یکصد نماد دانش، ادب و اخلاق پارسی
پاینده باد ایران فرهنگی
|
پوينده باد فرهنگ ایرانی
|
170,000تومان
اول دفتر به نام ايزد دانا
سرآغاز
سرزمین پارس را که بعدها ایران نامیدند، میتوان زادگاه بخش مهمی از تاریخ جهان دانست و در واقع شناخت تاریخ جهان و تمدن بشری بدون نام ایران ناقص و ناکامل خواهد بود. قدمت تاریخ ایران، در کنار تاریخ و تمدن یونان، چین، هند و مصر، برابر با قدمت تاریخ جهان است. فرهنگ و تمدن کهن ایران را میتوان سرچشمة بسیاری از تمدنهای بشری دانست، کشوری که به قول هِگِل، در آن با تشکیل اولین امپراطوری جهان در عصر هخامنشی، حاکمیت عقل را بر روی کرة خاکی بنیان نهاد. تشکیل اولین امپراطوری جهانی در ایران که نیمی از جهان شناخته شدة آن روز را شامل میشد، منطقة گستردهای را در درون خود به وجود آورده بود که شاید برنامهریزی و مدیریت برای ادارة قدرتمند این شاهنشاهی از یک سو و تنوع اقوام، زبانها و آیینهای گوناگون از سوی دیگر، زمینهساز زندگانی با تعامل و مدارای میان مردم، از مهمترین اجزاء منطق کشورداری را تشکیل میداد. بیشک شجاعت، ژرفاندیشی و بزرگمنشی و حاکمیت عقل و علم در آن، از اضلاع دیگر مدیریت بود که بدون وجود آن، برپایی و نگهداری بزرگترین حکومت چند ملیتی، آن هم در آغاز دوران تمدن بشری، غیر ممکن بوده است. بدینگونه تاریخ مدون شش هزار سالة ایران، تا قرنها در ساخت فرهنگ و تمدن جهانی از نقشی بیبدیل برخوردار بوده است، به گونهای که هرگز تا پیش از دوران مدرن که سرنوشت دیگری برایش رقم خورد، این تمدن در مقابل هیچ تهاجم خارجی سر فرود نیاورد، آنچنان که قوم مغول، خونخوارترین مهاجم تاریخ، پس از نیم قرن حکومت در ایران، در فرهنگ ایرانی ذوب شد.
موقعیت ژئوپولتیک ایران که از آن به نام دروازه تعامل تمدن شرق و غرب نام برده میشود و بلندی نام آن، کافی بود تا هر مهاجمی، از اسکندر مقدونی تا تازیان و تاتارها، با افتخار در پی فتح ایران باشند. این شرایط باعث شد تا ایران به کشوری چند فرهنگی و یا پهنة تعامل فرهنگها و آداب و رسوم تبدیل شود. از فرهنگ چین تا فرهنگ هند، فرهنگ و تمدن یونانی، فرهنگ اسلامی – عربی با فرهنگ پارسی در هم تنیده و از تداخل این فرهنگها با هنر پارسی، فرهنگ غنی ایرانی شکل گرفت.
همانطور که پیشتر گفته شد، ایران از دیرباز محل فرود تمدن چین، هند، یونان، عرب و ترک بوده و در آن انواع گوناگونی از علوم فلسفی، تجربی، طبیعی، ریاضی، طب و دینی تعریف شد و زبان فارسی به مهمترین ابزار ثبت و پخش دانش، ادبیات و شعر و عرفان درآمد و بزرگترین اشعار عاشقانه و عارفانه بر خاک آن رویید، ولی این رویش و شکوفایی ادبی و عرفانی، هرگز باعث سرکوب علوم عقلانی و تجربی مانند طب، هندسه، فلسفه، نجوم، ریاضیات نشد.
گذشت زمان و بروز حوادثی که ذکر آن در این مجال نمیگنجد، باعث شد تا آن جوان برنا و توانا، اینک به پیری فرتوت، اما با کولهباری از تجربه و خاطرات مفید، بدل شود. اینک برخورد آن گذشتة پربار با مدرنیته که فرهنگی متفاوت از تمام تجارب تاریخی این سرزمین کهن دارد، باعث شده تا برای حفظ اصالت فرهنگ ایرانی، بازخوانی تمدن کهن این آب و خاک، بار دیگر ضرورت پیدا کند. بیتوجهی حاکمان دغلباز و مستبد به تمدن کهن و تلاش برای تغییر نگرش، هویتزدایی و پایین نگاه داشتن فهم و شعور اجتماعی مردم، به منظور سهولت حاکمیت بر آنها، باعث شده تا این تمدن بزرگ و تاریخ ساز جهان، در زیر آوار جهالت و تهمت و فرهنگ ستیزی، مدفون شود.
پس از حکومت متعصب و مستبد صفوی و تکرار مذهبگرایی دروغین در دوره قاجاریه که با شلیک گلولههای روس در دوران قاجار، وجدان ایرانی میهنپرست را از خوابگران تاریخی بیدار کرد، ارادة مردم و ضرورت تاریخ بر این اصل قرار گرفت تا تاریخ غنی و بینظیر ایران به عنوان مهمترین سپر دفاعی و حفظ فرهنگ و تمدن اصیل ایرانی مورد بازخوانی قرار گیرد.
آنچه که در صفحات بعد، پیشکش خوانندگان عزیز میشود، تلاشی است تا با رجوع به تاریخ کهن ایرانی، جلوههایی هرچند کوتاه و ناتمام از بزرگان علم و ادب، فرهنگ و اخلاق ایرانی را به تصویر بکشانیم. در حال حاضر میان نسل جوان ایرانی که در جهان ارتباطات و اطلاعات پایان ناپذیر پهنای باند مجازی زندگی میکند با تاریخ و تمدن گذشتهاش فاصلهای عمیق وجود دارد و همین امر باعث سرگشتگی و بیهویتی و بیشناسنامه شدن جوانان میهن گردیده که مورد بهرهبرداری برخی از گروههای متعصب قرار میگیرد. بیشک آشناسازی جوانان و سایر طبقات اجتماعی با تاریخ فاخر و تمدن سرفراز ایرانی، میتواند بار دیگر با اعتماد به نفس، موجب بالندگی ایرانی و توسعة پایدار در جهان معاصر شود. تمدنی که اگر آگاهانه و مسئولانه مورد خوانش قرار گیرد، نه تنها در ایران، بلکه در تمدن جدید جهانی جایگاه ویژهای خواهد داشت. همانگونه که هانری کُربن، ریچارد فِرای، گیرشمن و بسیاری از خاورشناسان غربی که به دنبال فرهنگ و معنویت بودند، با فرود آمدن در خاک ایران و آشنایی با تمدن علمی و معنوی ایرانی، از دل و جان سرسپرده آن شدند و ایران را به عنوان منزلگاه اصلی و مدفن ابدی خود انتخاب نمودند. به گفته سیّدحسن نصر از نظر هانری کُربن: «فلسفة غرب از دکارت تا به امروز یک بازی کودکانه ذهنی بوده است». کُربن از اینکه ایرانیان به ریشههای فرهنگ و تمدن بزرگ خود توجه ندارند، تأسف میخورد. اگر حتی در این گفتة کُربن بوی غلو هم به مشام برسد، ولی در خصوص عظمت تمدن ایرانی که امروزه برای اهلش هم ناشناخته است و از گنج بزرگ زیر پای خود غافل است و حتی با کمال تأسف، برخی از صاحبان تفکر در ایران، از دیرباز به ستیز و براندازی این تمدن برخاستهاند و سعی در پوشاندن آن از چشم مردم مینمایند تا آنها را با مفاهیم دیگر مشغول بدارند، هیچ تردیدی نیست.
شناسنامة شاعران و دانشمندان ایران، در دو کتاب جداگانه، شامل بیش از شش هزار نفر، به ترتیب زمان تولد گردآوری شده که در دست انتشار میباشد.
در این گردآوری، زندگینامة یکصد نفر از بزرگان این سرزمین که کوشش بسیار در پیشبرد دانش، فرهنگ، ادب و اخلاق ایران عزیز داشتهاند، فراهم آمده است.
هرچند شمار خدمتگزاران و طلایهداران تاریخ و فرهنگ پارسی، هرگز در چنین مجموعة کوچکی نمیگنجد و برای برخی از ایشان دهها و صدها کتاب و مقاله نوشته شده، ولی به ناچار به یکصد نفر بسنده شد و از اینرو زندگینامة این افراد را که هر کدام در عرصههای مختلفی مانند: فرهنگ، تاریخ، ادب، فلسفه، اخلاق، پزشکی، نجوم و سیاست، خدمتهای فراوانی به ایران و شاید جهان، کردهاند، به زبانی ساده و چکیده، بازنویسی شده است.
در این کتاب از سرچشمههای بسیاری بهره برده شده، ولی برخی از آنها بیشتر مورد استفاده قرار گرفتهاند، مانند لغتنامة دهخدا، لغتنامة معین، فرهنگ مصاحب و چند منبع دیگر.
نموداری بر حسب تعداد شاعران و بزرگان برجسته هر قرن، تنظیم شده، تا نشان داده شود که در هر سده و حکومتهای مختلف، چه بر فرهنگ و هنر این مرز و بوم گذشته است. با این نمودار مشخص میشود که دربار پادشاهان، بارگاه اصلی پرورش دانشمندان و شاعران بوده؛ زیرا در زمان پادشاهانی که هنر دوست بودهاند و به علم و فرهنگ بهای بیشتری میدادند، تعداد دانشمندان و بزرگان، بیشتر از دورههای دیگر بوده است.
از دوران پیش از اسلام، نوشتهها و آثار بسیار کمی برجای مانده، زیرا پس از حملة اعراب، این آثار و کتابها سوزانده و یا به گونهای از بین برده شدهاند و فقط تعداد کمی از آنها در نوشتههای میهنپرستان و ایراندوستان پیدا شدند.
به گفتة ابن ندیم، بسیاری از نوشتهها و اندیشههای بزرگان ایرانی پیش از اسلام در قرنهای دوم تا پنجم هجری، به عربی ترجمه شده و به نام بزرگان حکومتی و مذهبی اسلام، باز نشر شدند و نسخههای اصلی را از بین بردند.
بنابه دلایلی که ذکر آن خارج از گنجایش این مقدمه است، از جمله تنبلی مزمنی که در طی تاریخ هزار سالة ایرانیان حاکم شده، بسیاری از منابع ایران پیش از اسلام در کوران حوادث، از میان رفته و تنها بخشی از آن به همت خاورشناسان به دست ما رسیده است. اما در ایران پس از اسلام که از آن میتوان به عنوان اسلام آغشته با مظاهر جاهلیت عرب نیز نام برد و خشونتها و برتری جوییهای داعشی، برخلاف حقیقت اسلام که در آن تقوی الهی ملاک برتری انسانها بود و تساوی در خلقت در آن پذیرفته شده و قرار بود همه از حقوق یکسان برخوردار باشند، با ایرانیان فرهیخته به عنوان موالی، عجم، گَبر (کفر) و شهروند درجه دو رفتار میشد. در نتیجه پس از سپری شدن دو قرن، به گفتة عبدالحسین زرینکوب در کتاب دو قرن سکوت، بار دیگر ایرانیان به خود آمده و با تشکیل حکومتهای محلی مانند طاهریان، صفاریان و سامانیان پرچم تمدن ایرانی در لوای دین پاک، به احتزاز در آمد و بار دیگر در مدیریت حکومتهای محلی و در غیاب قشریگری دینی و تعصب مذهبی، پرچم علم و دانش اعم از علوم دینی و تجربی برافراشته شد و تا پیش از برآمدن حمله ترکان به ایران، دهها و بلکه صدها دانشمند در علوم فلسفی، طب، ریاضی، نجوم، شیمی، هندسه و… در این دیار درخشیدند ولی صد افسوس که بار دیگر حاکمیت قشریگری مذهبی با لبه شمشیر جهالت، درخت پر بار فلسفه و دانش را هدف گرفت و به سوزاندن و خشکاندن آن حکم نمود و با حاکمیت جهل و تعصب در قرن دهم به جای بلندنظری و فرهیختگی، خاک جهالت و عقب ماندگی بر گسترة این کشور پهناور پاشیده شد. اما ققنوس دانش و معرفت هر بار علیرغم فشارهای قشریت و تعصب و علم ستیزی از خاکسترهای موجود برخاسته و یکپارچگی خود را حفظ کرد.
شعور بزرگ ایرانی نشان داده که تمدن ایرانی برای حفظ هویت خود از هر وسیله به تناسب زمان استفاده نموده است. گاه همچون فردوسی زبان پارسی را سپر قرار داده و گاه همچون مولانا و حافظ پوشینه عرفان عاشقی را بر تَن کرده و گاه جامه فاخر منظومههای عاشقانه جامی و سنایی را بر تن آراسته و زمانی نیز در گلستان و بوستان حکمت و ادب و اخلاق سعدی به گردش پرداخته است و به این ترتیب بزرگترین دستاوردهای تمدنی در حوزه شعر و ادبیات عارفانه، سیاسی و اجتماعی را به تاریخ بشر اهدا نموده است. به عبارتی دیگر هرچند تمدن کهن ایرانی در طی تاریخ، بارها زخم تازیانة استبداد و خشونت و کشتار قومی، مذهبی را بر تن خود درک کرده است، ولی این فرهنگ غنی با تنی زخمی، از حیات خود در تاریخ دفاع کرده و عالیترین مضامین علمی، فلسفی، عرفانی و دینی را به جهان ارائه كرده است.
اینک بر ماست که با احیای این تاریخ پربار و غنی با نگاهی فاخر و محتشم بدون در افتادن با اندیشههای تنگ ایدئولوژیک، به بازخوانی و بازسازی مجدد آن همت کنیم و آیندهای در قالب بازآفرینی آگاهانه از گذشته برسازیم.
یکصد نماد دانش، ادب و اخلاق پارسی
پاینده باد ایران فرهنگی
|
پوينده باد فرهنگ ایرانی
|
هنوز بررسیای ثبت نشده است.