سبك هندي

سبك هندي

سبک هندی یا طرز تازه یا سبک اصفهانی جریانی است در شعر فارسی که در فاصلة سال‌های 900 تا 1200 ق پدید آمد و از نظر جهان‌بینی، زبان شعری و شیوة تخیل و تصویرپردازی با شعر قرن نهم و پیش از آن تفاوت‌های اساسی داشت. قدیمی‌ترین سند موجود که این جریان ادبی را سبک هندی نامیده، تاریخ منتظم ناصری (سال 1300 ق، تهران) نوشتة محمدحسن‌خان صنیع‌الدوله، ملقب به اعتمادالسلطنه، است. او دربارة میرزا طاهر وحید قزوینی (متوفی 1112 ق) نوشته است: «اشعار او به سبک هندی‌هاست و چندان پسندیده و مطبوع نیست، بلکه اغلب مضامین آن موهون است.» پس از آن کمالی اصفهانی (متوفی 1325 ق) در منتخبات اشعار صائب، شاعران هندی را دسته‌ای جداگانه دانسته و صائب تبریزی را در رأس آن‌ها جای داده است. سپس محمدتقی بهار در سال 1310 خ، در طی خطابة مفصلی دربارة بازگشت ادبی، اصطلاح سبک هندی را از دیدگاه منتقدانه به کار برد و در کتاب سبک‌شناسی نوشت که مورخان ادبی این اصطلاح را بدون ذکر نام او در کتاب‌های خود شکسته بسته درج کردند.

عوامل پيدايش سبك هندي

حكومت صفوي (906 ق) با تغيير و تحولي كه در اوضاع اجتماعي آن زمان به وجود آورد، باعث تغيير سبك شعر و شاعري نيز شد. اين دودمان پادشاهي، جهان‌بيني شديد و مطلق شيعي داشتند. تغيير مذهب و رواج شيعه از عوامل مهم تغيير تفكر، بيان و در نتيجه تغيير سبك شعر شد.

حكومت صفوي، ترويج دهندة مذهب شيعه بود و به شعر مدحي و درباري توجهي نداشت و شعر عاشقانه و عشق زميني نيز براي آن‌ها بي‌ارزش بود. به همين سبب شاعران به امور جزئي، پند و اندرز، توصيف امور طبيعي و تبديل موضوعات كهن به مضامين تازه و در واقع بازسازي اندرزها و تمثيل‌هاي كهن در زباني جديد پرداختند. اما از بين رفتن شعر و شاعران درباري و بيرون آمدن شعر از دربار، باعث شد تا هر كس در هر صنف و حرفه‌اي ادعاي شاعري كند و ديگر شاعر بودن منحصر به طبقة خاصي از جامعه نباشد. چون در اين دوره شعر مدحي از بين رفته بود، شاعـراني كه از اين طريق امرار معاش مي‌كردند به دربارهاي هند كه هنوز اين رسم در آنجا پا برجا بود رو آوردند و در آنجا مدح مي‌گفتند و صله مي‌گرفتند. بسياري از شاعران ايران در دربارهاي هند به مقام ملك‌الشعرايي دست یافتند و همين آشنايي با آداب و رسوم و تفكرات هندي تا حدودي باعث تغيير سبك شعر شد. در اين دوره، فرهنگ ايران بر فرهنگ هند برتري واضحي داشت و تأثير شگرفي بر فرهنگ هند گذاشت. نويسندگان و شاعران به زبان فارسي مي‌نوشتند و شعر مي‌گفتند كه اين تسلط به فرهنگ و زبان فارسي، حس حسادت فضلاي هنـد را برمي‌انگيخت. حتي شاهان گوركاني هند نيز همه به زبان فارسي سخن مي‌گفتند.

در اين زمان اصفهان نيز كه پايتخت و محل اجتماع شعرا و فضلا بود گسترش و رونق بي‌سابقه‌اي يافت. بسياري از كشاورزان در طلب ثروت و زندگي بهتر به شهر مهاجرت مي‌كردند و به اين ترتيب طبقه‌اي جديد در شهـر به وجود آمد كه با ادبيات كهن آشنايي نداشتند و از آثار ادبي قديم بهره‌اي نبرده بودند. اين طبقة جديد به ادبيات عاميانه كه براي آنها قابل فهم باشد احتياج داشتند، به همين جهت در شعر اين دوره بسياري از موضوعات اخلاقي يا عرفاني آثار قديم را كه به زبان و بيان دشواري گفته شده بود، در قالب زبان سادة مرسوم آن دوره بيان كردند. به جز اصفهان شهرهاي ديگر ايران نيز رشد و توسعه پيدا كردند، از جمله كاشان كه از مراكز مهم شاعران، هنرمندان و دانشمندان بود.

در دوران سلطنت شاه عباس بزرگ (996 – 1038 ق)،‌ رشد اقتصادي و شهرسازي در ايران به اوج خود رسيد. در مجموع در دورة صفويان، مردم در يك رفاه اقتصادي نسبي قرار داشتند و اين رفاه اجازه مي‌داد تا هر كس به اندازة توان خود، به گونه‌اي به امور فرهنگي از جمله ادبيات و شعر و شاعري بپردازد. از سوي ديگر شاهـان صفوي نيز به توسعـه و پيشرفت فرهنگ و تمـدن ايـران علاقه‌مند بودند. اين پادشاهان در نفوذ زبـان تركي در ايران سهم زيادي داشتند و خود نيز كم و بيش، به زبان فارسي كتاب نوشته و شعر مي‌گفتند. از آنجاييكه شاهان صفوي خود را در مقام فرهنگي والايي مي‌ديدند، به رشد و توسعة فرهنگ بسيار كمك مي‌كردند و در اين دوره شعر و شاعري، هنر و معماري بسيار مورد توجه قرار گرفته بود.

ساختار شعر در سبك هندي

محققان ریشه‌های سبک هندی را در شعر امیرخسرو دهلوی، حافظ شیرازی و کمال خجندی که «خیال خاص» را مطرح کرده است، نیز به عنوان سرآغاز سبک هندی نشان داده‌اند، اما نظر غالب آن است که بابافغانی شیرازی مبدع طرز تازه است. این نظر را نخست اوحدی بلیانی در تذکرة عرفات العاشقین مطرح کرد. کسانی نیز با استناد به بیت صائب تبریزی:

از آتشین دمان به فغانی کن اقتدار

 صائب اگر تتبع دیوان کس کنی

بابا فغانی را پیشتاز سبک هندی و استاد صائب دانسته‌اند.

حقیقت این است که سبک هندی افراطی، یا طرز خیال پیچیده، که از نیمة قرن یازدهم هجری در هند اوج گرفت، کمابیش تحت تأثیر ذوق و ادب هندی بوده است. در بدیع هندی صناعت «بنگ» عبارت است از: «دقت معنی، نزاکت و لطافت خیال و رنگینی مضمون و باریکی نکته و حسن ادا.»

شعر سبك هندي به اين صورت بود كه در يك مصراع مطلب معقول يا شعاري گفته مي‌شد و در مصراع بعد، تمثيل يا رابطة لف و نشر متناظر و يا تشبيه مركب، آن را محسوس مي‌كرد. همة هنر شاعر در اين مصراع بود؛ يعني مصراعي كه بايد در آن معقول را محسوس كند و هر چه رابطة بين دو مصراع هنــرمندانه‌تر و پيوسته‌تر باشد، بيت دلنشين‌تر است. بنابراين يك شاعر بزرگ در سبك هندي شاعري است كه تخيل او بتواند دائماً بين معقول و محسوس روابط تازه‌ای ايجاد كند، به عبارت ديگر در اين دوره شاعـران به دنبال تشبيه‌هاي ساده نبودند و سعي مي‌كردند وجه شبه دورتر و سخت‌تر باشد تا به اين صورت هنر خود را بيشتر نشان دهند.

تا خيال گريه كردم يار رفت

 اين غزال از بوي خون رم مي‌كند

      صائب

شاعران به مصراع معقول كه اهميت زيادي نداشت «پيش مصرع» و به مصراع محسوس كه بايد يك جلوة هنري بوده باشد «مصرع» و اگر اين مصراع بسيار چشمگير و درخشان بود به آن «مصرع برجسته» مي‌گفتند.

براي اينكه شاعران در اين‌گونه اشعار بتوانند وجه شبه‌هاي دورتر و پيچيده‌تري بياورند رو به ابهام و اغراق می‌آوردند كه اين، ويژگي سبكي شعر بيدل دهلوي (1054 – 1133 ق) بود.

نمونه‌اي از شعر بيدل دهلوي:

                   هـم عنانِ آهم، آشوب جهان خواهم شدن

                                                    پيرو اشكم، محيط بي‌كران خواهم شدن

                   اشك بي‌تابم، تسلي در مزاجم تهمت است

                                                   از چكيدن گر برون آيم، روان خواهم شدن

لازم به يادآوري است كه در سبك هندي دو شيوه وجود دارد:

1) شاعراني همانند صائب، كليم كاشاني و حزين لاهيجي (1103 – 1180 ق) كه ابياتشان قابل فهم و روشن است، يعني رابطة تشبيهي بين مصراع معقول و محسوس، معتدل و لطيف است و بين بيت‌هاي آن‌ها به سبك قدما ارتباطي موجود است. در شعر، وحدت موضـوع وجـود دارد و همين‌طور در ابياتشان ساختار سبك هندي كم‌تر مشاهده مي‌شود و در واقع اين شاعران ادامه دهندة راه حافظ و بابا فغاني هستند.

2) شاعراني كه رهروان طرز خيال هستند و به آنان «خيال بند» نيز مي‌گويند و شهرت چنداني هم ندارند. بناي شعر ايشان بر تك بيت است و ابيات به سبك هندي در اشعارشان بسيار زياد است. همين‌طور فهم دو مصراع آن‌ها دشوار است. زبانشان نيز سهل‌انگارانه و ساده است.

از شاعران اين سبك اسير شهرستاني (1029 – 1069 ق)، قدسي مشهدي (متوفي 1056 ق)، سليم كاشاني (متوفي 1057 ق) را مي‌توان نام برد که معروف‌ترين ایشان كليم كاشاني، صائب تبريزي و بيدل دهلوي هستند.

قالبي كه شاعران در اين دوره بيشتر به آن شعر مي‌گفتند ظاهراً غزل بود، ولي اندازه و حجم غزل در اين دوره حد و حدودي نداشت و گاهي تعداد ابياتش بــه چهل بيت نيز مي‌رسيد و تكرار قافيه نيز در آن يك امر طبيعي بود و علت واقعي آن تك بيت‌گويي شاعران اين سبك، قالب حقيقي مفـردات بود. اما شاعر، اين تك بيت‌هاي مستقل را به وسيلة قافيـه و رديف به ‌هم متـصل مي‌كرد. به همين خاطر كم و زياد بودن تعداد ابيات اهميت چنداني نداشت و به غـزل آسيـب نمي‌رساند.

تك بيت‌ها در اين دوره جنبة ارسال المثلي دارند و از اين رو تمثيل مهم‌ترين عنصر ادبي شعر اين دوره به حساب مي‌آيد. به علت جنبة ارسال‌المثلي، بسياري از اين بيت‌ها دهان بـه دهان منتقل مي‌شدند ولي اسم شاعر فراموش مي‌شد؛ به طوري كه مي‌توان گفت يكي از مختصات شعر سبك هندي معروف بودن بيت و ناشناخته ماندن شاعر است.

خمير ماية استاد شيشه‌گر سنگ است

 عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد

جست و جو از بهر روزي باعث شرمندگي است

 زين خجالت آسيا انگشت دارد در دهن

زِ آه سرد پروا نيست عشـاق بلاكش را

 كند بـر دود، صبر آن كس كه مي‌افروزد آتش را

اشتراک گذاری مقاله : Array
نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *