سبك شعر نو
سبك شعر نو
(از نيمة دوم قرن چهاردهم خورشیدی به بعد)
شعر در دورة پهلوي (1304 – 1357 خ)
بعد از تغيير حكومت و تثبيت نظام جديد، شعر دوران مشروطه به صورت شعر نو متجلي شد. تغيير سبك شعر در اين دوره با دگرگوني در سبك معماري، موسيقي و حتي در شيوة زندگي، نظام اداري، پست، ارتش، دادگستري و … همراه بود.
حسین معصومی همدانی، مدرس ادبیات فارسی و عضو پیوستة فرهنگستان زبان و ادب فارسی، میگوید: علت نامگذاری این سبک از شعر به نام شعر نو تفاوتی است که میان این نوع شعر و شعر قدیم فارسی از لحاظ محتوا و صورت وجود دارد. این تفاوت به اندازهای است که به مدت چند دهه بسیاری حتی از اینکه شعر نو را به عنوان شعر بپذیرند سر باز میزدند و شاعران شعر نو باید به شیوههای مختلف میکوشیدند تا حقانیت راهی را که برگزیده بودند نشان دهند.
علت دشواری پذیرش شعر نو این بود که این گونه شعر از جهانی دیگر سخن میگفت که برای آشنایان با شعر قدیم به کلی بدیع و حتی بدعت آمیز بود. در واقع شعر نو فارسی یکی از مهمترین دستاوردهای فرهنگی ایران در قرن اخیر است که هم تمامی تحولات فکری، اجتماعی و سیاسی این قرن را همراهی کرده و هم زبانی برای بیان این تحولات بوده است.
به طور كلي در اين دوره دو جريان شعري وجود داشت:
1) تلفيق افكار نو با ادبيات سنتي كه اين شيوه همان ادامة شعر دورة بازگشت بود با اين تفاوت كه در اين دوره اين شيوه پيشرفتهتر و متعاليتر شده بود.
از شاعران اين شيوه ميتوان ملك الشعراي بهار (1265 – 1330 خ)، رشيد ياسمي (1275 – 1330 خ)، لطفعلي صورتگر (1279 – 1348 خ)، پروين اعتصامي (1285 – 1330 خ) و مهدي حميدي (1293- 1365خ) را نام برد.
نمونهاي از شعر پروين اعتصامي:
محتسب، مستي به ره ديد و گريبانش گرفت
مست گفت: اي دوست، اين پيراهنست افسار نيست
گفت: مستي، زان سبب افتان و خيزان ميروي
گفت: جرم راه رفتن نيـست، ره هموار نيست
گفت: ديناري بده پنهان و خود را وارهان
گفت: كار شرع، كار درهم و دينار نيست
گفت: آگه نيستي كز سر درافتادت كلاه
گفت: در سر عقل بايد، بيكلاهي عار نيست
گفت: بايد حد زند هشيارْ مردم، مـست را
گفت: هشياري بيار، اينجا كسي هشيار نيست
اين جريان در برابر واقعيت ديگري يا همان تغيير سبك كه اصطلاحاً «شعر نو» ناميده ميشد رنگ و بوي چنداني نداشت.
2) جريان حقيقي تغيير سبك شعرسـرايي كه بعضي از شـاعران به آن توجه كردند اما علي اسفنديـاري مشهور به «نيما يوشيج» (1276 – 1338 خ) به طور جدي و حرفهاي به آن پرداخت و ملقب بـه «پدر شعر نو» شد.
بخشي از شعر خانواده سرباز نيما:
شمع میسوزد بردم پرده
تا کنون این زن خواب ناکرده
تکیه داده است او روی گهواره
آه بیچاره، آه بیچاره
وصلة چیزی است پردة خانهاش
حافظ لانهاش
یک دو روز است او قوت نادیده
با دو فرزندش خوش نخوابیده
یک تن از آنها خواب و دهاله است
دیگری بیدار کار او ناله است
شیر خواهد لیک شیر مادر کم
این هم یک ماتم
در اين شيوه، شعر در سطح زبان، فكر و ادبيات تغييرات محسوسي پيدا كرد و كاملاً از شعر سنتي جدا شد. كمكم شـور نـوگرايي فراگير شد و بسياري از شاعران از جمله احمد شاملو (1304 – 1379 خ)، مهدي اخوان ثالث (1306 – 1369 خ)، سهراب سپهري (1307 – 1359 خ) و … به اين شيوه شعر گفتند.
بنا به گفتة حسین معصومی همدانی، اولین ویژگی شعر نو این است که شعر عنوان دارد. در شعر کلاسیک فارسی، تنها مثنویها عنوان داشتند مانند «شیرین و فرهاد»، «لیلی و مجنون»، «پیر و جوان» و … که چون بسیاری از این مثنویها از داستانهای آشنا با موضوعات جا افتاده سخن میگفتند عنوان آنها چیزی نمیگفت جز اینکه موضوع کلی شعر را بیان میکرد. در شعر نو، عنوان جزئی از شعر است. به این معنی که وقتی شعر را میخوانیم دوباره به عنوان نگاه میکنیم و دربارة ربط آن به شعر تأمل میکنیم. ویژگی دیگر شعر نو، منثور بودن آن است. با اینکه نیما، بنیانگذار شعر نو فارسی، وزن و قافیه را از ارکان شعر نو میدانست اما بیشتر شعرهای نو نه وزن دارد و نه قافیه. تقطیع شعر نشان میدهد که سر و کار ما با شعر است نه یک قطعه نثر.
در شعر نو، نه فقط قالب و موضوعات شعر بلكه سبك شعر و طرز نگاه شاعران نيز تغيیر کرد و نو شد. مهمترين فرق شعر نيما با شعر سنتي از نظر شكل ظاهري، كوتاه و بلندي مصراع است و از ويژگيهاي ديگر شعر در اين دوره ميتوان احساسي بودن آن را نام برد.
در میان شاعران بزرگ جدید فارسی، هیچ شاعری به اندازة احمد شاملو، به ویژه در نخستین شعرهایش به مصاف شعر قدیم نرفته است. او در یکی از شعرهایش، شعر قدیم را «شعر پیر» مینامد و میگوید که به جنگ این نوع شعر برخاسته است.
نمونهای از این نوع شعر احمد شاملو با عنوان «شعری که زندگیست»:
موضوع شعر شاعر پیشین
از زندگی نبود
در آسمان خشک خیالش او
جز با شراب و یار نمیکرد گفتوگو
او در خیال بود شب و روز
در دام گیس مضحک معشوق پایبند
حال آنکه دیگران
دستی به جام باده و دستی به زلف یار
مستانه در زمین خدا نعره میزدند
موضوع شعر شاعر
چون غیر از این نبود
تأثیر شعر او نیز
چیزی جز
این نبود
نمونة دیگری از شعر مشهور شاملو با عنوان «آیدا در آینه»:
لبانت
به ظرافت شعر
شهوانیترین بوسهها را به شرمی چنان مبدل میکند
که جاندار غارنشین از آن سود میجوید
تا به صورت انسان درآید
و گونه هایت
با دو شیار مورب
که غرور تو را هدایت میکنند و
سرنوشت مرا
که شب را تحمل کردهام
بی آنکه به انتظار صبح
مسلح بوده باشم
سه شيوة موجود در شعر نو
شعر نیمایی: سبکی از شعر نو فارسی است که نخستین نمونة شعر نو در ادبیات فارسی بوده و برآمده از نظریة ادبی نیما یوشیج است. تحولی که نیما انجام داد در دو حوزة فرم و محتوای شعر کلاسیک فارسی است.
تلاش نیما برای تغییر دیدگاه سنتی شعر فارسی بود و این تغییر محتوا را ناگزیر از تغییر فرم و آزادی قالب میدانست. آزادی که نیما در فرم و محتوا ایجاد کرد، در کار شاعران بعد از وی، مانند احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و منوچهر آتشی به نقطة اوج شعر معاصر ایران رسید. با این حال نیما شعر خود را از لحاظ نگرش به جان و محتوای کار، پیشروتر و تازهتر از کار شاعران بعدی مانند شاملو میداند.
او با انتشار شعر افسانه، مانیفیست شعر نو را مطرح کرد که تفاوت بزرگ محتوایی با شعر سنتی ایران داشت.
نمونهای از شعر مشهور نیما با نام «افسانه»:
در شب تيره ديوانهاي كو
دل به رنگي گريزان سپرده،
در درة سرد و خلوت نشسته
همچو ساقة گياهي فسرده
ميكند داستاني غمآور
اي دل من، دل من دل من
بينوا مضطرا قابل من
با همه خوبي و قدر و دعوي
از تو آخر چه شد حاصل من
جز سرشكي به رخسارة غم؟
…تا تو اي مست با من ستيزي
تا به سرمستي و غمگساري
با «فسانه» كني دوستداري
با تو او را بود سازگاري
شعر سپيد یا شعر آزاد: این شعر که در دهههای اخیر تحت تأثیر شعر معاصر اروپا به ویژه فرانسه در زبان فارسی راه یافته است، شعری است که منطبق با یکی از وزنهای عروضی قدیم سروده میشود اما به جهت نیازهای معنایی، مصراعها (پارهها) در آن کوتاه یا بلند میشود. اين شعر گرچه آهنگين است اما وزن عروضي ندارد و در اين نوع شعر نيـز جاي قافيهها مشخص نيست. در دستهبندی شعر نو فارسی، گاهی به هر شعر که در قالب شعر نیمایی نگنجد، «شعر سپید» میگویند.
از ویژگیهای شعر آزاد میتوان به این موارد اشاره کرد:
- در این قالب شعری به کار بردن قافیه آزاد است، لذا لازم نیست برای پر کردن وزن یا قافیه از کلمات زائد استفاده کند. شاعر میتواند به تناسب معنی مقصود، وزنی را به دلخواه در بحری واحد اختیار کند. شعر آزاد نیز لزوماً دارای وزن میباشد.
- تقسیم شدن شعر به بندهایی که هر کدام از پارههایی درست شده است و اگر وزنی در شعر دیده شود، از موزون بودن همین پارههاست.
- قافیه در صورتی تغییر میکند که مطلب عوض شود یا ضرورت موسیقیایی آن را ایجاب کند.
- وحدت قالب وجود ندارد و وحدت اندیشه و تصویرگری و نیز مضامین است که طول بندها و پارهها را تعیین میکند.
- عدم قید تساوی وزن در مصراعهای مختلف، بدین صورت که هر پاره وزن خاص خود را دارد.
- شعر نو در قالب یا وزن هجایی است بر خلاف شعر قدیم که دارای اوزان و بحر بود.
شعر احمد شاملو به اين شيوه مشهور است. نمونهاي از شعر او:
نگاه كن چه فروتنانه بر خاك ميگسترد
آنكه نهال نازك دستانش
از عشق
خداست
و پيش عصيانش
بالاي جهنم
پست است
شعر موج نو: اين شعر نه وزن عروضي دارد نه آهنگين است، قافيه هم ندارد. تفاوت آن با نثر فقط در شيوة خاص بيان و تخيل شعري است. شعر موج نو به دشوار بودن مشهور است. از ویژگیهای بارز آن رمزوارگی و سمبولیسم است. اما مشهورترين، معقولترين و موفقترين شيوه از ميان اين سه شيوة شعر نو، شعر آزاد است كه بيش از دو شيوة ديگر مورد استقبال و پسند مردم قرار گرفته است.
عدهای از اساتید، موج نو را به عنوان شعر قبول ندارند، عدهای از صاحبنظران نیز ادبیات موج نو را در طبقهبندی اشعار ذکر کرده و آن را عمدتاً از متفرعات شعر سپید میدانند.
نمونهای از شعر موج نو از احمدرضا احمدی:
حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران
میخواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را
میخواستم
در سالهاي اخير، ميان شعر نو و شعر كهن ارتباطي برقرار شد كه آن را «شعر نو سنتي» ناميدند. در اين شيوه، غزل در همان قالب كهن و سنتي اما با زبان و تخيلي نو رواج پيدا كرد. بعد از ورود غزل به اين صورت، مثنوي و رباعي نيز با زباني جديد وارد شعر نو شدند، ولي فقط زبانشان نو و جديد شد اما همان قالب سنتي را حفظ كردند.
در شعر نو، بيش از همه به مسائل و مشكلات اجتماع و افراد اشاره ميشود. يكي از مشخصات بارز و مهم شعر نو خاصيت حقيقتجويي و واقعيتنمايي آن است.
نمونهاي از شعر انتقادي- اجتماعي نيما:
آي آدمها كه بر ساحل نشسته، شاد و خندانيد!
يك نفر در آب دارد ميسپارد جان
يك نفر دارد كه دست و پاي دائم ميزند
روي اين درياي تند و تيره و سنگين كه ميدانيد
آن زمان كه مست هستيد از خيال دست يابيدن به دشمن،
آن زمان كه پيش خود بيهوده پنداريد
كه گرفتستيد دست ناتواني را
تا توانايي بهتر را پديد آريد،
آن زمان كه تنگ ميبنديد
بر كمرهاتان كمربند،
در چه هنگامي بگويم من؟
يك نفر در آب دارد ميكند بيهوده جان قربان!
شعر نو برگرفته از محيط امروز است و خواننده در احساسات و تجربيات شاعر سهيم است. بنابراين شاعر بايد برداشت خود را از مسائل و ناگواريهاي روزمره به صورتي ساده و با بياني روشن بازگو كند و در واقع زبان حال شاعر است و لذا به خوبي بر دل مخاطب مينشيند.
از ديگر مشخصات شعر نو اين است كه در زمينة استفاده از لغات ديگر محدوديت خاصي وجود ندارد. هر نوع لغت و تعبير در اين دوره، به شعر راه يافته است. در ادبيات كهن بهخصوص بعد از عهد سلجوقي تا پايان سبك عراقي، شاعران از يك سلسله لغات خاصي بايد استفاده ميكردند. اما اكنون اين محدوديت شكسته و دامنة استفاده از واژهها گسترده شده است. مثلاً شاعران ميتوانند از اصطلاحات و لغات خاص زبان مادري خود و حتي از لغات فرنگي در شعر استفاده كنند.
با وجود شاعران مهم و بزرگي كه در عرصة شعر نو برخاستند، ولي متاسفانه با از بين رفتن نظم و قافيه و آهنگ در شعر نو، عرصه و زمينه براي شاعرنماها، خيلي بازتر شد و هر كس به راحتي، انديشة پرداختن به نوشاعري را پيش گرفت، به طوري كه هـرگاه شعــري هيچكدام از قواعد و ساختار و حتي مفهوم را همراه نداشت و فقط زنجيري از لغات و واژههايي نامتجانس و نامفهوم را كنار هم داشت، ميتوانست به عنوان شعر نو روانة بازار تشنة نوگرايي شود. اما اين به آن معنا نيست كه زحمت و ارزش شاعراني چون نيما يوشيج، سهراب سپهري، احمد شاملو، فريدون مشيري، فروغ فرخزاد، هوشنگ گلشیری، سیمین بهبهانی و … ناديده گرفته شود.