مزدک
مزدک
مزدک، پسر بامداد (شهره به مزدکِ بامدادان یا مزدک پوربامداد) از مردم استخر فارس، در دوران قباد ساسانى (۴۸7 – 531 م) پدر خسرو انوشيروان میزیست. مزدا به معنای خرد (دانا) بزرگ و مزدک به معنای خرد (دانا) کوچک است. وی در نیمه قرن پنجم میلادی یکی از نهضتهای اجتماعی در ایرانِ زمانِ ساسانی را ایجاد کرد.
مزدك، از مانويان و پيروان زرتشت خورگان بود. او سالها در بيزانس (روم شرقي) به سر ميبرد و در آنجا با كتابهاي فلسفي يوناني، از جمله جمهوريت افلاطون آشنايي پيدا كرد و از آرمانشهر افلاطون، تأثير گرفت. انديشههاي زرتشتخورگان كه بيشتر جنبههاي اقتصادي و همگاني (اجتماعي) داشت، به وسيلة مزدك به مردم و جامعه ايراني رسانده شد. هرچند زرتشت خورگان، شالودة آيين خود را پيريزي كرد، ولی مزدک این آيين نو را درميان مردم گسترش داد.
اواخر پادشاهي پیروز (459 تا 483 م) و اوایل فرمانروايي قباد ساساني در ايران، مردم خشكسالي کشیده، به وسيلة مزدك كه مردي سخنور بود، درخواستها و اعتراضهاي خود را به قباد ساساني اعلام كردند. قباد خواستار اصلاحاتي همگاني در ايران بود، اما از بيم موبدان و اشراف كشور جرأت پرداختن به اينكار را نداشت، وجود مردی توانمند مانند مزدك كه هواخواهان بسياري از مردم بينوا داشت را استقبال کرد و بر آن شد كه به دست وي ثروتِ كشور را همگاني سازد. ولی او نتوانست در برابر نفوذ موبدان و اشراف بايستد و به دست آنها از پادشاهي بركنار شد و مدتی در زندان بود تا اینکه با کمک همسرش فرار کرد ولی مجدداً به ياري پادشاه هيتلها یا هیتیها (تيرهاي از چينيها) بر تخت فرمانروايي نشست، اما اين بار ديگر از مزدكيان پشتيباني نكرد. در واپسين روزهاي پادشاهي قباد، پسرش خسرو اول، که بعدها انوشیروان لقب گرفت، با فشار و اصرار روحانیان مجلس مناظرهای ترتیب داد که در آن روحانیان زرتشتی و مسیحی رو در روی مزدکیان قرار گرفتند. دراین دوره، مسیحیان نیز همچون زرتشتیان گرامی داشته میشدند. در پایانِ این مناظره، مزدکیان نتوانستند پاسخگوی خواستههای روحانیون باشند، تاب پایداری نیاوردند و مغلوب شدند. از آن پس کتابهای ایشان را سوزاندند و اموالشان را مصادره کردند. مزدكيان، با فشار روحانیون و موبدان و به دستور خسرو انوشيروان (531 – 579 م) سركوب و عدهای از آنها به همراه رهبرشان مزدك، كشتار شدند.
عقیده مزدک براین بود که زمين و آب از آن خداست و بايد بين مردم مشترك و همگاني باشد و بايد همه به گونهاي يكسان از آن بهرهمند شوند. از نظر او كسي حق ندارد كه بر پايه ثروت و قدرت، زنان را در قفس حرمسرا بيفكند. وجه اشتراكي كه بين انديشههاي مزدك و افلاطون در كتاب جمهوريت او ديده ميشد آنست كه افلاطون به این انديشه بود كه دليل نابرابري در جامعه را زيادهخواهي و زرپرستي مردم میدانست که به زندگي ساده قناعت نميكردند و سودجو و حسود بودند، از آنچه خود داشتند زود سير ميشدند و در آتش حسرت آنچه نداشتند ميسوختند.
مزدک، از روحانیون زرتشتی بود و بر پایه آموزههای مانوی در باب آفرینش و جهان جاوید، معتقداتی ویژه داشت. وی به دو اصل نور و ظلمت و چیرگی نهایی نور معتقد بود و میگفت انسان باید از علایق دنیوی بپرهیزد تا هرچه بیشتر به رهایی نور از بند ظلمت، یاری داده باشد. اما وی به خلاف مانی، ازدواج را منع نمیکرد ولی داشتن یک همسر را کافی میدانست. مزدکیان همچنین گیاهخوار بودند و باور داشتند که با کردار نیک و بدون انجام امور ظاهری دینی میتوان رستگار شد. مزدک ازدواج زنان با مردانی بیرون از طبقات روحانی و اشرافی را جایز دانسته و داشتن بیش از یک زن را ناروا میشمرد، چرا که در گواهیهای تاریخی در مورد شمار بسیار زنان در شبستانها و حرم سراهای روحانیون و شاهان ساسانی سخن مکرر آمده است.
مزدک، مانند کاردینالهای مسیحی ردا بر تن و کلاهی سرخ بر سر میپوشید. او با توجه به جنبه عملی این معتقدات میگفت: خداوند مواهب حیات را برای استفاده همگان آفریده است، اما زیاده خواهی و انباشتن مال به خشونت و بدرفتاری و نابرابری میانجامد. این گونه باورها، با نظام اجتماعی ساسانی به هیچ روی سازگار نبود. زیرا در آن جامعه، طبقات از یکدیگر جدا بودند و کسی نمیتوانست، حتی با شایستگی و آمادگی، از طبقة اجتماعی خود تجاوز کند. مزدک که سخنوری ورزیده بود و نفوذ کلام بسیار داشت به هواخواهی مردم مستمند، از درباریان و روحانیت حاکم میخواست که دست به تعدیل ثروت بزنند.
ثعالبی، از قول مزدک نوشته: «خداوند وسیله معیشت را در زمین نهاد تا مردم آنها را به تساوی میان خود تقسیم کنند چنانکه هیچیک از آنان نتوانند بیش از سهم خود بگیرند، اما مردم به یکدیگر ستم ورزیدند و در پی آن برآمدند تا بر دیگری برتری یابند؛ زورمندان ناتوانان را بشکستند، روزی و دارایی را برای خود گرفتند. بسیار ضروری است که از توانگران بگیرند و به تهیدستان دهند چنانکه همه در دارایی برابر گردند».
پیام مزدک، توزیع ثروت از طریق تقسیم اراضی بزرگ، جلوگیری از احتکار، تعدیل سهم مالکان از بازده زمین، ادغام مراکز آتش مقدس و کاستن تعداد آتشکدهها و ساده کردن سازمان موبدان زرتشتی و به دنبالش کوتاه کردن دست روحانیون از امور اجرایی کشوری بود. بدین ترتیب، نهضت مزدک به انقلابی اجتماعی تبدیل گردید و با آنکه مزدک، پیروان خود را از ستیز و کینهجویی منع کرده بود، ولی کار به خشونت و افراط کشیده شد.
افکار مزدک پس از وی، قرنها همچنان پنهانی دوام داشت و انتشار مییافت. نیم قرن پس از او، پسر خاقان بزرگ، ترکان غربی، به همراهی فقرا و محرومان آن دیار، بخارا را متصرف شد و زمینداران و بازرگانان بزرگ را مجبور به فرار کرد اما خود او سرانجام سرکوب شد. در قرن هشتم میلادی نیز در خوارزم براساس عقاید مزدک عصیانی روی داد ولی دیری نپائید و از هم پاشیده شد.
جان سخن مزدک، يا به گفته علامه اقبال لاهوري، جوهر انقلاب مزدک، بر مبناى اصل اشتراک مالکيت بوده است. منع ذبح حيوانات و منع خوردن گوشت از دیگر دستورهاى اوليه او بود. افزون بر این، پيروان وى جامههاى درشت و خشن بر تن داشته و پيوسته با سختى و پرهيز از زیادهروی در لذتها، زندگى مىکردند.
مخاطب اصلی جنبش مزدک، همان روحانیون زرتشتی بودند که با انحصار طلبی و مصادره اهرمهای حکومتی به ویژه دربار ساسانی و فشار همهجانبه بر شخص پادشاه، از هرگونه اصلاحات کشوری و توزیع عادلانه ثروت، زمین، آب، آذوقه، حتی زنان و برابریهای دیگر جلوگیری میکردند.
کشتار بیرحمانه مزدک و گروهی از پیروانش با اصرار و نفوذ روحانیت زرتشتی، موجب بیزاری مردم از روحانیون و گسترش و همهگیری این جنبش در جوامع مختلف آن زمان شد.
زرینکوب، علت ناکامی مزدک را اتحاد تخت و تاج با آتشگاه میداند که موبدان به سبب داشتن املاک وسیع از تسلیم آن املاک به قوانین عدالت، خودداری کردند و مینویسد: «استناد بدکیشی هم که به مزدک و پیروانش دادهاند باید سرپوشی برای فعالیتهای سرّی بزرگان و موبدان در تعیین جانشین قباد بوده باشد. در عین حال با توقیف و اعدام او و پیروانش، خواستهاند اقدامات اصلاحی او را که مخالف منافع خسرو و منافع بزرگان وابسته به موبدان بوده تخطئه نمایند و مخالفت با آن اصلاحات را که موجب تأمین ولیعهدی خسرو و قتل و کشتار وحشیانة مخالفان وی بوده است در انظار توجیه نمایند».
بدون تردید چنین فضایی در ایران آن روز، زمینه مناسبی برای پذیرش هر آیین و هجوم داخلی یا خارجی را فراهم آورده بود که اتفاقاً همین آمادگی برای پذیرش شعار برادری و برابری اسلامی بود که اعراب توانستند آیین خود را با دشواری نه چندان زیاد، بر مردم ایران تحمیل کنند.
اگر شخصیت سلمان فارسی، از یاران رسول اکرم اسلام (ص)، را یک واقعیت بدانیم، شاید به توان گفت که او نیز از آرمانهای مزدک تأثیر پذیرفته و به گونهای از رهروان او بوده است، زیرا به خوبی آیین اسلام را پذیرفت و بسیاری نیز بر آن افزود، آنچنانکه از مشاوران عالی و پرنفوذ و گرامی پیامبر اسلام (ص) شده بود.
آرمانهاى مزدک، سبب شد که پس از وى کسانى برخیزند و در برابر بیدادگری و ستم بايستند، مانند بهآفريد (در قرن اول و دوم هجری قمری)؛ سنباد (مقتول به سال ۱۳۸ ق)؛ عطايا؛ مبيضه (سپيد جامگان در سال ۱۳۷ ق،)؛ ابومسلميه (پيروان ابومسلم 137ق)؛ اسحق، پس از کشته شدن ابومسلم؛ استاذسيس، (۱۵۰ هجری قمری در خراسان با ادعای پیغمبری، علیه عباسیان قیام کرد ولی سرانجام در سال ۱۵۱ ق، شکست خورد و بسیاری از پیروان او کشته یا اسیر شدند)؛ بابک خرمدين (۲۰۱-۲۲۳ ق)؛ محمره، سرخجامگان به رهبری مازیار بن قارن، همزمان با بابک خرمدین که دو سال پس از بابک، قارن نیز گرفتار شد.
مزدک، در حدود سال 541 م، به همراه جمعی از همراهان و هواخاهانش کشته شد.