زبان‌ها و گویش‌های ایرانی نوین

زبان‌ها و گویش‌های ایرانی نوین
پس از گذشت میلیون‌ها سال، انسان‌های اولیه در گروه‌های مختلف، به صورت اجتماعی شروع به زندگی در کنار یکدیگر کردند و به دلیل کمبود غذا و محل زندگی در جهت‌های مختلفی شروع به حرکت کردند. در طول هزاران سال به مرور و به دلیل مهاجرت‌های اقوام مختلف نوع گویش‌ها با یکدیگر تفاوت پیدا کرد و به دلیل دوری و جدایی بین اقوام، به تعدادی زبان مختلف تقسیم شدند که تا به امروز نیز این اختلاف زبان‌ها برقرار است. انسانشناسان و زبان‌شناسان سعی و تلاشی کردند تا بتوانند آنچه از گذشتگان بر جای مانده را پیدا کنند که پس از بررسی‌ها و پژوهش‌های فراوان توانستند این زبان‌ها را تقسیم‌بندی کرده و خانوادۀ آن‌ها را بیابند و تعدادی از آن‌ها را نیز ترجمه کنند تا از نوع زندگی گذشتگان باخبر شوند، که به این کشف رابطه میان زبان‌های متفاوت «زبان‌شناسی تطبیقی» یا «زبان‌شناسی تاریخی» گفته شوند.
شاید شروع زبان‌شناسی تطبیقی مربوط به مترجمان کتب دینی مسیحی باشد که برای ترویج دین خود کتاب‌هایشان را به زبان‌های دیگر ترجمه کردند و اینگونه کلمات زبان خود را با زبان‌های دیگر تطبیق دادند. آن‌ها بعضی از کلمات را در زبان‌های ژرمنی و پارسی مطابقت دادند و این فکر به وجود آمد که بین این دو زبان خویشاوندی وجود دارد. این نظریه در اواخر قرن 16 میلادی توسط بوناتورا ولکانیوس بیان شد. پس از آشنایی دانشمندان با زبان سنسکریت و مطابقت آن با یونانی و لاتین این نظریه به صورت علمی توسط «فردریک شکِل» در سال 1808 م مطرح گردید.
شاید بتوان گفت که «فردینان دوسوسور»، زبان‌شناس اهل ژنو، اولین کسی است که به اندیشه‌های زبان‌شناسی نوین شکل داد و در درس‌های دانشگاهی خود بین سال‌های 1906 تا 1911 م، زبان‌شناسی را بر پایۀ علمی بنا نهاد. از اینجاسـت که بسیاری او را «پدر زبان‌شناسی نوین» می‌دانند. کتاب معروف او به نام دورۀ زبان‌شناسی عمومی پس از مرگ او انتشار یافت. اندیشه‌های سوسور در تعیین مسیر زبان‌شناسی جدید بسیار مؤثر افتاد و پس از او، مکتب‌های زبان‌شناسی گوناگونی پدید آمد که از همه مهم‌تر، مکتب زبان‌شناسی پراگ، کپنهاگ و آمریکا است. این مکتب‌ها از نظریات سوسور الهام گرفتند ولی راه‌هـای نسبتـاَ جداگانــه‌ای را پیمودند.
میان دستگاه‌های صرفی و نحوی زبان‌های پارسی و انگلیسی یا پارسی و روسی موارد مشابهت بسیار کم است، اما از لحاظ تاریخی با هم خویشاوند هستند.
گاهی این مشابهت‌ها کاملاً اتفاقی بوده و هیچ ارتباط خویشاوندی وجود ندارد، مانند کلمۀ بد در پارسی و bad در انگلیسی که اتفاقی مشابه هم هستند و هیچ ریشۀ مشابهی ندارند.
دو زبان، زمانی خویشاوند می‌شوند که بتوان بین برخی واژه‌ها شواهد متعددی برای خویشاوندیشان پیدا کرد. زبان‌های هم خانواده‌ای که تا کنون با روش تطبیقی متمایز شده‌اند به چند گروه تقسیم می‌شوند.
1- گروه زبان‌های هند و اروپایی: که شامل پارسی، هندی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، اسپانیایی، روسی، سوئدی، نروژی، دانمارکی، هلندی، لیتوانی و لتونی می‌شود.
2- گروه زبان‌های سامی و حامی: که در شبه جزیرۀ عربستان و قسمتی از عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، اردن و افریقای شمالی از مصر تا مراکش و از دریای رم تا مدار رأس‌السرطان و اتیوپی (حبشه)، اریتره و سومالی به آن صحبت می‌کنند.
3- گروه زبان‌های ورالی یا فین و اوگریایی: زبان‌های فنلاندی، استونی، مجاری و لاپونی زبان‌های متداول در سیبری از جمله زبان سامویدی نیز از این دسته‌اند.
4- گروه زبان‌های آلتایی: زبان‌های ترکی، تاتاری، ترکمانی، قرقیزی، مغولی و زبان مردم منچوری از این دسته هستند.
در رده‌بندی زبان‌های جهان، چند خانواد‌ۀ دیگر در آسیا، افریقا، امریکای شمالی، مرکزی و جنوبی تشخیص داده شده‌اند ولی دانشمندان در مورد هم خانواده بودن آن‌ها متفق‌القول نیستند.
زبان‌های منفرد: بعضی از زبان‌ها چه آن‌ها که از بین رفته‌اند و چه آن‌ها که امروز نیز رایج هستند، با زبان‌های دیگر خویشاندی ندارند و تنها رابطه‌شان با زبان‌های دیگر از لحاظ جغرافیایی است، یعنی در یک کشور به آن زبان صحبت می‌کنند؛ مانند زبان‌های سومری و ایلامی که در قسمت‌های جنوب غربی فلات ایران در روزگار کهن نزد ملت‌های متمدن رواج داشته است. همچنین تعداد بسیاری از زبان‌های رایج در هندوستان و بومیان افریقای مرکزی و جنوبی و بومیان امریکا که از جمله این زبان‌ها محسوب می‌شوند.

اشتراک گذاری مقاله : Array
نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *