارگران برای آموختن صنایع به روسیه اعزام شدند و کارخانههای توپریزی و باروتسازی و پارچهبافی احداث گردید. به تأسیس چاپخانه و تألیف کتب و ایجاد روزنامه همت گمارده شد.
عباس میرزا و مشاور دانشمند او، قائم مقام فراهانی، از نخستین کسانی بودند که با پی بردن به عمق و علت عقب ماندگی ایران، در صدد جبران آن برآمدند. یکی از اقدامات مهم عباس میرزا در زمینه نوگرایی و تجددخواهی، اعزام هفت دانشجو به انگلستان برای تحصیل علوم و فنون جدید بود. بعضی از این دانشجوها در بازگشت به وطن به کارهای مهمی دست زدند، از جمله، یکی از آنان به نام «میرزا صالح شیرازی» اولین چاپخانه دولتی را به راه انداخت و نخستین روزنامه را به نام «کاغذ اخبار» در سال 1253 ق منتشر کرد.
در دوران حکومت ناصرالدین شاه، فرزند محمد شاه که نزدیک به پنجاه سال بر ایران حکومت کرد، روابط ایران با کشورهای اروپایی توسعه یافت و در نتیجه، ایرانیان از پیشرفتهای اقتصادی و سیاسی اروپاییها بیشتر آگاه شدند.
گسترش مناسبات با اروپا پیامدهای متفاوتی در ایران داشت. از جمله موجب افزایش آگاهی مردم ایران و تمایل آنها به ایجاد اصلاحات و تغییرات اساسی در اوضاع سیاسی و اداری کشور شد. این تمایل و خواست همگانی زمینه ساز به روز جنبشهای مردمی متعددی شد.
در دوره ناصرالدین شاه، اصلاحاتی در ایران آغاز شد که به دنبال اصلاحاتی بود که در دولت عثمانی اتفاق افتاد بود.
میرزا تقیخان فراهانی، مشهور به امیرکبیر، یکی از بزرگترین صدراعظمهای ایران در دوره ناصرالدینشاه قاجار، اصلاحاتی را پس از رسیدن به صدارت آغاز کرد و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود.
وی مؤسس دارُالفُنون بود که برای آموزش دانش و فناوری جدید به فرمان او در تهران تأسیس شد. هرچند پایان کار خود را ندید. او تأثیرات فراوانی بر فرهنگ مردم در همان مدت کوتاه گذاشت.
همچنین پس از روزنامه «کاغذ اخبار»، امیر کبیر روزنامه «وقایع اتفاقیه» را در سال 1267ق منتشر کرد و دستور ترجمه کردن کتابهای مهمی را صادر کرد.
همچنین، کسانی از ایرانیان و دیگران، چون به اروپا رفته و پیشرفت کشورهای دیگر را میدیدند، آن پیشرفت را همه از بودن قانون دانسته و پس ماندن ایران و دیگر کشورهای آسیا را از نبودن آن میشمردند، به همین دلیل بود کسانی از آنان از حاجی میرزا حسین خان سپهسالار و میرزا ملکم خان و میرزا علیخان امینالدوله و دیگران کوشیدند که در ایران نیز قانون وضع گردد.
برای فهمیده شدن مردم احتیاج به مدارس پیدا شد تا مردم باسواد شوند و چون نخستین کار در دبستانها و در راه باسواد کردن مردم، یاد دادن الفبا به خردسالان و کودکان است، از این رو گروهی از این دسته، توجه بیشتر خود را به خط و الفبا برگردانیده و آن را نارسا و معیوب و پیچیده یافتند و آموختن آن را به کودکان و خردسالان با آن مغزهای کوچک و اندیشههای ساده، کاری بس دشوار دیدند و به فکر «تغییر خط» و «اصلاح الفبا» افتادند و از همین جا بود که این اندیشه پدید آمد و پیشرفت یافت و کسان بسیاری در پیرامون آن آغاز به نوشتن و گفتن کردند.
آخوندزاده (1191-1257 خ) که به زبانهای شرقی آشنایی و با فرهنگ جهان، آشنایی به سزا داشت، معتقد بود که الفبای مرسوم و متداول عربی، نقایص و معایبی دارد، در صدد برآمد که الفبای عربی را اصلاح و آن را برای احتیاجات مردم ترکی و فارسی زبان مناسب سازد.
آخوندزاده تا پایان عمر نیز از تلاش در راه تغییر خط و ترویج آن دست برنداشت، اما عمر او کفاف نداد تا ثمره فعالیت خود را در منطقه قفقاز و عثمانی ببیند. وی در سال 1256خ در تفلیس درگذشت.
در همین دوران، گروهی از شرقیان در این راه کوشش کردند و در نارسایی خط کنونی ملل اسلامی مطالبی گفتند و رسالاتی نوشتند و بعضی از آنها خود الفبایی نیز اختراع کردند. ولی نه محیط آن روزگار برای پذیرش این گونه نظرات آمادگی داشت و نه آن خطوط پیشنهادی میتوانست معایب خط کنونی را رفع کند. افزون بر آن، هیچ یک از آن خطوط با اشکالات آموزشی و صنعت چاپ آن دوره قابل اجرا و رواج نبود. همچنین تمامی فعالان اولیه در موضوع خط همانند آخوند زاده در خارج از ایران به سر میبردند.
مشهورترین فعالان همزمان آخوندزاده، میرزا ملکمخان ناظمالدوله (۱۲۱۲ – ۱۲۸۷ خ) ملقب به ناظمالدوله، روشنفکر، روزنامهنگار، دیپلمات و سیاستمدار دوره قاجار و بنیانگذار فراموشخانه (عنوان معادلی است که در ایران به فراماسونری داده میشود.) که در لندن ساکن بود، هم مانند آخوندزاده اعتقاد داشت که: «وضع خطوط ملل اسلام زیاد از حد معیوب است» و میرزا یوسفخان مستشارالدوله (۱۲02 – 1274 خ) از پیشروان و آزادیخواهان دوره ناصرالدین شاه و از همفکران میرزا حسین خان سپهسالار و میرزا ملکمخان، بود. مستشارالدوله مردی روشنفکر بود و همیشه آرزوی نظم و اقتدار کشور را در سر میپرورانید.
ملکم تغییر الفبای فارسی و گرفتن الفبای اروپایی را پیشنهاد نمیکرد، بلکه از ترکیب حروف الفبای فارسی، خط دیگری ساخته بود که به نظرش سادهتر و مفیدتر مینمود.
ملکمخان، همان گونه که خود در مقدمۀ گلستان اشاره کرده است، بیست و پنج سال در این راه زحمت کشید، ولی الفبای جدید او با اینکه جدانویس بود، اما با این حال به علت همان اشکالات و موانعی که برای آخوندزاده هم وجود داشت و نیز به علت اینکه نوشتن آن با حروف سربی آسان، اما نگارش آن توسط دست مشکل بود، رواج نیافت.
میرزا یوسفخان مستشارالدوله تبریزی، کارپرداز حاجی ترخان و فرستاده ایران در پاریس، نیز از پیروان جدی این فکر جدید بود و زحمات زیادی در این راه کشید. وی در سال ١٣٠٣ ق رسالهای با عنوان «رساله در وجوب اصلاح خط اسلام» نوشت و در استانبول چاپ کرد.
به جز این سه تن که وقت زیاد و تلاش بسیار در راه اصلاح خط فارسی نمودند، افراد دیگری نیز در آن دوران پیگیر مسأله تغییر خط فارسی بودند، که اکثراً در خارج از ایران به سر میبردند. از جمله عبدالرحیم طالبوف نویسندۀ مشهور آن دوران و میرزا حسن، منشی سفارت ایران در وین.
برای تکمیل این بحث، از کسان دیگری که کمابیش در اصلاح یا تغییر الفبای ملل اسلامی کوشیدهاند به اختصار نام میبریم:
پرنس میرزا رضاخان ارفع الدوله، رضا خان افشاربکشلو، میرزا حسینخان، ادیب الممالک فراهانی، میرزا نجفقلیخان، آخوند ملااحمد حسینزاده شیخالاسلام قفقاز، اعضای انجمن دانش در بمبئی، میرزا کاظمخان آلان براغوشی، محمدآقا شاه تختینسکی، میرزا علیمحمد خان اویسیو و همچنین دکتری از آلبانی که بدون اطلاع از کار و کوشش دیگران 25 سال در این راه زحمت کشیده و بیست رساله و کتاب تألیف کرده بود.
در همین دوران، ماشین حروفچینی «مونوتایپ» و دیگر دستگاههای حروفچینی دستی، اختراع و استفاده شدند که همین پیشرفتهای صنعتی چاپ در غرب، بحث تغییر خط را در کشورهای عقب مانده شرق، داغتر نمود.
از حدود سال 1235 خ که بحث تغییر خط داغ شد، تا شروع جنگ جهانی اول، در سال 1293 خ، موضوع تغییر خط از تب و تاب نیفتاد. ولی به واسطه جنگ، چند سالی، این موضوع متروک ماند؛ اما پس از جنگ جهانی اول و انقلاب بزرگ اکتبر، مسئلۀ تغییر الفبا و به وجود آوردن خطی که پیشرفت و تعمیم علم و دانش را در میان تودۀ وسیع مردم آسان کند، در کشورهای شرقی دوباره مطرح گردید.
حکومت آذربایجان شوروی، در این کار پیشقدم بود. در سال 1922 م (1301 خ)، کمیتة الفبا، طرح الفبای جدید را بر اساس حروف لاتین آماده کرد و دولت با نشر آن، از همة سازمانهای اداری و اجتماعی خواست که کارمندان را با خط جدید آشنا سازند و با مسئولیّت رؤسای ادارات و مؤسسات قسمت چاپی، اوراق اداری را به الفبای جدید تبدیل نمایند و بالاخره، در 20 اکتبر 1923 کمیتة اجرائی مرکزی، الفبای جدید ترکی را به رسمیّت شناخت و دستور داد که تمام نامهها و سندها، علاوه بر الفبای قدیم با خط جدید نیز تهیّه گردد. در سال تحصیلی 1304 خ، تدریس الفبای جدید در آموزشگاههای عمومی و سال بعد، در مدارس حرفهای و عالی به رسمیّت شناخته شد و جزو برنامة وزارت فرهنگ آذربایجان قرار گرفت.
پس از جنگ جهانی اول، باز کسانی در ایران به کوشش برخاستند و رسالههایی نوشتند که اولین آنها، مقالاتی در سال 1304 خ توسط حسین کاظمزاده ایرانشهر به نام «الفبا به ترتیب راه نو» و «لزوم اصلاح خط و زبان» از ابوالقاسم اعتصامزاده بود.
همزمان با جریانات نهایی تغییر خط در آذربایجان و ترکیه و برخی نقاط دیگر، در ایران نیز مقالاتی پیرامون تغییر خط به چاپ رسید، که برخی از نویسندگان عبارت بودند از: ابراهیم پورداوود، غلامحسین ابتهاج.
تقیزاده مسئلة تغییر الفبا را در رسالهای، به نام مقدمة تعلیم عمومی، در سال 1307 خ (1347 ق) موضوع بحث قرار داد و دلایل بسیار در لزوم آن آورد، خطی نیز، به جای الفبای کنونی، بر اساس الفبای لاتین پیشنهاد کرد.
تا اینکه در سال 1313 خ، رضا شاه پس از دیدن ترکیه، در بازگشت به ایران، فرمان داد که مقدّمات اصلاح الفبا را در ایران فراهم کنند و از اقدامات دیگران و تجاربی که در این زمینه به دست آوردهاند، اطلاعات درستی گرد آورند.
از قرار معلوم، علی اصغر حکمت، که وزیر فرهنگ بود، مأمور این کار شد و فرهنگستان ایران، در مادّة دوم اساسنامه، مطالعه در اصلاح خط را جزو وظایف خود قرار داد.
در این میان برخی از ایرانیان و غیر ایرانیان با موضوع تغییر خط مخالفت کردند. از جمله شرقشناسانی مانند «سردنیسن راس»، شرقشناس انگلیسی که با تغییر الفبای ایران مخالفت نمود و مخالفتش نیز مؤثر افتاد. در آن روزها «سردنیسن راس» سفری به مصر، ایران و هندوستان نمود، در ایران بیشتر شایعه شده بود، که وی برای تغییر دادن خط ایران به این مسافرت اقدام نموده است و چنانکه هنگام ورود او به مصر، ایرانیان مصر از او در این باره پرسشهایی کردند و او سخنان ضد و نقیض بسیار گفت و سرانجام با مخالفت خود با تغییر الفبا در هندوستان و ایران از این جنبش جلوگیری کرد.
بیشتر این کسان و کسانی که بعد از آنان در این باره بحث کردهاند، جز عدۀ معدودی مانند کاظم ایرانشهر و احمد کسروی که اصلاح خط کنونی را کوششی بیفایده و ناصواب میدانستند، همگی اعتقاد داشتند که الفبای آیندۀ زبان فارسی جز الفبای لاتین نمیتواند باشد، زیرا حروف لاتین که اکنون در زبانهای اروپایی به کار میرود، زیباترین و مناسبترین شکل خط است. از لحاظ خواندن و نوشتن کاملترین و غنیترین همۀ خطها است. این الفبا از حروف منفصل تشکیل شده و اکثر مردم با سواد جهان با آن آشنا هستند، همین خط است که در مراکز جهان متمدن رایج است.
دکتر سعید نفیسی از هواداران معتقد و سرسخت تغییر الفبا بود و تا پایان عمر به عقیده خود وفادار ماند. رشید یاسمی، شاعر، ادیب، محقق و عضو فرهنگستان ایران، علاوه بر هواداری جدی از عقیدۀ تغییر الفبا اشعاری دارد که در آنها عیوب خط فارسی را یکایک برشمرده است.
یکی دیگر از کسانی که در زمینه خط بسیار فعال بود ابوالقاسم آزاد مراغهای است. او از سال 1323 خ دیگر به فکر پیرایش زبان نبود و به دنبال تغییر خط فارسی به خط لاتین بود.
آزاد مراغهای، در پی این تصمیم خود، جمعیتی به نام گروه طرفداران الفبای آسان را در تهران و شهرستانها تشکیل داد و خود نیز دبیر این گروه شد. او برای جلب نظر نمایندگان مجلس دوره چهاردهم کتابی تحت عنوان الفبای آسان تألیف کرد تا شاید خط پیشنهادی وی مورد بررسی و قبول قرار گیرد و در مجلس پانزدهم به عنوان یک طرح قانونی مطرح و تصویب شود.
سال 1338خ، سال دعواى تغییر خط، بین موافقان و مخالفان بود که منجر به انتشار حداقل هشتاد نوشته پیرامون مشکلات خط فارسى گشت. در این سال انجمنی به نام «انجمن اصلاح خط» از جمعی از دانشمندان به ریاست استاد سعید نفیسی در تهران تشکیل یافت و الفبایی پیشنهاد کرد و در جراید و رادیو توضیحاتی دربارۀ نقص الفبای کنونی فارسی و لزوم تغییر آن داد. این انجمن اصلاح خط فارسی را مهمترین اصلاح اجتماعی در ایران میدانست، ولی معتقد بود که این قبیل اصلاحات مهم و جاودانی را نباید با قوۀ قهریه عملی کرد، زیرا در آن صورت واکنش مردم شدیدتر میشود و نتیجۀ مطلوب به دست نمیآید، بلکه باید فکر مردم را با منطق قوی و دلایل محکم حاضر کرد و هر روز بر عدۀ هواخواهان آن افزود تا همۀ افراد، پشتیبان آن گردند.
در همین سال به دنبال جنجالی که بر سر موضوع تغییر خط در ایران برپا شد، نقل قولهایی از مخالفت آیتالله بروجردی شنیده شد که احتمالاً به همین دلیل پس از این تاریخ، دوباره موضوع تغییر خط رو به خاموشی رفت و از حرارتش کاسته شد. ولی با این حال مقالات و کتابهایی در این موضوع منتشر میشد.
در سال ١٣۴٣ خ انجمنی به نام «انجمن ترویج زبان فارسی» در تهران دایر شد و مجلهای به نام «بنیاد فرهنگ» انتشار داد و الفبایی به نام «الفبای فارسی به خط جهانی» پیشنهاد کرد و از خوانندگان خود خواست تا هرگونه نظری در بارۀ این الفبا دارند به انجمن بنویسند.
در سال ١٣۴۴ خ موضوع تغییر خط فارسی در دو مجلۀ پایتخت، یعنی «روشنفکر» و «سپید و سیاه» مطرح شد و به مجلات دیگر هم سرایت کرد و هر کس از موافق و مخالف دربارۀ آن اظهار نظر کرد.
طراحان تفکر تغییر خط، خود هنرمند نبودند و از هنرمندان نیز برای طراحی خط ابداعی خود بهره نبردند. امّا خط رایج قدیم، سالهای زیاد توسط خطاطان زبردست پرورانده شده بود، به طوری که در مواجهه با خط ابداعی، حداقل از نظر زیبایی، قابل مقایسه نبودند.
ضرورت تغییر خط فراگیر و عمومی نبود و تنها عده خاصی بر این مزایا و ضرورتها واقف بودند.
حکومتها نیز علاقهای به تحمل دردسرهای زیاد تغییر خط نداشتند. علماء و فقها نیز به دلیل انس مردم با خط عربی و واهمه از انقطاع یکباره مردم از متون دینی، به شدت با این تغییر مخالف بودند.
شاید بزرگان، همه به عیوب خط عربی واقف بودند، اما از آن سو نیز خط مناسبی که بتواند بدون عیب، جایگزین خط قدیم گردد، ارائه نشد. خط لاتین که علاقمندان زیادی را در موضوع تغییر خط، همراه خود داشت، بازخورد ملی و مذهبی خوبی بین مردم و متدینین و علاقمندان به سنت نداشت، بنابراین، تبلیغ این خط نیز واکنشهایی را در برداشت که نمیتوانست جایگزین خط فارسی قدیم گردد.
پس از پیروزی انقلاب، به دلیل گسترش موضوعات اسلامی و وجهه دینی حکومت ایران و گرایشات شدید مذهبی مقامات دولتی، موضوع تغییر خط به کلی از تب و تاب افتاد. بیشتر مقالاتی که پیرامون خط منتشر میشد، به اصلاح رسمالخط فارسی و یا یکسانسازی رسمالخط میپرداختند.
در مرداد ۱۳۷۱ خ در شمارۀ ۷۲ مجلۀ آدینه، مقالهای منتشر شد با نام «فراخوان به فارسینویسان و پیشنهاد به تاجیکان» که این فراخوان را ایرج کابلی انجام داده بود و در آن به تفصیل ضمن تشریح نارساییها و مشکلات موجود در شیوۀ نگارش خط فارسی توصیه کرده بود، شورایی برای رسیدگی و حل این مشکلات تشکیل شود. در همین شمارۀ مجلۀ آدینه مقالۀ دیگری توسط محمد صنعتی با عنوان «دشواریهای زبان فارسی با کامپیوتر» نیز منتشر شده بود. در ۳۱ مرداد ۱۳۷۱ نخستین نشست شورای بازنگری در شیوۀ نگارش و خط فارسی تشکیل شد.
از آن پس اخبار و مصوبات شورا در مجلۀ آدینه منتشر میشد و شیوه نگارش آدینه نیز مطابق این تصمیمات تغییر میکرد. کاظم کردوانی به عنوان دبیر این شورا در آبان ۱۳۷۲ خ گزارشی از فعالیت یک ساله شورا ارائه داد و در آن تاکید شده که شورا قصد تغییر خط فارسی یا چپنویس کردن آن را ندارد.
پس از انتشار مصوبات شورا، مجلۀ آدینه و بعضی از نویسندگان و مترجمین آثار خود را با شیوۀ نگارش پیشنهادی این شورا یا شیوۀ نزدیک به آن منتشر کردند. احمد شاملو مجموعه آثار خود را به همت نیاز یعقوب شاهی با شیوۀ نگارش جدید ویراستاری کرد و رمان «دن آرام» نیز با کمک هنگامه شهریاری با این شیوه منتشر شد. پس از درگذشت شاملو، آیدا سرکیسیان آثار وی را با شیوۀ نگارشی مورد علاقۀ شاملو منتشر میکرد.
با مرگ هوشنگ گلشیری، احمد شاملو و کریم امامی و با تعطیلی مجله آدینه و رفتن کاظم کردوانی، شورا عملاً تعطیل شد و نتوانست مصوبات خود را پیگیری و نواقص احتمالی آن را برطرف کند. ایرج کابلی با انتشار کتاب درستنویسی خط فارسی و ایجاد وبگاه Linguism سعی در ادامۀ راه شورا و کار نیمه تمام آن دارد.
با رواج حروفچینی کامپیوتری و گسترش آن، دستگاههای فرهنگی و دولتی، متولی حفظ خط فارسی در این فضاها شدند.
موضع تغییر خط چنان به فراموشی سپرده شد که حتی وقتی در سال 1384 خ کتابشناسی پیرامون خط فارسی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شد، کلیه کتابها و مقالاتی که به موضوع تغییر خط پرداخته بودند، در آن کتابشناسی حذف شدند.
پس از فراگیر شدن اینترنت و افزایش چشمگیر کاربران آن در ایران، کار گروهی برای حفظ زبان و خط فارسی در فضای مجازی، در شورای اطلاع رسانی تأسیس شد که اکنون چندین سال است به همین موضوع میپردازند.
نکتهاى بسیار مهم در دهه اخیر اتفاق افتاده و آن اینکه از زمان تولد پیشرفتهاى جدید تکنولوژى، شیوع استفاده از آنها در ایران، همانند اینترنت، چت، پیامک و …، «چند عیب» از آن بیست عیبِ خط فارسى، شاخص شدهاند. مثلاً جدانویس نبودن خط فارسى کنونى، یا فنى نبودن آن، که نمىتواند با علوم پیشرفته امروزى همخوانى مناسبی پیدا کند. در حال حاضر همین چند عیب، توانستهاند، بدون درخواست قبلى و التماس و کسب اجازه از بزرگان ادب فارسى، خط فارسى را تغییر دهند و یا حداقل، در حال حاضر مقدمات تغییر خط فارسى را فراهم کنند.
در این تردیدی نیست که خط خوب خطی است که باید تابع تلفظ هر زبانی باشد. این که برخی میگویند باید املای کلمات تازی را در زبان فارسی نگاه داریم و رعایت کنیم تا اصل آنها معلوم باشد به نظر درست نیست زیرا که الفاظ تازی در زبان ما حکم عاریت را دارد و هر کلمۀ بیگانهای که وارد هر زبانی میشود تابع قواعد آن زبان است، چنانکه تازیان نیز در گرفتن کلماتی از زبان فارسی همینکار را کردهاند و هرچه «گاف» در فارسی بوده است در عربی به «جیم» و هرچه «پ» بوده است به «با» و هرچه «چ» بوده است، به «صاد» و هرچه «ژ» بوده است به «زا» بدل کردهاند. پدران بزرگوار ما نیز گاهی دربارۀ کلمات عربی وارد در زبان فارسی رعایت عرف زبان خود را کردهاند چنانکه کلمۀ «طلایع» عربی را که جمع «طلیعه» است در فارسی «طلایه» گفته و نوشتهاند و نیز «قفص» عربی را در فارسی «قفس» ضبط کردهاند. همیشه الفهای اول کنیههای عربی را در فارسی حذف کردهاند و مثلاً ابایزید را بایزید و ابوالحسن را بوالحسن گفته و نوشتهاند و حتی کلمۀ ابوالهوس و ابوالعجب در فارسی بوالهوس و بوالعجب آمده و بسیاری از قدمای ما آنها را بلهوس و بلعجب نوشتهاند. اگر بخواهیم رعایت املای اصلی کلمات خارجی را در فارسی بکنیم کار ما بسیار دشوارتر خواهد شد. مثلا چون کلمه «تلفن» را که از زبان فرانسه گرفتهایم در آن زبان Telephone مینویسند ما هم باید در فارسی «تلپهونه» بنویسیم یا کلمه «پاکت» را که از انگلیسی گرفتهایم چون در آن زبان Packet مینویسند ما هم باید در فارسی «پاسکت» بنویسیم و پیداست که این کار تا چه اندازه نادرست است.
چون در این خط حروفی که همصدا هستند وجود دارد به مرور زمان در املای کلمات اصیل فارسی تصرفاتی کردهاند که ما را گرفتار کرده است و بیشتر این تصرفات هم برای اجتناب از نقطهگذاری است و هم برای آن است که در خط همیشه خوشنویسان رعایت زیبایی ظاهری کلمه را کرده و مثلاً «ط» را که شکل بیضی زیبائی را دارد و به «ت» ترجیح دادهاند و تپیدن، تپش، تپانچه، تیان و مشتقات دیگر این فعل را با «طا» نوشتهاند. همچنین غلتیدن و غلتک و غلتان و غلت خوردن و نظایر آن را و در نفت، تشت، تاس، تاق و تالار فارسی رعایت املای عربی این کلمات را که از فارسی گرفتهاند، کردهاند. توفان را که از فعل توفیدن فارسی به معنی بانگ کردن و آشفتن است به همین املاء نوشتهاند.
همین معامله را با کلماتی که از زبانهای اروپائی وارد شدهاند، کردهاند مانند امپراتور، پتاس، متروسانتی و متروتنتور. این تصرفات را در کلمات زغال و آذوغه و حتی کلمۀ اتاق که از زبان مغولی آمده است کردهاند. در کلمۀ شصت و صد فارسی صاد آوردهاند و حال آنکه شصت را پدران ما شست مینوشتند و در کلمۀ سده که مشتق از همان صد است صاد ننوشتهاند و تازیان نیز خود اغلب آن را «سدق» مینویسند.
خط فارسی در کشورهای ایران، افغانستان و پاکستان خط رسمی است و در پی تغییر خط در تاجیکستان از سال ۱۳۰۷ خ (۱۹۲۸ میلادی) به لاتین و بعد سیریلیک، خط فارسی در آن کشور کنار گذاشته شد. امروزه در تاجیکستان خط فارسی را خط نیاکان (به فارسی تاجیکی: xатти ниёгон) مینامند و کوششهایی برای بازگشت به این خط در این کشور وجود دارد. باید توجه داشت که در کشورهای عربی فقط به خط تعلیق و نستعلیق خط فارسی یا الخطالفارسی میگویند. آنها خطوط نوشتاری زبان عربی را به انواع مختلقی تقسیم کردهاند که یکی از انواع آن را خط فارسی مینامند. بنابراین باید بین الفبای نگارشی فارسی که با انواع مختلف قلم و خوشنویسیها نوشته میشود و یکی از آنها قلم و یا شیوه خوشنویسی یا تعلیق است و خط فارسی شهرت دارد، تفاوت قایل شد.
خط فارسی به شیوههای گوناگونی نگاشته میشود که برخی با سایر کشورهای اسلامی مشترک و برخی برخاسته از ذوق هنری خود ایرانیان است که از مشهورترین آنها میتوان به خطهای تعلیق، نستعلیق و شکسته نستعلیق اشاره کرد.
کافی است درباره نخستین سخن پردازان فارسی بررسی کنیم تا گوشههایی از این واقعیت روشن شود. از شاعران و نویسندگان مهّم سدههای نخستین در خراسان، رودکی است. رودکی شیعه هفت امامی و طرفدار گروه اسماعیلیان بود، که او را به همین دلیل کور کردند. در کودتایی که علیه شیعیان در دربار سامانی صورت گرفت اسماعیلیان مانند رودکی و بلعمی گرفتار و تنبیه شدند. رودکی را کور کردند و بلعمی را از کار بر کنار. گذشته از این دو نفر، از نخستین شاعران ایرانی شهید بلخی نیز شیعه بوده و بعدها بزرگترین شاعر شعوبی ایرانی یعنی فردوسی از میان شیعیان خراسان پدید آمد. عدهای از این مردم هم از خوارج تحت تعقیبی بودند که به خراسان پناه میبردند. باید توجه داشت که در آن روزگار خواندن و نوشتـن منحصر به خانوادههای مرفه یا دانشمندان، شاعران و روحانیان بود، بنابراین اگر آنان به زبانی غیر از دری سخن میگفتند در برابر نیروی شعوبیان مجبور میشدند به فارسی دری بنویسند و بخوانند. البته دوری خراسان از عربستان و نداشتن زبان رسمی حکومتی در پیش از اسلام و ناگزیری از نوشتن به فارسی دری، به رواج فارسی در خراسان کمک کرد. آنان در زمان ساسانیان هم ناگزیر از نوشتن به فارسی میانه بودند. فارسی میانه مادر فارسی دری بوده است.