میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی

میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی


قائم مقام، درسال 1193 ق، در هزارة فراهان (از توابع اراک) دیده به جهان گشود. وی فرزند سیدالوزراء میرزا عیسی، از مردم هزاوه اراک بود. اجداد او صاحب‌نام بودند و چند تن از آنان به خدمات مهم دولتی اشتغال داشتند. وی زیر نظر پدر دانشمند خود تربیت یافت و در آغاز جوانی علوم متداوله را آموخت و به خدمت دولت درآمد و مدت‌ها در تهران کارهای پدر را انجام می‌داد. سپس به تبریز نزد پدرش که وزیر آذربایجان بود، رفت و چندی در دفتر عباس میرزا ولیعهد به نویسندگی اشتغال ورزید و در سفرهای جنگی با او همراه شد. پس از آنکه پدرش انزوا گزید، میرزا ابوالقاسم که به میرزا کوچک نیز شهرت داشت، پیشکاری شاهزاده را به عهده گرفت و نظم و نظامی را که پدرش (میرزا بزرگ) آغاز کرده بود، با کمک مستشاران خارجی سپاهیان ایران را منظم کرد و در بسیاری از جنگ‌های ایران و روس شرکت داشت.
وي پس از درگذشت پدرش به فرمان فتحعلي شاه، به جانشيني پدر يعني سمت وزارت درآمد و لقب قائم مقام را دريافت كرد. وي پس از يك سال وزارت به اتهام دوستي با روس‌ها از كار بركنار شد و سه سال در تبريز بيكار ماند. وی در سال 1241 ق، با دختر نهم فتحعلی شاه به نام گوهر ملک خانم، (معروف به شاه بی‌بی)، خواهر اعیانی عباس میرزا نایب السلطنه ازدواج نمود که حاصل این پیوند ۳ فرزند پسر بنام‌های محمد، علی و ابوالحسن بود.
قائم مقام، مجلسي ترتيب داد تا دربارة صلح يا ادامة جنگ با روس‌ها تصميم بگيرند. وي دلايل بسياري از جمله مقايسة توان مالي و نظامي ايران و روسيه را بيان كرد تا نظر مساعد نمايندگان را دربارة صلح بگيرد؛ اما آن‌ها وي را به دوستي با روس‌ها متهم كردند و تصميم گرفتند با آن‌ها بجنگند. نتيجه اين جنگ، شكست سخت ايران و در نهايت امضاي عهدنامة تركمنچاي شامل واگذاری خانات ایروان و نخجوان به دولت روسیه و تخلیه تالش و مغان از سپاه ایران و نیز پرداخت ده کرور تومان (پنج میلیون تومان) به طور اقساط از طرف ایران به روسیه به عنوان غرامت جنگی؛ اجازه عبور و مرور آزاد به کشتی‌های تجاری روسی در دریای خزر؛ رضایت به انعقاد یک عهدنامه تجاری بین ایران و روسیه؛ حق اعزام کنسول و نمایندگان تجاری روسیه به هر منطقه از ایران که روس‌ها لازم بدانند و حمایت روسیه از ولیعهدی عباس میرزا و کوشش در به سلطنت رساندن وی پس از مرگ شاه و استرداد اسرای طرفین و اعطای حق قضاوت کنسولی به اتباع روسیه بود.


پس از اين اتفاق، قائم مقام مجدداً به سِمَت خود بازگشت و در دوران وزارتش تلاش بسياري در آباداني ايران انجام داد كه از مهم‌ترين آن تربيت اميركبير بوده است. آوازة قائم مقام در ادب، بیشتر به نوشته‌های هنری و آهنگین اوست که به شیوة گلستان سعدی نوشته است. قائم مقام در واقع مرد سیاست و عمل بوده و نویسندگی او نیز بنابر ضرورت کار بوده و نه از راه تفنّن و هنرنمایی. او نوشته‌های خود را غالباً سرسری و با عجله انشاء می‌کرد، ولي با این همه منشآت او از ذوق و حسن سلیقه مایة وافر داشت. كتاب منشأت وی از لحاظ تاريخي اهميت بسياري دارد، زيرا قائم مقام تاريخ دوران قاجار را بي كم و كاست و به دور از تزوير و ريا بيان كرده؛ از جمله فرمان‌ها و گزارشاتي كه از جانب شاه و وليعهد صادر شده و همچنين وقايع روزمره دربار و امور جاري كشور.
قائم مقام، اشعاري نيز سروده است كه اهمیت اين اشعار در آن است که وی برخلاف معاصران خود، که هیچ‌گونه اشاره‌ای به حوادث زمان خود نمی‌کردند، در بعضی از این اشعار از وقایع و پیشامدهای روز سخن گفته است.

مزار قائم مقام در حرم شاه عبدالعظیم در شهرری
پس از درگذشت فتحعلی شاه در اصفهان، محمد میرزا در تهران در سال 1250 ق به تخت نشست و در آغاز سلطنت برای غلبه بر موانع موجود، منصب صدارت را به قائم مقام سپرد، ولی چندی بعد وی را به زندان انداخت. مهدی بامداد در کتاب شرح حال رجال ایران درباره قتل قائم مقام فراهانی می‌نویسد: «در غروب روز ۲۴ صفر ۱۲۵۱ هجری قمری، قائم مقام از طرف شاه به وسیلة پیش‌خدمتی به قصر نگارستان احضار ‌شد. قائم مقام پس از وارد شدن می‌پرسید: شاه کجا تشریف دارند؟ اشخاصی که برای انجام این مأموریت حاضر بودند گفتند: در عمارت سر در، قائم مقام بالا می‌رود و می‌بیند شاهی در سر در نیست، می‌پرسد پس کجا تشریف دارند؟ می‌گویند تشریف خواهند آورد. قائم مقام نماز مغرب و عشا، را می‌خواند و بعد از نماز اظهار می‌کند اگر شاه به من فرمایشی ندارند بهتر این است که بروم چون که منزل دوستی وعده کرده‌ام و انتظار مرا دارد، مأموران گفتند: شاه فرموده‌اند چون کار لازمی با شما دارند از اینجا خارج نشوید تا من شما را به حضور بطلبم. قائم مقام می‌گوید: پس قدری استراحت می‌کنم و شال کمر را باز کرده زیر سر می‌گذارد و جبه را بر روی خود کشیده می‌خوابد، دو ساعت از شب گذشته بیدار می‌شود و می‌پرسد: اگر شاه تشریف نمی‌آورند من بروم خدمتشان ببینم چه فرمایشی دارند و باز‌‌‌‌ همان جواب‌ها را که می‌شنوند به طور مزاح می‌گوید: پس من اینجا محبوسم! جواب می‌دهند: شاید! آورده‌اند که او در حال قدم زده و در اتاق این شعر را با ناخن به دیوار نوشت:
روزگار است آنکه گه عزت دهد گه خوار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد

قائم مقام، مدت ۶ روز در حوضخانه قصر نگارستان نگه داشته ‌شد و در این مدت به او آب و غذایی ندادند تا شاید از گرسنگی بمیرد و مرگش طبیعی باشد. با زنده ماندن او که قوای جسمی‌اش به سبب حبس در این شرایط، به شدت تحلیل رفته بود گروهی برای قتل وی راهی حوضخانه شدند. شب آخر ماه صفر اسمعیل‌خان ‌قراچه‌داغی که یکی از اشقیا و سرهنگ فراشخانه میرغضب‌باشی بود با چند میرغضب وارد حوض‌خانه شده بر سر او ریخته، او را بر زمین زدند، قائم مقام با وجود ضعف و ناتوانی که داشت برای خلاصی خود مقاومت کرد به طوری که بازوان او مجروح شده، بالاخره دستمالی در حلق او فرو برده و او را خفه کردند.
در این مدت شاه دستور داده بود که به او قلم و کاغذ ندهند و اگر چیزی نوشت نزد شاه نبرند زیرا می‌گفت قلم این مرد معجزه می‌کند، می‌ترسم خواندن نوشتة او مرا از تصمیمی که دربارة او گرفته‌ام باز دارد.
جسد قائم مقام را شبانه به حرم حضرت عبدالعظیم ری برده و بی‌کفن و غسل در صحن امامزاده حمزه جنب مزار شیخ ابوالفتح رازی به خاک سپردند.
در سال ۱۳۰۰ ق، همزمان با حکومت ناصرالدّین شاه قاجار، قبر قائم مقام فراهانی را شکافتند تا فرد دیگری را در آن دفن کنند. چنانکه به توا‌تر شنیده شده بدن وی پوسیده بود اما لباس‌های غرقه به خونش هنوز باقی بود.
این مرد بزرگ، در سال 1251 ق، در سن 58 سالگي کشته و در شهر ری به خاک سپرده شد.

اشتراک گذاری مقاله : Array
نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *